جنگ تموم نمیشه، مگر این که یکی از طرفای جنگ، پایتخت کشور مقابل رو بگیره زیر موشک. مثل جنگ ایران و عراق که وقتی ما بصره رو گرفتیم و داشتیم به سمت بغداد گرا میگرفتیم همه دنیا که موافق پیروزی عراق بودن جنگ رو تموم شده فرض کردند و قطعنامه 598 رو ماها مجبور شدیم امضا کنیم درحالی که با فتح بغداد به عنوان پایتخت عراق جنگ همون طوری پیروز تموم شده بود. الآن هم جنگ یمن و سعودی همینطوریه که ادامه داره. دلیلش اینه که هنوز یمنی ها نتونسته ان موشکی بزنن که بتونه خودش رو به ریاض برسونه.
اما بالفرض اگر آمریکا به ایران حمله کنه قضیه چی میشه؟ خوب ما موشک با بردی تولید کرده ایم که قاره پیماست و میتونه خودش رو به واشنگتن برسونه. ولی، اگر دقت موشکمون کمی اشتباه بودو مثلا زد یکی از پایگاه های ذخیره سلاح های اتمی آمریکا رو زد چی؟! خب، جیغ و فرار. یک موشک ما برای مثلا خاتمه جنگ با آمریکا میشه سلاح کشتار جمعی!
امروز سخنرانی پخش زنده این مدیرعامل ایرانخودرو را در جمع بچه مچه پولدارای دانشگاه شریف تلویزیون پخش میکرد. دانشجو اومد از نحوه خریدش و ضرری که در خرید خودرو کرده بود صحبت میکرد، طرف نزدیک بود مثل خیلی مدیران امروزی دیگه زنگ بزنه 110 دانشجو رو جمع کنه. آخرش گفت که تقصیر نمایندگیمون بوده مشخصات و آدرس دقیق بده مقصر رو پیدا کنیم. اما بخش مهم تر حرفش این بود که یکی ازش پرسید خودرو خود شما چیه؟ طرف با کمال پررویی جواب داد: ماکسیما البته مال سال 1383. همچین یک جوری گفت 83 انگار مثلا 1883 بوده و شایدم 1983! بعد گفت یک خودرو هم دولت بهم داده (انگار مال خودش نیست!) که دناست. اما حالا بشنوید و اگر دوست داشتید بگردید ببینید تو پخش مجددش چه طوری از فرانسه حمایت کرد! یکی از دانشجوها در آمد گفت ما پژو 508 رو حتی بدون عوض کردن یک مهره داریم وارد میکنیم و عینا همون مدل فرانسویشه. اینجا مدیرعامل گفت ما این کار رو در تعداد محدود میکنیم. ولی زبان بدن داشت؛ همچین یک جوری این جمله رو گفت انگار خود ژاک شیراک فرانسوی داشت میگفت که من زبان دوم فرانسه است، مدت طولانی هست الآن فرانسه زندگی میکنم، دخترم فرانسه زندگی میکنه و غیره. اصلا باید ازش سوال دیگه ای که میپرسیدیم این میبود که حالا چرا انقدر قیافه ات فرانسویه؟!
پ.ن: اصلا تو برا چی با دانشجو صحبت میکنی؟! با دانشجو باید قرارداد ببندی.
خیلی تحت تاثیر داستان شکار فیل جورج اورول قرار گرفتم. داستان یک انگلیسی مستعمره نشینه (colonist) که ناخواسته برای اینکه نشون بده احمق نیست جلوی هندیها یک فیل بزرگ رو میکُشه. خیلی غمانگیز دو ساعت این لحظه کشتن فیل رو تعریف میکنه. تعریف میکنه که چطور همه منتظر بودند با تفنگش شعبدهبازی و تردستی کنه و اون هم در یک مملکت در استعمار انگلیسی ها این کار رو میکنه. اورول یا اریک بلر در سال 1903 در بنگال هند به دنیا میاد. بعد از مدتی هم از شغل خدمت به پلیس انگلیس در برمه کنارهگیری میکنه و به خاطر تنفر و انزجارش از شغلش چند سالی رو در پاریس مشغول ظرفشویی در هتل ها، رستوران ها و غیره میشه. بعد از اون هم در سال 1933 نویسنده میشه تا سال 1945 که کتاب معروف قلعه حیوانات رو مینویسه. در نهایت سال 1949 معروفترین اثرش که "1984" هست رو چاپ میکنه و سال بعدش هم میگن که بر اثر بیماری سل میمیره. اورول یکی از سخت تاثیر گذارترین نویسندههایی بوده که تا حالا کتابها و داستانهاش رو خونده م.