آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

بحران تغذیه


قدیم شیرش خوب بود، چایش خوب بود، روغنش خوب بود. چند ساله که چای رو از رژیمم حذف کرده ام. پارسال، سعی کردم به جای روغن معمولی روغن کنجد بخورم. امسال باید شیر رو هم که تعارف می کنند بگم ببخشین شیر نمی خورم.

دیروز به من شیر تعارف کردند. به محض خوردن سرم شروع به سرگیجه کرد. قضیه چه بود؟ امروز مطلبی خواندم که در آن تاکید کرده بود، شیر نه تنها کلسیم به بدن نمی دهد بلکه کلسیم بدن را هم می گیرد. شیرهایی که اخیرا می خوریم بدن را مقداری اسیدی می کنند. بنابراین بدن برای جبران و بازی (آلکانی) کردن خون کلسیم مغز استخوان را به عنوان در دسترس ترین ماده تجزیه می کند.

پارسال اصرار کردم که روغن مصرفیم روغن کنجد باشد. هرچند اخیرا خانواده یاد گرفته روغن فلان برند عربستانی که ارزون تر و مرسوم تره رو بخره و توی ظرف روغن کنجد بگذاره که یعنی بگه روغن کنجده. پارسال به محض گذاشتن قاشق غذای طبخ شده با روغن در دهان احساس سرگیجه می کردم. معلوم شد بسیاری از روغن های آفتابگردانی که هر سال ارزون تر از پارسال هم می شوند، بیشتر برند شرکت های عربستانیست، و در اصل حتی برند ایرانی آن هم اگر پیدا شود روغن آفتابگردان واقعی نیستند.

چند سال پیش هم چای مضرات چای نارسایی کبد تشخیص داده شد که آن را هم از رژیمم حذف کردم.

مضرات فزاینده این مایعات مرسوم در زندگی ما سبب شده من به سمت 85% خام گیاه خواری روی بیاورم. ولی باز از آن روز چطور فرار کنم که خود گیاهان خام هم به طور ناخواسته روز به روز در حال دستکاری ژنتیک بیشتر و بیشتر می شوند؟ اگر خودم شروع به کاشت کنم چقدر طول می کشه که باز دانه ها رو هم دستکاری ژنتیک بکنند و من بمانم با دانه هایی که یا قابلیت زیستایی ندارند و یا میوه هایی که دیگر نمی توان آن ها را تکثیر کرد؟

هنوز مونده تا مثلا اگر یک روزی اسطخودوس دم کردند تو خونه ما اصلا بفهمیم که برای تنظیم خون ما خوب است. ولی حالا حالا باید شروع کنیم.

 

عماد


یک صبح دل انگیز بهاری در حالی که خورشید نارنجی، بخشی از خیابان را گرم کرده بود از خانه بیرون آمدم. رفتم آن طرف خیابان و به راه رفتن ادامه دادم. تا این که ناگهان کمی جلوتر تصادفی رخ داد. بلافاصله ترافیک شد و جمعیتی به سمت نقطه تصادف راه افتاد. به نظر می رسید پسر جوان شهرستانی در حادثه مصدوم شده باشد. دقت که کردم پسری را روی زمین ول دیدم که شلوار قهوه ای و بلوز سفیدی تنش بود. خیلی هم بیشتر از این که آسیب دیده باشد، سرصدا می کرد. می گفت «حالا شب رو چطوری نشسته بخوابم؟ فردا باید برگ اعتراض مالیاتیم رو می دادم اداره کل مالیات..»

به دلیل راه بندان من جلوتر نرفتم و تصمیم گرفتم از کوچه پس کوچه ها خودم را به مقصد برسانم. ولی راه را خیلی بلد نبودم. همین که جلوتر می رفتم به نظر می رسید دوباره به ازدحام جمعیت تصادف نزدیک می شوم. وارد پاساژی شدم که به نظر می رسید یک در در این کوچه دارد و در دیگری در کوچه دیگر. همین که وارد شدم جمعیتی را دیدم که جوان شلوار قهوه ای را با خودش به دفتر نگهبانی پاساژ می برد. در همین حال یکی داشت دلداریش می داد که می تواند شب را همین طوری روی زمین آن جا بخوابد، و یک پتو هم رویش می اندازند. از کنار پیرمردی دیگر هم رد شدم که در مورد تغییر دولت زمزمه می کرد: «تا کی جوان ها باید برای پیگیری اعتراض هایشان راهی پایتخت شوند؟ و اگر شب مجبور شدند بخوابند ندانند که چطوری از پس هزینه بر می آیند؟»

یاد پدر «عماد» افتادم که اخیرا از حادثه تروریستی سالن مراجعات مجلس نجات پیدا کرده بود. پدر عماد می گفت حالا که عماد مشهور شده همه آن وزارت خانه ها و جاهایی که تا دیروز می گفتن برای عماد هیچ کاری نمی شود کرد، امروز یکی پس از دیگری تماس می گیرند که به آنها مراجعه کنم تا مشکلم را حل کنند.

نگرانی اصلاح طلب ها از کمیابی "دشمن مشترک"

خانم فائزه هاشمی نگران شورای شهر یک دست 21 نفره همه اصلاح طلب شده. توضیح بیشتر اینکه فائزه هاشمی از لیست شورای شهر ناراضیه چون در آن نه شخصیت اصول گرا و نه شخصیت مستقل هیچ یک پیدا نمی شن؛ شخصیت نه اصلاح طلب و نه اصول گرا از نظر فائزه هاشمی و دوستان هم خوب می اومد. فقط همین که دشمن مشترک در راستای اتحاد به اصطلاح اصلاح طلب ها باشه کافیه. یادم نمیره، یک مدتی اوایل کار روحانی در دولت یازدهم من به یکی از شخصیت های اصلاح طلب کامپیوتر یاد می دادم، او هم از من بعنوان یک زن دعوت کرد در کارگروه بیان مسائل زنان به استانداری خراسان رضوی شرکت کنم. بعد همون خودش فکر می کرد که خیلی زرنگه؛ داشت من رو دشمن مشترک و بی اعتماد خودش معرفی می کرد. این شد که من آخرای کار کارگروه رفتم بیرو. بعد از آن هم یک بار دیگه وقتی رفتم بعضی وسایلم رو که جا مونده بود بردارم دیدم کلا آخرشه و دو نفر فقط بعنوان کارگروه کار می کنند.

مردم هم اینها رو بعنوان سرمشق میگیرن. حالا اگر این روزا که اصلاح طلبا رو هر جا دیدین تعجب نکنید که اگر به عنوان دشمن مشترکشون فرض شدین.

دلایل خصومت با ایران

ممکنه دولت ها عوض شوند و دولتی دلیل خصومت با ایران را ایرادهای دولت قبلی قلمداد کند؛ اتفاقی که الآن در حال افتادن است. ولی من با بررسی اسناد طبقه بندی نشده خارجی ها نظر دیگه ای دارم. یادمه 10 سال پیش مجموعه اسلایدی پیدا کردم که در آن میزان تسلیحات در دست ایرانی ها با تسلیحات عربستان مقایسه می شد، و بیانات رهبری تحت عنوان خامنه ای بیان شده بود. با زمانی بیش از زمان روی کار آمدن چند دولته که سایر دولت ها مثل عربستان سعودی به سرکردگی اربابهایی مثل آمریکا در حال ارزیابی فرصت برای جنگ با ایران هستند. این که من در بیایم و بگویم بوق جنگ زده می شود جون فلان شعار داده شد، حرفی ابلهانه و پوپولیستی است. ملت بهتر می دانند خصومتی که ممکنه امروز خودش را قوی تر نشان بدهد نتیجه یک حرفی نیست که مثلا یک شبه زده شده باشد. یا این که بعضی ها بگویند چون ما خواستیم از انرژی هسته ای بهره برداری کنیم پس بوق جنگ زده شد هم درست نیست.

امروز با روی کار آمدن ترامپ و بلافاصله جنگی تر شدن شرایط ایران، آن هم درست بعد از سیمان ریختن در رآکتور انرژی هسته ای ایران، میشه نقض حرف های پوپولیستی دولت روحانی را در این زمینه مشاهده کرد.

دعوای امروز و دلایل خصومت با ایران بیشتر در تمایل به رهبری جهان قابل بررسی است. دلیل خصومت کشوری مثل سعودی با ایران را می توان در فرقه آن ها جستجو کرد. فرقه وهابی مسلک سعودی معتقده که امام زمان تا حالا ظهور کرده پس رهبری دنیا از حالا می تونه دست هر فرد انتخاب شده ای به هر طریقی باشد. حال از این نظر اگر سعودی با آمریکا هم پیمان شود، نتیجه به راحتی می تواند خصومت با ایران باشد. ایرانی که دلیلی بر رهبری خصومت آمیز آمریکا و یا سعودی بر دنیا نمی بینه.

تلاش روحانی برای افزایش شریک جرم در خصوص سند 2030

سند 2030 سندی با جزئیات زیاد است که دلیل رد کردن آن ملزم کردن نظام آموزشی ما به حذف حقایق است. به عنوان مثال، به بهانه همگانی کردن آموزش باید صحبت درباره دین، کتاب قرآن و غیره رو از کتاب های تحصیلیمون کم کم حذف کنیم1

من یک زن مسلمانم. الآن بعد از 30 سال و مطالعه کتاب های غربی از جمله شکسپیر، هری پاتر و مشاهده فیلم های جامعه دین دار آن ها از جمله مسیحیان و غیره، می دونم که کلا غربی ها نسبت به نوع خاصی از حجاب دید خوبی ندارن. 2 تا 3 تا عکس می خوام از خودم بگذارم تو اینترنت و بگم من از اون دین دارهایی نیستم که ظاهرم این طوریه. بنابراین حواسم رو جمع می کنم. در مورد جهانی حرف زدن خیلیی باید احتیاط کرد، و حالا تو کتابهایی سعیمون رو بکنیم که از دین و دین داری حرف نزنیم. ولی الآن من تو کشور خودم هستم. دوست دارم هر کتاب دینی و اخلاقی رو در هر نقطه ای که نگاه می کنم ببینم. راحت ترم که مقنعه بپوشم. و گاهی چادر سرم کنم. بنابراین با این سند موافق نیستم. غرب یک بدی از تعصب در دین دیده و حرف جمعی که می زنه از اونه. ولی من که هرچی دیدم خوبی از اصل دین بوده. پس چرا باید یک هم چین سندی رو بپذیرم یا تایید کنم. به نظرم دولت روحانی باید در دیدگاه ها و کارهای خودش تجدید نظر کنه.



1-از موارد انتقاد از سند آموزش 2030 یونسکو، غیر اسلامی و غیر دینی شدن آموزش در ایران است. این حالت صریحا در کتابچه های راهنمای یونسکو با عنوان "آموزش همگانی جهانی" بیان شده است. در واقع در چارچوب فرهنگ غربی مبانی دینی در کتب و آموزه های آموزشی نباید بگنجد.