آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

من و دنیای اطرافم (2)

از سال 1382 معادل 2003میلادی که آمریکا به عراق حمله کرد، احتمال جنگ با ایران می رفت. آمریکا تا سال 2000 در یک رکود اقتصادی بود و با اول جنگ با عراق و بعد هم جنگ با افغانستان توانست منابع مالی خوبی بدست بیاورد. درسته که کمی خرج نظامی هایش کرد ولی از رکود اقتصادی در آمد و اوضاعش بهتر شد. این روند ادامه داشت تا سال  1388 یا معادل آن سال 2009. سال 2009 دوباره بنظر میرسید که آمریکا وارد یک رکود اقتصادی شده. بعد از آن جهان به یکباره به فکر پول دیجیتال بیت کوین افتاد. این پول به عنوان جایگزین دلار و خیلی پول های دیگر مطرح شد. در تمام این مدت نرخ های من در ایران طوری تغییر کرد که آمریکایی ها نسبتا می خواستند:

1- سال 1383 همه ایرانی های تحصیل کرده ماهواره داشتند، البته بجز من.

2- سال 1388 ایرانی ها همچنان ماهواره داشتند و من دیگر از آن رادیو که گاهی روشنش میکردم و خسته از جیغ های آواهای به اصطلاح سنتی کردی رادیو، مثلا رادیو چین را میگرفتم، محروم از رادیویی شدم که شبکه های دیگر خارجی را میگرفت.

3- الآن سال 1396 هست، بسیاری از شبکه های خارجی برای آی پی کامپیوتر من باز نمیشن. من در facebook کانال شبکه اجتماعی ندارم، Youtube را نمی تونم باز کنم و خیلی چیزهای دیگر که مثلا کسی مثل ظریف وزیر امور خارجه و سایرین دارند ولی من محرومم.

4- الآن همه یک پاشون کشورهای خارجی همسایه و کانادا، آمریکا و استرالیاست و پای دیگرشون ایران.

کسانی که در این مدت مبادرت به فساد اقتصادی در ایران داشته اند، در حال وول وول خوردن هستند.

نمیدونم چرا من باید انقدر ایرانیزه و کور شده باشم، ولی دنیای اطرافم چیز دیگری هستن (!) فارسی، این زبان باستانی، چرا من یکی و فقط من یکی باید اجباری آن را یاد بگیرم؟ درحالیکه مردم کشورم چیز دیگری میخواهد. من کجای مملکت بوده م آخر؟! کجای کار ایراد داره که عمرم باید اینطوری در قرنطینه به سر ببرد؟!

دانلود سرود ملی پاکستان که به زبان فارسی هست

پاکستانی ها الآن زبانشون اردو هست. ولی از زمان استقلال یافتن از هند، سرود ملی شان را با واژه هایی که همه ش فارسیه و در زبانشون وجود داره، ساخته اند. از نظر تون خیلی زیباست. از اینجا دانلود کنید. پاکستانی ها الآن این سرود ملیشون رو حفظن، ولی  ممکنه ندونن معنیش چی میشه. مثلا ممکنه از یک راننده پاکستانی در موردش سوال کنی و از حفظ برات بخونه ولی ندونه معنیش چی میشه.

سرود ملی پاکستان:

پاک سرزمین شاد باد / کشور حصین شاد باد

تو نشان عزم عالیشان / ارض پاکستان

مرکز یقین شاد باد

پاک سرزمین کا نظام / قوت اخوت عوام

قوم، ملک، سلطنت / پاینده تابنده باد

شاد باد منزل مراد

پرچم ستاره و هلال / رهبر ترقی و کمال

ترجمان ماضی شان حال / جان استقبال

سایه خدایی ذولجلال


جالب است بدانید که نام پاکستان فارسی است. این نام از دو کلمه پاک + ستان گرفته شده که جایگاه پاک یا سرزمین پاک معنی میدهد. و هم چنان نام پاکستان گرفته شده از حرف اول چند ایالت میباشد؛ پ= پنجاب، ا = ایالت (خیبر پختونخوا)، ک= کشمیر، ستان = قسمت آخر بلوچستان است.

هجوم افکار مشوش

دو روزه  صبح که از خواب پا میشم، از سر جایم تکون نمی خورم. تابستون داره تموم میشه و برنامه مهر شروع میشه. این مرحله از زندگیم مرحله چالش برانگیزیه. چون انتهای سال 1396 نزدیک تر میشه و نمودارها و اوضاع و احوال سیاسی کشور حکایت از چالش برانگیز شدن زندگیم دارن. در این مرحله احساس میکنم باید بدوم، چون تلاش های گذشته م کمرنگ بوده ن. دیروز صبح وقتی داشتم بینیم رو نیشگون میگرفتم زیر پتو فکر نمیکردم تا چند روز ردش بمونه. یا امروز صبح که دستم رو گذاشته بودم روی پیشونیم ، قرمزش کردم که به جای 8 ساعت 10 ساعت بخوابمو بعد هم خوابم نبره. همه ش ذهنم تکرار میکرد آموزش پرورش، آموزش پرورش. بعد تکرار، خارج خارج. سی و چند سال در ایران زندگی و دوندگی کرده م و حالا اوضاع و احوال ایران حکایت از قابل قیاس بودن زندگی در غربت در خارج با زندگی در غربت در ایران میده.

تازه از نظر سیاسی روحانی در 4 سال اول کار ریاستشه و رکود میره که 4 سال دیگه حاکم باشه. 4 سال دیگه هم اوضاع کشور بهتر نمیشه.

کمی بچه ها رو دریابین

رفته م آموزش و پرورش. آموزش و پرورش هم آموزش پرورش قدیم. یک زمانی من اون جا کارآموز بودم. قبل ترش هم مدرسه که بودم یک بار برای مسابقات اونجا رفته بودم. محیطش صمیمی تر بود. حالا با اون همه مرکزیت در شهر، تبدیل شده به یک جایی فقط برای مراجعه پدر مادرها. اصلا بچه ها که قبلا آدم نبودن، الآن هم انگار وضعشون بدتره؛ آموزش پرورش تبدیل شده به محلی برای مراجعه معلمها و آدم بزرگ ها؛ تبدیل شده به محلی برای تبلیغات آدم بزرگها برای آدم بزرگها. الآن دیگه وقتی مراجعه میکنی به جایی مثل آموزش پرورش، انگار مراجعه کرده ای به جایی مثل مرکز ثبت و تاسیس شرکتها و یا مدارس و ملحقاتش. امروز، اگر یک دانش آموزی رو ارجاع بدهی به اون آموزش و پرورش برای کارهای اداریش، خیـــــــــــــــــلی در حقش ظلم کرده ای. چون سیستم اداریش مال سن بالای 27 ساله، و نه برای بچه های رده سنی 7 تا 18 سال.

لطفا زن های روانی خود را جمع کنید

مدتیه میرم مسجد، یک زنی هم با بچه 3-4 ساله ش می آید و میگه «سیدعلی» «سید علی». نمیگه هم، جیغ میزنه. بعد که کلی توجه همه مسجد رو به خودش جلب کرد، مثلا بهش میگه وایسا تا من نماز بخونم. بعد، پسر این خانوم روانی یک ذره که میخواد از جاش جم بخوره میبینی مادره داره نماز میخونه، این هم عین روانی ها هی تکرار میکنه «مامان، مامان، من میخوام برم اون طرف. من میخوام برم اونطرف». با استرس و تکرار ناشی از استیصال. حالا بماند که خب منظور این زنه برای اون کارش در 5 دقیقه نمازی که مردم میخونند و مشغول هستند، چیه. شاید منظورش این باشه که من سیدم بهم احترام بذارینو هوایم رو داشته باشین (!)