آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آیا استراتژی حمله جنگنده های دشمن به مشهد اینگونه خواهد بود؟

خب دوستان، این وبلاگ اعلام وضعیت جنگی چند ساله که در اختیار شماست. حالا از وقایع بگم. مدتی است که پادگان اسرائیل دست به قتل عام مردم غزه زده. اول مساجد رو زد و حالا بیمارستانها رو میزنه. این اتفاق از بیمارستان المعمدانی  غزه که 25 مهر بود شروع شد و دیروز دیدم که بیمارستان های اندونزی و شفا رو هم میزنن. برای بیمارستان شفا بمب فسفری استفاده کردن.1

گردان های استشهادی ما تو مشهد دیروز پریروز رژه رفتن و حتما فکر میکنید که میخوان اعزام بشن غزه. نه نه نه نه. آیت الله هاشمی رفسنجانی و حجه الله کردنشو ناسیونال ناسیونال بازی رو بگذارین کنار. الآن تهدید همین شهر خودتونه. هواپیماهای جنگی دشمن رو باید در نظر بگیرین

من مشهد رو در نظر میگیرم که مثل نگین انگشتری میدرخشه الآن. فلسطین یک مسجد الاقصی داره و اون رو دارن میزنن. مسجد الاقصی سومین مسجد مسلمانانه. ما هم مسلمانیم و حرم امام رضا علیه السلام برامون خیلی مهمه. بگذریم

استراتژی دشمن که الآن با روش کاریش در غزه و در سطح دنیا میشه سنجید در جنگ و ارسال بمب ها سرما چیست؟

یکیش اینه که خب اول خونه ها رو بزنه. بعدش میره سراغ بیمارستان ها؟ فکر نکنم.

بعد کوه ها براش مهمه. این دشمن پدیده های طبیعی برای کشتار جمعی رو خیلی دوست داره. هر روز هواشناسی اسرائیل میگه با آرزوی روزهای گرم و خشک برای ایرانیان و روزهای خوش و بارانی برای ما. میره سراغ کوه ها.

وسط بحبوحه جنگ تو میگی خونه مون رو زدن، کجا باید برم. میزنه و کوهها رو آتشفشانی میکنه. میگی حالا کجا باید برم؟ پناهگاه؟

برد اتفاقی که برای کوهها افتاد تا اینجا که خونه من هست کجاست؟ آیا من نجات پیدا میکنم؟

امروز من اتصال اینترنت دارم که اینها رو برای شما بنویسم. شاید وقتی قضیه بحرانی تر شد اول اینترنت و کابل های برق ما رو قطع کنن؛ اول ارتباط قطع بشه تا من کمتر بهتون بگم الآن خودمون در حال تهدید شدن هستیم و سالها ابراز عشق و علاقه به اروپا و آمریکا، دماغ عمل کردن و مو بلوند کردن و انتخاب چشم آبی چه سودی داشت؟

ژاپن بعد از سونامی سال 2006 که خیلی هم بزرگ و وسیع و کشنده بود، کمک های بشردوستانه ایران رو قبول نکرد، اما امروز میبینیم که دیوار دفاعی بزرگی جای دریا، شاید به خاطر سالها جنگ و تهدید برای خودش درست کرده. با این دشمن جهان خوار ما چی کار میتونستیم بکنیم که نکردیم؟

 


پ.ن: خب حالا یک کمی از تو غارهامون بیایم بیرون و از خودمون تعریف کنیم. نمونه یک دیزاینر خوب چند چیز است که یکی از آنها جسارت استفاده از تک رنگ است. محصول برگزیده سردبیر فروشگاه اینهنگ امروز اینه که براتون میذارم:


_______________________

1- سال 2014 مستندی درست کردن به نام متولد غزه. در این مستند مردم میگفتن که باور نمیکردن وقتی به مدرسه سازمان ملل پناهنده میشن، اونجا رو هم جنگنده های اسرائیل بزنه. دختر بچه ای که پدر و مادرش رو در همان نزدیکی از دست داده بود و نصف ابرویش رفته بود میگفت که برای درمان به بیمارستان شفا انتقال داده شده که امروز میبینیم این بیمارستان معروف رو هم (که با این مستند شهرت جهانی پیدا کرده بود)، زده ان.

خدا وکیلی یا خدا فرنگی

الآن باب شده که عکس میندازن که بگن نگاه، این دخترهای دهه شصتی که حجاب داشتن شانسی بود و از تو لپ لپ افتادن و کم بودن. برعکس دخترهای الآن براشون باب شده که حجاب بندازن و لااقل در حد اینکه روسری چادر تنشون نبینیم و مثل قبل انقلاب نه حالا، بلکه لااقل با ساپورت بیان بیرون و موهای مشکیشون رو شونه کنن طوری که تو آفتاب برق بیوفته.

این دوره ها هر چند وقت یکبار ظهور میکنن دیگه. مثلا همین حالا در مورد شرایط استخدام. یکی مثل من هر جا میره استخدامش نمیکنن. دختره بهم میگه خواهرانه بگم به ما میگفتن میخوای استخدام بشی باید آرایش کنی. ما میخوایم آدمها رو جذب کنیم و تو باید آراستگی آرایش رو داشته باشی. این خب، از اینکه میگیم، آها پس خدا فرنگی شد. خدا فرنگی شد، همونطور که از یک زمانی گفتن گلهای جعفری بومی ایران نبود، بلکه بومی اسپانیا بود؛ گل جعفری اسپانیایی. اصالت جعفر به اسپانیا برگشت. اصالت، گوجه به فرنگ رفت و شد گوجه فرنگی. توت فرنگی رو اگر در کوههای تالش شمال بومی بود، شد توت فرنگی و خلاصه یک سری چیزها رو فرنگ برای ما آورد و از جمله امروز که میگیم هفت قلم آرایش نه و بلکه صد قلم آرایش، با ارجاع به فرنگی. خدای احد واحد که نمیگه اگر میخواهی استخدام بشی باید چند لایه ماده بسیاااار گران قیمت به سر و وضعت بمالی، خانه و ماشین از کمر بابات بیاری تا بگن علاقه داشتی به کار و استخدامت کنن. این رو خدا نگفته. خدا گفته برادری و برابری، اگر تلاش کنی به نتیجه میرسی و چیزی جز برای انسان نیست، الا تلاش کردنش؛ لیس للانسان الا ما سعی. اونکه میخواد مثل قبل از انقلاب جای این خدا جایگزینی بیاد، میاد میگه من استخدام نمیکنم تا زمانیکه ببینم این مثلا ارثش رو باباش بهش داده. میاد برای هر چیزی نظم جدیدی تعریف میکنه و میگه دکارت گفت به هرچیزی شک کنیم و خیلی هم علمیه. دکارت رو میاره وسط که وجود خدا رو انکار کنه.

خدا وکیلی یعنی، ما مرجع علم رو خدا میدونیم. حالا اگر قرار باشه، جای خدا رو فرنگ بگیره کجا رو باید بگیریم؟ دانشگاه. جایی که مرجع علم اونجاست. با چند نفر؟ فرض کنیم برگشتیم به دوره انقلاب. آنجا که بگیم چی شد این انقلاب شکل نگرفت. دخترها همه همینی که الآن هستن؛ جشن فارغ التحصیلی میگیرن همه رو سکو و ساپورت پوشیدن، موهاشون رو اتو کشیدن، مدل زدن و همه با هم یک جا خوشحالن. اصلا دانشگاه شده، جایی که برعکس حالا که میگن از ارائه خدمات به افراد فاقد حجاب معذوریم، به دلیل نفوذ عده ای که ما بهشون میگیم صهیونیست با قانون نانوشته ای شده جایی که از ارائه خدمات به افراد باحجاب معذوریم.

بعد یک طرف دیگه آدمای دیگه در رفت و آمدن و مثل حالا که دانشگاه محل رفت و آمد بیست هزار نفره، اونموقع هم همین طور بوده؛ کلی آدم.

حالا این وسط تک و توک آدم با حجاب و قبول داشتن دین و مذهب که میتونسته با توانمندیهاش بالاخره به جایی برسه پیدا بشه ولی ببینه که نمیگذارندش؛ ببینه و بشمره. در عین حال کسانی هم باشن که ازش بخوان مرور کنه: مرور کن، تجزیه و ترکیب چی میشه. جذر عدد 9  چی بود؟ خدا کی بود؟ چند نفر پیامبر داشتیم؟ چند تا امام داشتیم؟ خوبه، همینطور که مرور کنی معلوم میشه یادت نرفته. من یکی باهاتم.

بالاخره، آدم عدالت رو دوست داره. جمعیت ورودی این دانشگاه هم کم نیست. رد بشه و تو یک جمعیت آماده برای عدالت خواهی فقط اشاره کنه به یکی دو نفر که آی اینکه نمیگذاره شماها استخدام بشین و به جایی برسین مثلا این خانومه هست که الآن رد شد و دیدین بر و رو رنگ کرده و مو و حجاب بیرون داده است.

خب چی میشه؟ همه اون خانوم رو نشونه میگیرن و از آنجا که همه چیز در دوربین ها چک میشه هرج و مرج قانون نانوشته بعدیست که به پا بشه. اون سنگ های افسانه سیزیف1 رو سمتشون پرت کنن و چند نفری رو باهاش له کنن. ما مثلا میگیم یک سنگ پرت کردیم سمت شیطان، یک سنگ پرت کردیم سمت صهیونیست بین الملل، شد انتفاضه، شد سنگ جمرات در مراسم عبادی حج مسلمانان. اینها اون سنگهای گرد درشت خوشگل که معلوم نیست از کجا سرت اومده و در حد یک تن و دو تن هست، قل میدن سمتت و بهش میگن سنگ افسانه سیزیف.

خلاصه، همه له میشن. عده زیادی مجروح میشن و هیچ. اون دخترهای مو براق که مشغول جشن فارغ التحصیلی بودن سعی میکنن خودشون رو در ازدحام جمعیت از دانشگاه نجات بدهند و بیرون بروند، ولی اینها هم زیر این سنگهای سیزیف میرن که له بشن.

همون تک و توک چند نفر هم حالا بیاند و مثل چند نفری که از نرده ها دارن بالا میرن که زیر سنگ ها له نشند و در عوض بروند بیرون تا برای شما تعریف کنن که چی شد انقلاب اسلامی شکل نگرفت، باید تعریف کنن که چی شد که الآن با بمب های چند تنی دارن مردم مسلمان فلسطین رو این صهیونیستی های بین الملل قتل عام میکنن.



__________________

1- سیزیف در اساطیر یونان بخاطر فاش کردن راز خدایگان محکوم شد تا تخته سنگی را به دوش گرفته و تا قله یک کوه حمل کند، اما همین که به قله می‌رسد، سنگ به پایین می‌غلتد و سیزیف باید دوباره این کار را انجام دهد.


پ.ن: با افتخار! نشریه «نهنگ نو» نشریه ای است که توسط من تأسیس شده است و در آن میتوانید نوشته های بیشتری بخوانید. این نشریه به عنوان فضایی برای انتشار مقالات، داستان ها، شعرها و سایر اثر های نویسندگی  استفاده میشود. هدف اصلی "نهنگ نو"، اشتراک گذاری ایده ها و خلاقیت های من در قالب نوشته هاست و تلاش میکند تا خوانندگان را به تفکر و تأمل در مسائل مختلف سوق دهد. به عنوان نویسنده و مدیر این نشریه، من بسیار مشتاقم که اثرهای خود را با شما به اشتراک بگذارم و امیدوارم که این فضای نویسندگی من باعث الهام و ارتقای شما نیز شود.