از آرزوهام اینه که بعد از ازدواج برادرهام دیگه هیــــــــــچ وقت اون ها رو نبینم. برای امنیت بیشتر.
خوابم برده بود. تو خواب این بار برادر بزرگتر بود که اومده بود خونه مون. زن برادرم ازش دلگیر شده بود. و وقتی شب بردارم برگشت متوجه قهر زنش شد. این بار اون در عوض به محض دیدن قهر زنش چاقو توجیبیش رو در آورد و درحالی که من مثل همه کنار همه شب خوابیده بودم چاقو رو فرو کرد. من خواب بودم، ولی حضور اون رو و چاقویی که فرو کرده بود رو حس میکردم. چاقو رو فرو کرده بود و ادامه میداد. انگار اون میدونست که تو این حالت من چیزی نمیتونم بگم. ناجوانمردانه ادامه میداد و هیچ کس مانعش نبود. به نظرم باید چیزی میگفتم. آیا مثل اون موقع که گربه از پشت بهم حمله کرده بود و صدام در نمی آمد زبانم بند آمده بود؟
خیلی سعی کردم. بالاخره به حالت هوشیاری رسیدم و گفتم ما.مان. خواهرم بلند شد و پرسید تو چیزی گفتی؟! برای اینکه بهش بگم اوضاع آرومه گفتم "هیچ چی، گفتم مامان."
یاد اون روز افتادم که برادر کوچکه بعد از مشت زدن تو صورتم گفته بود حیف اون روز چاقو نداشتم.
دقایقی پیش زمین لرزه 5 ریشتری سرخس را لرزاند. اخیرا تو اخبار اعلام کرده اند که سازمان ناسا برای بدست آوردن مدل بهتری از زمین لرزه هایی که تولید میکنه در حال بررسی کارهای خود در مریخ بوده. و این یعنی اینکه حدس های ما برای لرزه های اخیر که هارپ هستن امکان نزدیکی بالاتری به واقعیت دارن.
الآن داشتم مطلبی میخوندم که توش نوشته بود چاقی بیماری طبقه ای است و طبقات فقیر جامعه رو در بر میگیره. راست میگه چون یکی از هم مهم ترین عوامل چاقی کمبود ویتامین D هست و طبقه ای که نداره روزی نزدیک یک میلیون خرج خرید غذای سالم و میوه خوبش بکنه احتمال چاقیش به خاطر فقر مواد ضروری بدن در هضم و گوارش غذا بالا میره. البته به همین دلیل بعضی ها هم از طبقه فقیر جامعه به لاغری دچار میشن که در عکسای مربوط به فقر بیشتر اون لاغریه مطرحه تا چاقیه.
از دیشب که ترامپ گفته میخواد خروج از برجامش رو رسانه ای کنه فعالیت های چوب سوختن شدت پیدا کرده و امشب همزمان با اعلام ترامپ از خروج از برجام اتاق من بشدت آلوده شده بنحوی که نمیشه در اتاق در بسته حتی بدون آب خوردن براحتی حرف زد.
اما بشنوید از راهکار من که شامل کاشت بیشتر درخت میشه:
درختا خیلی فراتر از تصور ما مفید و مهم هستن. اهمیتی هم که دارن واقعا در تصفیه کنندگیشون هست. چیز جالبی که در مورد درختا میشه گفت اینه که درختها حتی میتونن سرب و کادمیم رو جذب و تصفیه کنند؛ مواد کشنده ای که در اگزوز ماشین ها هست. ما آدما اون قدری تجمع CH4 و Co2 برامون کشنده نیست که سرب و کادمیوم محصول رانندگی امروزمون کشنده است. ولی فکرش رو بکنید که درختا این مواد کشنده رو جذب میکنن و این اهمیت وجود اون ها رو در اطرافمون نشون میده. درختا بقدری مفید و مهم هستن که من مطمئنم اگر تو همین حیاط خونه مون که مال خودمون نیست ما بقدر کافی درخت داشتیم نه بوی جگرکی اذیتمون میکرد، و نه بوی گازوئیل اطرافمون.
اصلا دیشب این آلودگی هوا خواب خوبی نداشتم که شامل بوی شدید چوب سوخته بعد از بوی جگرکی میشد (مثل همیشه)
و اما ایمیل باز کرده ام میخوام بزنم دکو پوز این به ظاهر teacher (Prof) رو داغون کنم. به این رابطه منو استادم نگاه کنید:
اون پر رنگه حرف منه. اون کمرنگه حرف استادمه:
پذیرش مشروط ژورنال فلان - آدرس ژورنال؟
|
||
ما دانشجوها باید هی مثل این مورچه های کارگر کار کنیم و مقاله بنویسیم (در مورد حاد من شامل کدنویسی و پاس داده شدن به دانشجوی ترم بالاتر هم میشد)، بعد این استاده فقط هی نشسته broadcast کنه حرفامو و اعتبار سنجی. اغلب نقش داور رو داره تا استاد راهنما.
این عنوان ایمیلی رو ببینید:
با سلام دلیل اصرار شما ب این که سمت ایشون برم چیه؟ ک از اول تابستون و پاییز و تا الان بوده و معلوم نیست تا کی ادامه خواهد داشت؟!
حالا چی؟ دانشگاه از من دو تا ژورنال به قول این استاده معتبر به عنوان خروجی میخواسته، این نه این که خیلی دوست داشته من بتونم فارغ التحصیلیم راحت باشه هی میفرستادتم دنبال نخود سیاه پارتی کلفت. همه شون همین طوری هستن. یک از یک بدتر. تازه این استاد من یعنی خوبه شونه. شما فکر کنید این که خوبه بقیه دیگه چه طورین!