آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آرزوی خواهر کوچکتر

از آرزوهام اینه که بعد از ازدواج برادرهام دیگه هیــــــــــچ وقت اون ها رو نبینم. برای امنیت بیشتر.

خوابم برده بود. تو خواب این بار برادر بزرگتر بود که اومده بود خونه مون. زن برادرم ازش دلگیر شده بود. و وقتی شب بردارم برگشت متوجه قهر زنش شد. این بار اون در عوض به محض دیدن قهر زنش چاقو توجیبیش رو در آورد و درحالی که من مثل همه کنار همه شب خوابیده بودم چاقو رو فرو کرد. من خواب بودم، ولی حضور اون رو و چاقویی که فرو کرده بود رو حس میکردم. چاقو رو فرو کرده بود و ادامه میداد. انگار اون میدونست که تو این حالت من چیزی نمیتونم بگم. ناجوانمردانه ادامه میداد و هیچ کس مانعش نبود. به نظرم باید چیزی میگفتم. آیا مثل اون موقع که گربه از پشت بهم حمله کرده بود و صدام در نمی آمد زبانم بند آمده بود؟

خیلی سعی کردم. بالاخره به حالت هوشیاری رسیدم و گفتم ما.مان. خواهرم بلند شد و پرسید تو چیزی گفتی؟! برای اینکه بهش بگم اوضاع آرومه گفتم "هیچ چی، گفتم مامان."

یاد اون روز افتادم که برادر کوچکه بعد از مشت زدن تو صورتم گفته بود حیف اون روز چاقو نداشتم.

زمین لرزه 5 ریشتری سرخس امروز 20 اردیبهشت

دقایقی پیش زمین لرزه 5 ریشتری سرخس را لرزاند. اخیرا تو اخبار اعلام کرده اند که سازمان ناسا برای بدست آوردن مدل بهتری از زمین لرزه هایی که تولید میکنه در حال بررسی کارهای خود در مریخ بوده. و این یعنی اینکه حدس های ما برای لرزه های اخیر که هارپ هستن امکان نزدیکی بالاتری به واقعیت دارن.

کیف قاپ شخصی است از طبقه میانی جامعه

الآن داشتم مطلبی میخوندم که توش نوشته بود چاقی بیماری طبقه ای است و طبقات فقیر جامعه رو در بر میگیره. راست میگه چون یکی از هم مهم ترین عوامل چاقی کمبود ویتامین D هست و طبقه ای که نداره روزی نزدیک یک میلیون خرج خرید غذای سالم و میوه خوبش بکنه احتمال چاقیش به خاطر فقر مواد ضروری بدن در هضم و گوارش غذا بالا میره. البته به همین دلیل بعضی ها هم از طبقه فقیر جامعه به لاغری دچار میشن که در عکسای مربوط به فقر بیشتر اون لاغریه مطرحه تا چاقیه.

از جهت دیگه میشه همین قضیه کیف قاپی رو هم که ما به اشتباه به طبقه پایین جامعه نسبت میدیم برداریم و به طبقه میانی جامعه نسبت بدیم. کلا من این فیلمای ده نمکی رو به خاطر سطح پایین آدم شناسیشون اصلا جذاب نمیدونم. این ده نمکی یک کاری کرده بود تو فیلمش که مثلا اون جیب بر رو تو فیلم اخراجی­ها طبقه پایین جامعه گرفته بود که درست نیست. در واقع اون جیب بُر در دنیای واقعی طبقه میانی جامعه هستند که اتفاقا برای این کارشون دستور هم دارن. مثالم هم همین مسجده. مثلا همین روز تولد امام زمان. این دفعه به جز کفش مالی روی قالی ورودی مسجد کیف صورتی یکی رو هم قاپیدن. قشنگ با دستور میان و با دستور حتی کیف قاپی هم میکنن. 

در صورتی که از همون طبقه میانی و طبقه بالا مثلا جامعه دانشگاهی به طبقه پایین نسبت دزدی و کیف­قاپی برعکس داده میشه. اینکه دزد نباشی و حالا نسبت دزدی بهت بدن خیلی فرق میکنه با اینکه دزد باشی و عملا اخلاقیات رو بذاری کنار و بعد تازه خودت رو در حد طبقه پایین جامعه معصوم و مظلوم هم جلوه بدی.

ترامپ از برجام خارج شد و اتاق من بشدت پر از دود گشت

از دیشب که ترامپ گفته میخواد خروج از برجامش رو رسانه ای کنه فعالیت های چوب سوختن شدت پیدا کرده و امشب همزمان با اعلام ترامپ از خروج از برجام اتاق من بشدت آلوده شده بنحوی که نمیشه در اتاق در بسته حتی بدون آب خوردن براحتی حرف زد.

اما بشنوید از راهکار من که شامل کاشت بیشتر درخت میشه:

درختا خیلی فراتر از تصور ما مفید و مهم هستن. اهمیتی هم که دارن واقعا در تصفیه کنندگیشون هست. چیز جالبی که در مورد درختا میشه گفت اینه که درختها حتی میتونن سرب و کادمیم رو جذب و تصفیه کنند؛ مواد کشنده ای که در اگزوز ماشین ها هست. ما آدما اون قدری تجمع CH4 و Co2 برامون کشنده نیست که سرب و کادمیوم محصول رانندگی امروزمون کشنده است. ولی فکرش رو بکنید که درختا این مواد کشنده رو جذب میکنن و این اهمیت وجود اون ها رو در اطرافمون نشون میده. درختا بقدری مفید و مهم هستن که من مطمئنم اگر تو همین حیاط خونه مون که مال خودمون نیست ما بقدر کافی درخت داشتیم نه بوی جگرکی اذیتمون میکرد، و نه بوی گازوئیل اطرافمون.

رابطه منو استادم

اصلا دیشب این آلودگی هوا خواب خوبی نداشتم که شامل بوی شدید چوب سوخته بعد از بوی جگرکی میشد (مثل همیشه)

و اما ایمیل باز کرده ام میخوام بزنم دکو پوز این به ظاهر teacher (Prof) رو داغون کنم. به این رابطه منو استادم نگاه کنید:


اون پر رنگه حرف منه. اون کمرنگه حرف استادمه:

پذیرش مشروط ژورنال فلان - آدرس ژورنال؟


اکسپت مقاله در ژورنال - باید از پژوهش دانشگاه بپرسید که این مقاله رو قبول میکنن یا نه. چون از نظر من بی اعتباره


ما دانشجوها باید هی مثل این مورچه های کارگر کار کنیم و مقاله بنویسیم (در مورد حاد من شامل کدنویسی و پاس داده شدن به دانشجوی ترم بالاتر هم میشد)، بعد این استاده فقط هی نشسته broadcast کنه حرفامو و اعتبار سنجی. اغلب نقش داور رو داره تا استاد راهنما.

این عنوان ایمیلی رو ببینید:


با سلام دلیل اصرار شما ب این که سمت ایشون برم چیه؟ ک از اول تابستون و پاییز و تا الان بوده و معلوم نیست تا کی ادامه خواهد داشت؟!


حالا چی؟ دانشگاه از من دو تا ژورنال به قول این استاده معتبر به عنوان خروجی میخواسته، این نه این که خیلی دوست داشته من بتونم فارغ التحصیلیم راحت باشه هی میفرستادتم دنبال نخود سیاه پارتی کلفت. همه شون همین طوری هستن. یک از یک بدتر. تازه این استاد من یعنی خوبه شونه. شما فکر کنید این که خوبه بقیه دیگه چه طورین!