پ.ن: یک ایراد دیگه که کار شبکه های داخلی داره اینه که اگر چیزی رو دوبله کرد اقلا زبان اصلیش رو برامون زیرنویس نمیکنه. این چه اشکالی داره وقتی که مثلا اون نژاد پرست آمریکایی در سایتی مثل wikipedia میاد هم به زبان من مینویسه و هم به زبان خودش و هم به چندین زبان زنده دیگه تو دنیا؟!
یاد بگیر به محض اینکه بهت تعارف کردند حتما بگی نه نمی خوام، چون اتفاقا تو تعارف کرده ای من نمی خوام. با درد دندان تیر کشیده از جایگاه عصب از خواب بیدار شده ام. فقط به این جمله فکر میکنم و این که آیا میتونم یادش بگیرم. این ها رو امروز چند بار به صورت های مختلف بهم گفت. گفت این یک درسیه که از کسایی گرفته که رشته شون علوم انسانیه. میگفت نمیشینن با خودشون بگن که این شاید داره لطف میکنه که براشون کاری از سر دلسوزی انجام میده. اونا بدترین فکر رو برات میکنن و یک روز میکشنت کنار که "مشکلت اینه که نمی گی نه، نمی خوام؛ توانایی نه گفتن نداری"
واقعا هم همین طوره. ما اون شیرینیه یا مثلا اون وقت گذاشتنشون برا پک خریدنشون رو نمیخوایم. میرن در عوض ساعتها برامون پک میخرن. همون جا که بهت دادن باید بگی خیلی ممنون اتفاقا تو من رو نشناخته ای و من اعتقاد دارم که مثلا این کفش رو تا یک سال نشده از پام درنیارم. تو بعد از چند بار دیدن من در محیط کار فرض کرده ای که شناخته ایم؟! در محیط کاری من فقط از تو میخواستم که کار کنی باهام. با این خریدت فرض کرده ای که باهم دوستیم حالا و پس تو میتونی هرچی کاره ازم مثل نوکر بخوای و بعد هم بهم بگی توانایی نه گفتن ندارم؟! اصلا ما باهم دوست نیستیم.
به این فکر میکنم که باباهه رفته بود اون شیرینی های فقط خوشگل رو خریده بود که اتفاقا باهاشون کلی دندونام الآن دارن تیر میکشن. دعوای این روزای من واقعا اون شیرینیه بود؟! اصلا اون منو نشناخته که مثلا پدرمه! وای بحال بقیه.
مخصوصا امسال این مردها رو دیده ام که خیلی سگ و هار شده اند. آخرین بار همین چند روز پیش بود که خبر رسید ارشاد زنی را کتک زده است. ولی ماجرا فقط به این ارشاد ختم نمیشه. خشونت علیه زنان پایش را از خانه ها فراتر گذاشته و به سطح جامعه و ادارات رسیده. مدتی هست این خشونت رو خیلی محسوس نظاره گر هستم. و این روزها مردها آمادگی بیشتری برای تماس با 110 دارند تا زنی را به پلیس معرفی کنند. من خودم 2 ماه پیش این مورد رو در یک بانک دیده بودم. صبح یکی از روزههای پایان سال زنی به یکی از شعب بانک تجارت خیلی زود مراجعه میکنه و چون پول دستش بوده و زود هم رسیده بوده از کارمند میخواد که در رو براش باز کنه. ولی کارمند بانک امتناع میکنه کارشون به درگیری لفظی میکشه و زنه انگار بهش میگه بیشعور. مرده هم کارمند بانک درجا میزنه تو گوش زنه! کمی بعد من به این بانک مراجعه میکنم و معاون خاله زنک بانک به اسم اینکه اعصابش از این ماجرا خورد شده بوده به جای اینکه کار من رو راه بندازه ساعت ها با این ماجرا از پشت گوشی و پشت میز سمت همکار ماجرا رو تعریف میکنه و از مردا دفاع میکنه.
همون روز من که پشت عابربانک همون بانک بودم چهره خوشنت آمیز مردی رو پشت سرم دیدم که حتی تحمل نداشت زنی رو یک دقیقه پشت عابربانک ببینه. وقتی برای بار دوم به خاطر قیافه اش متعجب برگشته بودم سعی کرده بود چهره سگش رو تغییر بده و خودش رو یک مرد دوست داشتنی جلوه بده.
از این موارد این روزا هم خبرش رو میشنویم و هم خیلی میبینم. مردها حتی با حضور زنان در حد رسیدگی به ضروری ترین امورات زندگیشون هم مخالفن. تقریبا میشه گفت که در جامعه از خیلی وقته که جنبش خود جوش ضد زن راه افتاده، و مطمئنا باز هم اون همه کار برای زنان نتیجه عکس داده تا حالا.
پ.ن. وقتی من میگم از این دست اخبار زیاد شنیده ام و دیده ام، یعنی تعداد داره. نمونه دیگه اش هم مرد همسایه یعنی بهرامی کارمند شهرداری بود که افتاده بود مثل سگ هاری دنبال دختر همسایه یعنی من. مثل سگی در خونه مون رو داشت از جا میکند. چند روز بعد هم زنش در حالی که پشت پنجره اتاق ما رجز میخوند از این کار مردانه (!) شوهرش داشت دفاع میکرد. برای بازگو کردن این خشونتها باید حضور ذهن داشت.