آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

در باب سالگرد سقوط هواپیمای ایران-اوکراین

الآن داشتم مطلبی میخوندم که انتهای چند جمله اول اینطوری نوشته بود: «تصمیم گرفتم مهاجرت کنم. دیر.. زود.. سخت.. تنها.. بی پناه.. خواهم رفت. من به ایران تعلق ندارم.. »

این جمله و یا گزاره رو در واقع باید بگم کاملا اشتباهه. مخصوصا که این روزها سالگرد سقوط و یا به عبارتی هدف قرار گرفتن هواپیمای مهاجران ایرانی به کشور انگلیسی زبان کاناداست.1 چطور دلشون اومد؟

واقعا ما ایرانی ها بزرگوارانه غرامت این تقلب بزرگ انگلیسی زبانها را بابت هدف قرار گرفتن این هواپیما میدهیم. سوال اینه که آیا آنها راه نیرنگ را تکرار میکنند؟ بله، به کرات.

در همون سال، داستان کشته شدن مهاجران ویتنامی در کامیونی انگلیسی در خود انگلیس پخش شد. قشنگ نه اینکه فقط تقلب کنند تا سر آدم رو کلاه بگذارند و فقط آدم مالباخته اونها بشه، تقلب میکنن تا آدم رو بکشند! سال 1398 پلیس لندن گفت شواهد جدید نشان می‌دهد قربانیانی که در یک کانتینر در نزدیکی لندن کشف شدند شهروندان ویتنام بوده‌اند. یک سال بعد چهار نفر از اعضای یک باند قاچاق انسان در پیوند با ماجرای مرگ ۳۹ مهاجر ویتنامی که اجساد آنها در پشت یک کامیون یخچال‌دار در بریتانیا پیدا شده بودند، رو فقط به 78 سال حبس متهم میکنند! هر طور نگاه میکنم این انگلیس خیلی کشور فاسدیه!

حالا بهشون نگاه کن، قشنگ گرفتن هواپیمای ما رو هدف قرار دادن. منظور من از ما، مهاجران ایرانی هستند و منظورم از کسانیکه این هدف رو  قرار دادن انگلیسی زبانهاست. الآن در این پرونده هواپیمای ایران-اوکراین، یک پایه مهم ضرب الاجل غرامت، انگلیس فریبکاره2. قشنگ معلومه عامدانه کار خودشون بوده!

اون روز داییم میگفت «همه پولهایم رو بیت کوین میکنم و مثل جنتلمن از ایران میرم».

این بهترین حالت رفتنه دیگه؟

حالا مقصدش کجا بود؟ انگلیس.

به قول این یارو گفتنی این مهاجران ایرانی انقدر طناب بازی میکنن، مثلا میرن ترکیه و اینا تا بالاخره به انگلیسی زبانها برسن. اغلب هم سعی میکنن در مهاجرتشون حالا یا با کیف پر از پول برن و یا امروزی تر، پولهاشون رو بیت کوین کنن برن؛ پول تو بانک نمیذارن.

از اون طرف هم انگلیسی زبان ها با اون صورت های سفید هر آن جوش زده و با کت و شلوار مشکی و بولیز سفید برتن در حال برنامه ریزی برای ربودن پولهای مسافران ایرانی هستند.

این البته، بهترین حالتشه. اصلا همین سال 99 آمریکای انگلیسی زبان، دزد مدرن خوانده شده. تو اوج شیوع کرونا محمولا ماسک سفارشی انگلیس دوست رو از آلمان دزدید! لابد البته، محض خنده بوده!

ماها فقط یک مشت آدم با کیف پر از پول، اونها یک مشت تیم و دسته با فکرهای مختلف برای راه حل به ربودن و سرقت مال و اموال ما و بلکه جانهای ما در هواپیمای انگلیسی زبان ها و به مقصد کشور خودشون!

گفتم کرونا یاد این مقاله توضیحات مربوط به پرینترهای انگلیسی زبانها افتادم. یک جایش مثلا عکس غلتک جوهر افشان گذاشته بود، بالایش CORONA (!) از کی تا حالا این کرونا انقدر علمی و کاربردی شده، من نمیدونم. من فقط این روزها همه اش کرونا میبینم. قشنگ طرف رفته گیره فلزی کاغذ گرفته هیچ چی رویش ننوشته، فقط رویش نوشته شماره مثلا 900، همین. نه ایزویی و نه توف نوردی و نه از این استانداردها که مخصوصا ما ایرانی ها باید از اونها بگیریم برچسب تولیداتمون بکنیم وگرنه از خودمون خرید نمیکنیم! تو همین وبلاگ بهتون نشون دادم روی یکی از اونها استثنائن نوشته بود CORONA، بعد از اون خودکار وارداتی از هند دیدم نوشته بود CORONA. این روزها هم که طلسم هندی و یهودی خیلی باب شده رو هم میریم!

ماها شدیم حاملان کیف های پر از پول ایرانی، از اونطرف اونها شده ان کادر جاسوسی و دزدان این کیف ها با تقلب، جعل اسناد و هزارتا مکر و حیله که فکر کنم بقدری راههای مختلفش رو رفته ان گوش دنیا از کارهاشون پز شده!

همین دیروز پریروز میخواستم یک تراش بخرم دیدم قیمت یک سرکن از اون مدادتراش های مرسوم ژاپنی زده پونصد هزار تومن و خورده ای! پنج-شش صفحه هم ملت برایش کامنت گذاشته بودند که یادش بخیر مثلا این رو میخریدن 2 تومن، فوقش 4 تومن!

منصرف شدم دیگه. بازار رو پر کرده ان از جنس های بنجل و خیلی گران! اصلا حاضر نیستم چیزی از این ها بخرم. فرداش گفتم ببینم قیمت چاپگرهاشون چیه. این دیجیکالا کلی پیشنهاد چاپگر داده بود و گفته بود فقط برچسب چاپ با کیفیت میخونم تا کالای شما رو تو انبار نگه دارم. اول گفتم شاید بخوام یکی از اینها داشته باشم. قیمت ها هم همه میلیونی! نگاه کردم چاپگر مکانیکی اش هست. بعد هم یک آموزش درست کردن ماشین تحریر رو دیدم و وقتی به نظرم اومد درست کردن با مقوا خیلی ساده است (ولو اسباب بازی) منصرف شدم انقدر پول بابت اون چهار ورق فلز به اسم چاپگر بدم!

اصلا همین دیروز مادرم میگفت چرا تو دوخت و دوز میکنی!؟ من دیپلم خیاطی گرفته ام برایت رایگان این کار رو میکنم و تو هم بلد نیستی خیلی یک سوزن نخ کردن رو طول میدی! گفتم چرا این کار رو نکنم وقتی بابتش بهم پول میدن. به همه هم میگم کسی نبود برایم این کار رو بکنه. میگم دکترا هم دارم. اصلا عارم نیست. اصولا فرقی بین اون پول در آوردن از آن مدرک دکتریم و این پول درآوردن بدون تحصیلات و مدرک نمیبینم. پول درآوردن پول درآوردنه. مهم اینه که بتونی گلیمت رو از آب بیرون بکشی. خیلی بهتر بود با مدرکم باشه، ولی اگر امروز همین انگلیسی های متقلب رشته من رو با خودم با خاک یکسان کرده اند این دلیل نمیشه که من نخوام راههای سطح پایین تر پول درآوردن رو امتحان کنم. مخصوصا که حالا خودشون هم برای همین پول درآوردن سر ماها رو کلاه میگذارن و در راه سفر با دزدیدن ازمون میگیرندشون! ضمنا جنس گرون قیمت بدون نیاز مبرم هم نمیخرم. نمی صرفه. نه اینکه حالا لزوما بدم تعمیر. چون یک وقت میبینی پول تعمیر هم الآن بی منطق گرون شده و باز وسیله کار نمیکنه و فقط دل آدمه که میسوزه.

آره دیگه نه خیلی خرید میکنم و اون هم خرید ابزارآلات وارداتی از این انگلیسی زبان ها و نه به کشورهاشون سفر میکنم، حتی سفر برای تفریح و سیاخت، چه برسه به اینکه بخوام مهاجرت کنم! اینها فکر کرده ان مثلا برای ما ضرب الاجل بدهند پرداخت غرامت بکنیم2، من مثلا میگم زنده باد بهشون؟! هر کاری بکنن منفورتر میشن!


__________________

1- پرواز شماره 752 ایران-اوکراین- سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی با ۱۷۶ مسافر در صبح چهارشنبه ۱۸ دی‌ماه ۱۳۹۸، حادثه تلخی بود که با توجه به شرایط خاص آن زمان در منطقه و ابهام به وجود آمده رخ داد. در حالی که ایران به عراق اعلام کرده بود که قصد هدف قرار دادن پایگاه آمریکایی های انگلیسی زبان را دارد، همزمان با اجرای پدافندهای ایران در پی تهدید ترامپ به زدن نقاط فرهنگی ایران، این هواپیما پرواز داشته و اتفاقا اشتباهی هدف موشک سپاه پاسداران ایران هم قرار میگیره!

2- در پرونده پرواز هواپیمای ایران-اوکراین، کشورهای انگلیسی زبان انگلیس (میگن به ما بگین بریتانیا)، کانادا، اوکراین و سوئد ضرب الاجل پرداخت غرامت کرده اند.

گیوتین انقلاب فرانسه

سال 1382 همینطوری اعلام کردند که رئیس کل بانک مرکزی، محسن نوربخش درگذشت. یک فرش بزرگ هم نشون دادن با چند تا از این صندلی طلایی ها که چند نفر آدم دور تا دورش نشسته ان و یعنی رفتیم تسلیت گفتیم. من اون زمان مشکوک شدم. زمان این نوربخش داشتیم اسکناس های دو هزار تومنی چاپ میکردیم.

چندین سال بعد، یعنی سال 92 بعد از کلی این در اون در برای گرفتن مبلغ ناچیزی به عنوان انجام پروژه، بهم گفتن پژوهشکده نوح که وابسته به دانشگاه فردوسیه نگران دیده شدن آرمش توسط توئه. برای همین، دیگه فقیر شده ایم. وضع اقتصادی کشور رو هم که میبینی. نه قراردادی و نه امکان فعالیتی. خیلی ها ناراحت بودن که من احمق بدون قرارداد برای کسی کار میکنم!

دیگه، همه دانا و عاقل و من احمق.1 اونجا، شخصی به اسم حنان کماری2 گفت، اگرچه ما نگران حماقت تو هستیم ولی فامیل داریم. متاسفانه، من هم که ذاتا نخود در دهانم نمی خیسید.

زمان زیادی نگذشت، یعنی شاید سال بعد، من به عنوان یک آدم خیلی مستقل رفتم آموزشکده شهر کناری که تا اونجا که یادمه نیشابور بود. اونجا کتابی دادم و تنخواه نداشتن و گفتن بعدا پولش رو بهت میدیم. پولش خیلی ناچیز بود. یک شماره تلفن گرفتم و زنگ زدم. گوشی رو وصل کردن و گفتن بذار مسئول مالی  ما آقای کماری (!) باهات صحبت کنه. اونم شماره کارتم رو گرفت و دیگه از اون آموزشکده کسی به هیچ تلفنی از من جواب نداد! پولم رو هم ندادن! گفتم خودش بود. اصلا اون آموزشکده چی شد؟ پول من کجا رفت؟ چند نفر کماری داریم؟

اگر در پست های قبلی گفتم که پشت سر هر مرد سیاستمدار موفقی یک زن معلم خوابیده، اینجا باید بگم هر فامیلی که خیلی راحت، ولو خلافکار باشه، باز هم در راس میشینه، پشت سرش یک مسئول مالی هست.

الآن، همین محمود گودرزی اتاق بورس تهران، سر قضیه پنهان کردن ماینرها در زیرزمین، خیلی نمایشی رفت و همون قدر هم نمایشی برگشت. کسایی مثل من هم که نخود تو دهانشون خیس نمیخورد کمی سرو صدا کردیم. چی شد؟ به جز اینکه خیلی راحت برگشت؟

نگاه کنیم، این فامیل گودرزی همه جا هست3. ناصر گودرزی مدرک دکترای من رو امضا کرده. چند تا گودرزی داریم بازیگرن. یک گودرزی که کشتی گیره و هزار تا هنر دارن این فامیل (!) البته، یک هنرمندشون هم مرتضی مطهری رو در گروهک فرقان شهید کرده و یک هنرمندشون هم که اخیرا خلافکار شده و ما نشستیم بر و بر نگاهمون کنه.

فامیل این گودرزی رو نگاه کنید و با فامیل ما مقایسه کنید. لابد، خیلی ریشه داره. چون وقتی مخصوصا ما عشیره ای بودیم و ادعای سید بودن داشتیم، زمانی که با یکی از عشیره های ایران (به دستور حکومت وقت ایران) درگیر شدیم همه مطمئن شدن که دیگر ابدا هم سید نخواهیم بود. خائن محسوب شدیم و کلی حرف پشت سرمون شد. اونجا هم لابد احمقهایی بودیم که سواد نداشتن! اما، اینجا مثلا با این گودرزی ها که مثلا مدرک دکتری من رو امضا میکنن، ادعایی هم نیست، و در عوض هی پست و مقامه که  میگیرن!

دیگه اگه بخواین براتون از مسئولین هنرمند و مالی این مملکت بگم، باید این عکس رو ببینید:

مثل نقل و نبات هم هی دارن برامون فرهنگ سازی میکنن. مثلا اینجا تصاویر بدی رو میبینید که یعنی کارهای بدی صورت گرفته و نباید انجام میشدن. قرار بوده با کرونا مبارزه بشه.

به عکس نگاه کنید. چی میبینید؟ اون تصویر وسط بالا عرب هستن؟

نه، چند نفر زن هستن که طوری کلاه پوشیده ان که انگار عرب های احمقی هستن.

تصویر پایینی اون هم با اینکه ریش و سبیل داره کار زشتی میکنه. البته، این عکس ها رو که ما بیشتر تو یهودی ها دیده ایم. اون عکس کناریه هم انگار یک پسر با ریشه عربیه بیشتر تا اینکه ریشه ایرانی داشته باشه! اینطور القا نمیشه که این کارهای زشت در فرهنگ ما ایرانی ها نبوده و وارداتی و از جانب عرب ها بوده؟! به طور ضمنی؟!

پشت صفحه میگه ما معاونت مالی و پشتیبانی شهرداری بوده ایم. حالا، من برای ادامه موضوع سیگار معروف و محبوب OSCAR رو میارم. مثل نقل و نبات از دهن نسل امروز کلمه اسکار میریزه بیرون!

زمان ما دهه شصتی ها، یک کارتون میذاشت، راکن پسره اسمش اسکار بود. اسکار رو هم یک جور قشنگی میگفت. اما، این اسکار زیبا که در تصویر میبینید به جز اون کاغذ بسیار زیبا و سفیدش یک کلمه معروف نانو هم داره که یعنی علم پشت سرشه و خیالتون راحت باشه.

اسم راکن که میاد یاد کانادا، سرزمین رویاها، میوفتیم، ولی این سیگار وارداتی از اماراته. از طرف دیگه، اون کبد زشت که باید براش میذاشتن رو هم دیگه نداره. ما احمق ها، یک عکس کبد زشت روی جلد سیگارهامون میذاریم، طوریکه حتی بازیافتش هم برامون زشت تموم میشه، ولی این اسکاری ها حتی جلد سیگارشون هم قشنگه!

چه قشنگ!

طرف میاد، تو کانال اصلا میگه من اولین باره این گروه رو میبینم. بعد یک تیکه ویدئوی خیلی زیبا هم که فقط سیگار کشیدن یکی از شخصیت های انیمه رو نشون میده میذاره و میگه حالا هم از گروهتون خوشم اومده شاید بیشتر بمونم!

یعنی وقتی وارد گروه ها هم میشن، نه اینکه همه اش سر پولیه که گرفته ان، اصلا با جستجو و تحقیق وارد نمیشن. خط پول اونها رو جابجا میکنه. یکی مثل اون کماری و یکی مثل اون مسئول شهرداری که تعدادشون خیلی هم زیاده، رفته ان مسئولیت و پست و مقام های مالی ارگان ها و سازمان ها رو گرفته ان، تا حدی که اگر یکی بخواد مستقل و از دور دست ها هم وارد بشه اینها با پول دادن و پول ندادن بهشون کشور رو کنترل کنن. ماها نشسته ایم ببینیم دیگه تا کجا میخوان این گیوتین انقلاب فرانسه رو گردنمون نگه دارن!

در عوض، برای کنترل اصالت کشور کلی کار هست که تا حالا انجام داده ام. الآن همین حسن فریدون که بعدها به عنوان رئیس جمهوری کشور 8 سال در منصب ریاست جمهور میشینه اصالت فامیلش به شاهنامه برمیگرده. من میرم مثلا ثبت اسناد، اگر دختری برگه ام رو امضا کنه احتمال اینکه فامیلش مستقیما نشون بده که به دوره ساسانیان و یا اشکانیان برمیگرده خیلی زیاده. بعد اون وقت انتظار داریم فاصله طبقاتی اون دوران حذف بشه؟ وقتی خود همین ساسانیان و اشکانیان و بعدش هم پهلوی دست نشانده روی کار اومده؟ آیا ما واقعا انقلاب کرده ایم؟

انتخاب هامون هم جالبه. همون اول میایم یک سیدی انتخاب میکنیم که میشه سید حسن بنی صدر که در زمانش وقتی احتمال حمله عراق میدیم انکار میکنه و یا میاد اسناد صدها خادم ایرانی به کودتای آمریکا تو صحرای طبس رو نابود میکنه! دیگه باز هم سید داریم که انتخاب کنیم، میشه میرحسین موسوی که وقتی حرف میزنه درست نمیشه ازش استنباط کرد که گفت در انتخابات جمهوری اسلامی ایران شرکت کنیم و یا نه! یا باید ساسانیان بر ما حکومت کنن، یا سیدها و ساداتی که دست غرب و گیوتین انقلاب فرانسه رو بیشتر در این کشور باز کنن.

___________________

1- منظورم من نوعیه. خیلی ها اونجا کار میکردن و مدارکشون نیاز به تکمیل اطلاعات داشت. این ها به عنوان یک مقام بالادستی که نمیخواستن هی با دشمن درگیر بشن، از اینکه مثلا یکی مثل من آدم اونجا نداشت و یا مثلا زنی بودم در دستگاه محرمانه خدمت سربازی، در واقع سواستفاده میکردن و میکنن.

2- الآن تو اینترنت جستجو کنید، یک مخترع مظلوم دهه هفتادی میاد. تعداد بسیار زیادی گواهی ثبت اختراع و جایگاه فناورانه داره. به جز پول های فراوانی که دارن دانشمند هم هستن!

3- جستجو کنیم فامیل با اصالت گودرزی، نتیجه گودرزیان یا کشوادیان میاد؛ یکی از خاندان های پهلوانی در شاهنامه که از نسل گودرز پسر کشواد و از نوادگان کاوه آهنگر.