آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

اتاق بازرگانی و مهسا

دیروز همینطوری یهویی افتادم وسط دولتی های جای اتاق بازرگانی. سر صبحی مقدم ورود دعوت شده ها به جلسه بود و یک یگان ویژه هم اسلحه به دست، انگار بخواد از پولی و یا شخص مهمی حفاظت کنه براشون ایستاده بود. جلوی در زیاد شلوغ نبود و یگان ویژه لباس سبزی پوشیده بود. من افتادم وسطشون، طوریکه فکر کردن من هم میتونم یکی از حضار باشم. در پی این تفکرات مردی که سبیل چخماقی یادآور مجاهدین خلق دوران انقلاب1 زده بود از پوشش من بسیاااار ناخرسند شد. اون داشت ماشینش رو قفل میکرد و معلوم بود یکی از حضاره که درباره پوشش زنان نظر خاصی داره. من از اون ور خیابان آمده بودم و از سمت در ورودی اینها میخواستم برم اونطرف، ولی این فکر کرده بود الآن میرم وارد جلسه میزبانان میشم. یک چرخی زدم و نگاه کردم جای در ورودی، بالای اون پله ها زنی ایستاده. زنی با روسری مشکی شل و کت سفید و شلوار سیاه برای استقبال از میهمانان جای در ورودی ایستاده بود. نگاه کردم فکر کنم فقط همین یک زن بود که یک مقدار درشت هیکل بود و خلاصه برام جا افتاد که اگر زن بودم باید مثل اون لباس میپوشیدم راحت و شل و ول رنگ کرده و البته گرون، وگرنه کراهت داشت، در حد اخراج پس از مدتی حضور.

واقعا چقدر این مملکت و حکومت داره از اسلام فاصله میگیره. انقدر این مرد به پوشش من بد نگاه کرده بود که حتی بعدش رفتم پرسیدم که پوششم اگر ایرادی داشته عوضش کنم. برام جالب بود که با این مانتویی که پوشیده بودم مشکل پوشش حضور در اتاق بازرگانی را پیدا کرده بودم گویا بازرگانان باید لباساشون غربی باشه  لباسی باشه که اینترنشنال تعریف کرده.

حالا اتاق بازرگانی کجاست؟ جایی هست که مثلا اگر میخوای لباس ورزشی منسوجات نفتی وارد کنی باید اول بیای اینجا. ماها هم که لباس بافته شده از پشم گوسفندان داخلی رو نمیپوشیم، پس اتاق بازرگانی و واردات خیلی در امور مملکتی دخالت داره.

بعدازظهری شبکه خبر داشت این نماینده یکی از احزاب رو نشون میداد. او مردی بود که کلا یک لاخ مو هم نداشت و تمام دندونهای آسیابش هم ریخته بود. میگفتی قشنگ رنج کشیده است. این مرد رنج کشیده در مورد مهسا گفت و گفت که خیلی مساله رو باز نکردین. جریان رو برای مردم خوب توضیح ندادین و از این حرفا! منکه درست نفهمیدم تو این مملکتی که 70% دلیل مرگ و میرهایش اشتباه پزشکی تو بیمارستانه، چطوری میخواد علت مرگ مهسا و ماجرایش رو توضیح بده.

فقط یک چیزی در کل برداشت میشه و اون هم اینه که انگار اینها دارن میگن مردم ما خیلی جاها رو فتح کرده ایم و گرفته ایم، فقط اگر اجازه بدین لخت و عور بیاییم با کمک جمعیت چند صد میلیونی طرفداری پولهای واریزی به حساب تتلو بر شما حکومت رو کامل کنیم!

اون روز اون شیرینی فروشه داشت همین رو میگفت دیگه. گفت عبدالحمید2 رو میشناسی؟ ما هم که کلا هیــــــــــــچ کس رو نمیشناسیم. گفت این تو اهواز طوری زندگی میکنه که جمعیت زیادی فقط بادیگاردشه.

ماها که نه اینکه دکتر نشدیم، بلکه دکتر و مهندس شدیم، ولی جایی تو این مملکت نگرفتیم. فقط نگاه میکنیم یکی پس از دیگری بازارها و مقاصد بازرگانی مملکتی رو این طرفداران پول دوست مهسا چطور فتح میکنندو نشستیم نگاهشون میکنیم. و اگر نگاه نکنیم چه کنیم؟ آیا مثلا درسته وقتی دست به هر کاری بزنی بگی اگر این کار رو نکرده بودم بهتر بود؟ آیا وضع مملکت انقدر خوب شده که من تولیدی بزنم و بدونم که چون نیازه پس فروش میره؟ نه. تولید که وضعش خوب نیست، به هیچ وجه. بورس که سال 99 سکه سکه حق مردم رو خورد هنوز داره یک آب رویش میخوره. کسانی که از آن زمان در این بورس خراب شده سرمایه گذاری کرده ان هنوز در ضرر هستن. در ضرری که اگر پولشون رو میگذاشتن تو تورم سودش بیشتر بود! دولت به وعده اش در این زمینه عمل نکرده و هر روز یکی رو پهن میکنه و جای دیگه جمع میکنه.

دوم اینکه من میخوام نماینده مجلس بشم، مدرکش هم دارم. آیا مثلا برای همین انتخابات مجلس 1402 ثبت نام کنم؟ کسی اصلا من رو میشناسه که بهم رای بده؟ نه. تبلیغات یک کتاب داستان کودک برام کلی هزینه داره، چه برسه به اینکه بخوام تبلیغ نماینده مجلس رو بکنم.

اصلا، این مجلسی که شفافیتش برای ما داستانی شد، شفاف شده؟ مجلسی که فقط در ورودیش یک امضا میگیره که آیا شما شفاف میکنی؟ اون هم امضا میکنه و میگه بله! شفافش کردم. اصلا هم مهم نیست تا قبل از این منابع کسب درآمدش چی بوده، حالا که میخواد حقوق چند صد میلیونی نمایندگی مجلس رو بگیره میگه شفاف شدم. اون روز، هنوز یک صفر جلوی پولها نیومده بود. اون روز این نماینده مجلس اومد گفت حقوق 50 میلیونی برای ما کمه، چون هر روز میخوایم با هواپیما برگردیم شهرمون، خرجمون زیآآآآآآآآده.

همین مجلسی ها به عنوان وکلا و نمایندگان مجلس هیـــــــــــــــــــــــچ شفاف نیستن و من فقط نشستم نگاهشون میکنم. حقوق نماینده ولی فقیه دقیق مشخص نیست. حقوق استاد دانشگاه دقیق مشخص نیست. این شرکتی های به اصطلاح دانش بنیان دقیق مشخص نیستن. این دانشگاه با اونهمه وسعت زمین هایش و زمین خواری هایش حامی نیست. اصلا برای چی باید تافته جدا بافته باشه. این تافتگی و جدابافتگی چرا باید برای جایی به اسم دانشگاه فرهنگیان روز به روز پر قوت تر اجرا بشه؟ الآن همین اتاق بازرگانی رو فرض کنید. من باز باید بگم باز خوبه که این اتاق وسط اون چند تا کنسولگری خارجی جایی هست که از روبروی درش رد شدم. نگاه میکنی این دانشگاه فردوسی کران تا کران زمین خالی. کنارش یک مجموعه زمین رو با اسم اولیه زمین های کوکا و بعدش با اسم های شهدا به نام کارخانه نوآوری خوردن. بعدش ما اصلا نمیدونیم چرا این همه فضا عاطل و باطله و ما باید برای چهار تا درخت بریم کنار شهرک صنعتی به اسم ویلانشین، همه هم بهمون بد وبیراه بگن. مساله گرانی مسکن رو حل نکردن. به ما بی احترامی میکنن و میکردن. ما از حق ازدواجمون بگذریم، مثل بقیه حقوقمون که گذشته ایم و نشسته ایم کنار. حرف نزده باهامون در میوفتن، بخوایم حرفی بزنیم معلوم نیست میخوان چی کار کنن.





__________________________

1- سازمان مجاهدین خلق به سرکردگی مسعود رجوی بعد از کشتن مردم و همراهی با صدام در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادعا کرد که تلاش‌های آنها نقش بزرگی در سرنگونی رژیم پهلوی داشته است.

2- گوگل میزنی میگه عبدالحمید از قدیمی ترین بازارهای اهوازه که به دوره قاجار برمیگرده، ولی ظاهرا الآن یک فرد هست با نام عبدلحمید خودش رو فراحکومتی  داره معرفی میکنه.

آدم های کوکی- تابستان 1402

روزهای اول تابستان معمولا شروع فصلهای جدید زندگی برای من هستن. اغلب هم فرصتی پیش میاد که خاطراتم رو بنویسم. امروز سرکار جدید در یک فضای جدید رفتم. البته قبلا آن را به نوعی امتحان کرده بودم، ولی خواستم این بار مصممتر برگردم.

امروز با کودک بازی میکردم. اون هی آب به چرخش میداد و من هی آب به چرخ میدادم. بچه بهترین کاری که ممکن بود فکر کنه انجام میشه همین بود.

این فرآیند تکراری قرار بود یا تا بی نهایت ادامه پیدا کنه و یا فرجی بشه و من از مخمصه دربیام. خونه که رفتم بعد از کمی آسایش یا این انیمه بیست سال پیش افتادم که تویش دختر نابغه مادری کوکی داشت.

خلاصه که چندان جذابیتی نداشت، ولی یادم نیست چطور از این بازی و حلقه دراومدیم.

یاد بازی های روزهای زندگیم افتادم که قبلا هم اینجا اشاره کرده بودم. مثلا خاله ام که بهش سال 97 زنگ میزنم و برای ادامه ارتباط شرط میکنه با زن برادرم آشتی کنم! و چون اتفاق عجیبی هست و اصلا ماها باهم قهر نبوده ایم شرط بیجا منجر به حلقه بی نهایت از یکسری کارهای تکراری میشه که فقط خودم باید از تویش دربیام. با اون شرط خاله ام از هرگونه ارتباط که منجر به پیشرفتی در کارم بشه تا سالها بعد جلوگیری کرد و بچه هایش هم که طرفم می اومدن با منت فقط چرت و پرت تحویلم میدادن.

بعضی حلقه ها تو زندگی ما کوتاه هستن. اونقدری که قشنگ میگی رباتی هستی. برخی هم اونقدری بزرگ هستن که تویش میتونی کلی زندگی کنی و نفهمی که در یک حلقه بزرگ گیر کرده ای.

یکی آوردن تو تلویزیون بگه چرا انقدر طلاق؟ اون هم گفت طلاق دیگه حادثه نیستو پدیده شده. بعد هم توضیح داد که حادثه یعنی یک بار اتفاق بیفته، ولی پدیده یعنی تکرار بشه. گفت که همسرداری بلد نیستیمو از این جور حرفای تکراری. حتی این هم تکراری بود که میگفت ما خیلی ساله داریم رو این موضوع کار میکنیم. گفت که نه حوزه به این موضوع خیلی پرداخته و نه مدارسو دانشگاه. البته حرف جدیدش برا من اینجا بود که میگفت ما البته تونستیم دوره تئوری خانواده رو برای کلاس های نهم و دهم بچه ها بگنجونیم، ولی متاسفانه عملی نیستن! حالا من نمیگم که از حرف هایش بر می اومد که میخواد روابط دختر و پسر رو از هر نوعی عادی سازی کنه. چون خیلی دوست داشت تو این کلاسا روابط دخترو پسر عملی آموزش داده بشه. دیگه حالا این علاقه ش رو نگفت که میخوان از شبیه ساز استفاده کنن، از پسرای پشت پرده، و یا خود دختر و پسر تو همون کلاس بشینن کنار هم دیگه! ولی حرفشو خیلی سریع زدو حتی گفت CPR هم ماها بلد نیستیم.

اون یکی دیگه رفته ام اداره اش. بهش میگم فلان اداره که تو من رو فرستادی جواب ما رو نمیده. بهم چند تا شماره تلفن و آدرس سایت رو مثل رباتی میده و میگه برو اونجا ما سیستم پاسخگویی داریم. فکر کنم سیستم پاسخگویی اش هم هوش مصنوعیه وگرنه انقدر این کارمند بیمار رفتن من به اونجا نبود.

من قشنگ میرم تو سایتهای خارجی. اصلا نگاه میکنم تغییر خاصی نسبت به 20 سال پیش نکرده ولی یک گزینه داره که باید انتخاب کنی من انسان هستم. حالا ما ایرانی ها به این مرحله رسیده ایم که گزینه بزنیم من یک ربات هستم. شما با انسان طرف نیستین. رفتم تو سایت کتابخانه ملی. یک گزینه انتخاب طبقه اجتماعی داره. آدم یاد کاست های دوره ساسانیان می افته. فقط هم همین یک گزینه کار میکنه. تا می آیی ایمیلت رو وارد کنی هرچی بزنی باختی و میگه ایمیل نامعتبره. یعنی نگاه میکنی اینها میخوان بگن ماها انسان نیستیم و ربات هستیم. تو کل سایت هاشون میری نگاه میکنی دارن هوش مصنوعی رو وارد میکنن که چطور ماها رو به عصر حجر و دوره ساسانیان و قبل از اسلام برگردونن. آره دیگه، ممکنه علم بیاد و با هوش مصنوعی مثلا مورد علاقه چمیدونم خوشگل ایلان ماسک جای نظام جمهوری اسلامی رو به جای نظام فاشیستی ضد نظام بده؟

انگار جوامع دیگه این شرایط رو ندیده ان و یا ماها مثلا فقط داریم همین ایران زندگی میکنیم. دیگه برای اینکه ظلم کنی باید چشمت رو روی یک سری حقایق ببندی. حقیقت از این جنس که فقط ماهاییم که خریم و بقیه گوسفند هستن و کسی نمیبینتشون رو باید خیلی بین این دولتی ها و اربابان قدرت ببینیم که بعدا با خودمون بگیم چی شد به اینجا و انقدر پایین رسیدیم.

رئیس جمهور (بگذارین نگم رئیسی بود) دیشب پریشب اومد و کلی از خودش تعریف کرد. حالا من هیچی جوابش رو نمیدم. اغتشاشات ناشی از تلاش بیست کشور در جریانات اخیر دخیل بوده و از همون موقع برخی کارهای خوب کمرنگ شده و من هیچ نمیگم، ولی اگر عمری باقی بود و اینها گذاشتن روال عادی بگذره خودم براتون میگم این دولت چقدر کارآمد بوده.

آیا ترور بزرگ تازه شروع شده است؟

جریان امروز بورس ایران اسف بار است. پیش بینی می‌شود وضعیت تاسف بار آن لااقل تا 4 سال دیگر ادامه داشته باشد، اما این پیش بینی نه برای وضعیت هایی مثل نمودارهایی هست که تاکنون دیده ایم. وضعیت امروز، دلیلش این نیست که اول دولت یک نزول نمودار داریم و این نزول در انتهای دولت بعد از چهار سال به رشد میرسه. این نزول شاخص میزان فساد کشوره. چون کشور در وضعیت فساد شدیدی هست، این نمودار نه به وضعیت عادی میرسد و نه می تواند برسد.

اما فساد تا چه حد؟ آیا فساد ساختاری است؟ آنچه میشه استنباط کرد اینه که تعداد بسیار بالایی منافق در جریان اجرای احکام اسلامی داریم. این نفاق در چه حدی است؟ ما تا دیروز میگفتیم فتنه 88 داریم و تمام. امروز باید بگیم، بزرگتر از آن در جریان اجراست.

سوال اینجاست که در وضعیت ترور بزرگ قرار داریم؟ آیا گیوتین های انقلاب فرانسه داریم؟

بله، گیوتین انقلاب فرانسه در جریان است، اما اینکه در پایان آن هستیم و یا تازه شروع شده است و یا در میانه راه هستیم را شاید بتوان از وضعیت فعلی بورس ایران و انتصاب های عجیبی که اخیرا ترتیب داده اند دریافت.

چند وقت پیش سهم ارزنده غذایی گلوکوزان را داشتم. با وجود ارزندگی و یک بار سقوط تاریخی آن را خریدم. اصلا فکرش رو نمیکردم این نصف باز هم نصف و بازهم همین طور نصف شود. هر بار بورس میخواست ریزش داشته باشد اول این سهم قرمز میشد. شده بود نشانه ای برای ریزش بورس! در همان ابتدای خریدم فقط چند نفر این ریزش را انتصاب به فامیل خاصی دادند. من گفتم ما آن فامیل را نمیشناسیم و به نمودار نگاه میکنیم. حتی گفتم این سهم را که غذایی زر ماکارون خرید کرده قرار نیست تا اسفند دست بخورد. این سهم واماند تا امروز روز بورس. من زرماکارون رو یکی از خودی ها گرفته بودم، که اشتباه بود.

امروز، من اگر میدانستم قرار است این سهم به دست یک فامیل از خانواده حقوقی زرماکارون تا این حد وامانده باشد، آن را نمیخریدم. مهم نیست که تا چهار سال دیگر بالا برود. مهم این است که احساس میکنم به من دروغ گفته شده است.

اتفاقی که امروز برای بورس هم می افتد همین است. آیا باید سرمایه چند بار نصف شده ام در بورس را خارج کنم؟ آیا چون چند انتصاب سفیهانه در آن رخ داده است، و قرار است اتفاق سهم غذایی گلوکوزان در مورد شاخص کل بورس رخ دهد، باز هم باید سرمایه را خارج کنم؟

معلوم نیست. تصمیم میگیرم، اما و اما زر ماکارون، شاخص بورس، محمود گودرزی و ریزش بورس چه ارتباطی با گیوتین های انقلاب فرانسه دارد؟

ارتباط دارد. محمود گودرزی هنوز زمان زیادی نگذشته که در جریان نصب ماینرها در اتاق بورس تهران خلاف کار شناخته شده است. در اینترنت جستجو کنید و ارتباط محمود گودرزی با بازیگر صدا و سیما را بیابید! سپس،

این لیست را از دیلی مارکت ببینید:

همبرگر هپی نس، کباب لقمه هپی نس: این برند مال آلمانه.

رب گوجه فرنگی مکنزی: من در شهر مشهد زندگی میکنم و رب چین چین و سهم غچین در بورس باید برند اصلی هر فروشگاهی در این شهر باشه لااقل.

این دیلی مارکت که صدایش از همه بلندتر هم هست داره مکنزی تبلیغ میکنه!

نوشیدنی آلوئه ورا دالاس

در این لیست از بین انواع ماکارونی، ماکارونی زر ماکارون انتخاب شده است. نام ماکارونی رو ما به رشته های اسپاگتی اطلاق میکنیم. اما، وقتی رئیس جمهور فرانسه مکرونه و شیرینی معروف کرده آن ها مااکارونه، انتخاب نام زر ماکارون  بی ارتباط با فرانسه نیست. زر ماکارون جزو معدود عرضه اولیه هایی بود که سقوط تاریخی داشت. کسانی که غذایی گلوکوزان را داشتن با سهام دار شدن خانواده و فامیل منتسب به زرماکارون با سقوط تاریخی قیمت سهمشون مواجه شدند. سهم غذایی گلوکوزان (غگل) همون سهمیه که هنوز که هنوزه بعد از خریده شدن سهم توسطش ما نمیدونیم به طرز عجیبی چرا باید انقدر پایین باشه. چرا؟

این آقای سلطانی که یک عکسش کنار تاج و تخته کیه؟ آیا یکی از مسئولین و جلادان اجرای طرح گیوتین انقلاب فرانسه در ایرانه؟!

دیلی مارکت رو تلویزیون داره تبلیغ میکنه؛ صدا و سیما. این هایپر مارکت که معلوم نیست کی سر از جامعه اقتصادی ما در آورد، مجموعه ای از محصولاتی است که هر کس آن‌ها را بخرد، ضد انقلاب دست به تحریم محصولات با اصالت وطنی زده است.

در اینترنت جستجو میکنی، مدیر دیلی مارکت، عکس دو نفر کراوات زده میاد! آخر در این صدا وسیمای جمهوری اسلامی که زن با چادر میاره نقش بازی کنن، چه کسانی حضور دارند که این طوری باید پوشش آدمهای این چنینی باشند؟ چرا صدا و سیما؟!

وضعیت امروز؛ فقط گویای یک چیزه: آن هم این است که تعداد بسیار زیادی فاسد در ساختار کشور داریم. منظورم اتفاق و تکرار نظام طبقاتی نیست. منظورم فساد در حد اجرای گیوتین انقلاب فرانسه است.

اصلا با خودتون فکر نکنید چون این انقلاب اسلامی است، و چون مردمی است امکان اتفاق و تکرار گیوتین فرانسه در آن کم است. این طور نیست، و اصلا هم زیبا نیست که ماها بنشینیم بریم بالای چوبه دار و بعد از بین صدها نفر فاسدی که قرار است حکم اعدام بیگناهانی را اجرا کنند یک نفر پیدا شود که بگوید تو یکی شاید نمیری! تو یکی شاید زنده بمونی!

سرنوشت فتنه شاید شکست باشد، اما چرا ما باید به این روز می افتادیم؟

تا دیروز باید میگفتیم در یک اشتباه استراتژیک مردم از اداره کشور بازماندند. امروز باید بگیم در جریان نفاقی که در کشور راه افتاده گیوتین انقلاب فرانسه داره اجرا میشه!

بعدا اضافه کرد: چه کسی مسئول تغییر انتصابات اتاق بورس تهران است؟ هیئت مدیره اتاق بورس تهران باید عوض شوند. دست آنها باید از صندوق توسعه ملی هرچه سریع تر کوتاه شود. این ها برای نظام و کشور بسیار مضر هستند. ببینید کی گفتم.

Fly Emirate

اصلا تعجب نکنید. من هیچ اسپانسری (حامی مالی) در این زمینه ندارم. رفته ام کتابای درسی رشته های فنی و حرفه ای رو دانلود کرده و میخونم. خیلی برام جالبه که اولا اعلام کنم نه تنها قرار نیست برای جمع کردن بیت کوین آمریکایی کاری بشه بلکه قراره استاندارد بیت کوین هم ارائه بشه تا درس نخونده پول هاتون رو تو جیب آمریکایی ها نریزین. گذشت دوران دلار فقیر بدون دانش آمریکایی. بعد از معاوضه 25تومنی ها با تجارت بین الملل و کنفرانس های آنچنانی، حالا نوبت رسیده به عوض کردن اسکناس های هزار تومانی با بیت کوین. ناگفته نماند که همون طور که پیش شماره کشورها با سیستم آمریکایی از یک شروع میشه تا به کشور ما که 98 هست برسه، به همون صورت هم ارزش گذاری ارز ایرانی صورت گرفته و اول آمریکاست و آخر ایرانه.

حالا چرا عنوان رو اینطوری گذاشتم؟ برای اینکه تحصیل کرده این مملکت هستم و کتابهای درسی جمهوری اسلامی رو خونده ام. نگاه میکنم طرف تو کار نساجی و آموزش پوشاکه، اون وقت چپ و راست کراوات نشون میده. یک بار نشون دادی، دو بار نشون دادی، سه بار، چند بار؟ خب بگو پارچه، اگر برای این کارت پول نگرفتی. یارانه چاپ کتاب با پول مردم این مملکت میگیری، بعد اون وقت یک پولی هم از Fly Emirate و از آمریکا و اینا میگیری که اینا رو چاپ کنی؟!

کجاست اون نظارت بر کتب درسی؟! 

فلانی بچه هاشو ول کرده تو خیابون، ولی ما بچه هامونو دوست داریم

این حکایت روزگار ماست. همه میگن فلانی که پول داره. ما هم میشناسیمش.

به آرزوی خوب ماها ناراحت میشن، و به بدبختی ما خوشحال. بله، هرکسی میتونه دشمن داشته باشه و براش پاپوش درست کنن. ولی با وجود پدری مثل پدر من قضیه اینطوره که: فلانی بچه هاشو ول کرده تو خیابون، ولی ما بچه هامونو دوست داریم.

هنوز چند وقتی از اون جمله نگذشته که شنیدم باباهه به پسرش میگفت: و تو سر از شیراز درآوردی!

این جمله رو قبلا هم ازش شنیده بودم. وقتی که بچه بودن و در سن 10-12 سال که میگفت پشت میله های زندان میبینمتون، و سر از زندان درمیارین!

باباهه یعنی بو کشیده بود که چند وقت بعد پسرش رو به اتهامی دستگیر کرده اندو هنوز به اتهامی در پاسگاه هست. مردم فساد میکنن، به قرار وثیقه آزاد میشندو بعد هم سر از خارج از کشور درمیارن. چطوره که این باباهه هنوز از جاش تکون نخورده! حالا، این پسرش رو یادم نمیاد که تا حالا پاشو از کشور، حتی برای زیارتی خارج گذاشته باشه. اگر تو از بی گناهی پسرت اطمینان داری، برای چی با بلند نمیشی پسرت رو با سندی آزاد کنی؟!

اصلا، ترسیدی مالت رو با پاپوش از چنگت دربیارن، نه؟