آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

دوتا تجمع جلوی استانداری مشهد- زنان میخوان که خودشون ماماشون رو انتخاب کنن- به مستاجرا اجازه ساخت نمیدند

امروز جلوی استانداری دو تا تجمع بود تو تحمع اول مردم جمع شده بودند و می گفتن که چرا کسی به اونها که حاشیه شهر و طرفهای طرقبه شاندیز مجوز ساخت نمیدهند. در واقع اون ها کسایی بودند که بینشون حتی افراد مسن بود که خانه نداشتند و زمین داشتند ولی چون بهشون اجازه نمیدهند که زمینشونو بسازند اینا مستاجر و بدبخت موندند. و از طرفی وقتی مجوز نمیدند زمین هاشون رو دلال های زمین مفت خری می کنن.

این که به این ها اجازه نمی دهند بسازند ظلم رایجی شده، این زمین ها رو می زنن کاربری کشاورزی، بعد این بیچاره زمینش کنار لاستیک سازیه، نه بدرد کشاورزی میخوره با اون آلودگی های لاستیک سازی نه به درد خونه ولی این پیرمردا از شدت نداری پول اجاره می گن بذارن بریم همونجا راضییم!

این ها زمین هایی هستند که اطرافشون هم هیچ کی کشاورزی نمی کنه، فقط شهرداری واستاده بالا سر این زمین ها مردمی که میان خونه های یک طبقه اونجا میسازند رو آزار میده و خون مردم رو تو شیشه کرده! هدفشم مشخصه می خواد همه زمین ها رو خودشون بالا بکشن. شورای شهر لعنتی هربار به این مردم بیچارهوعده میده صبر کنین که توی طرح جدید شهری شما تکلیف زمین هاتون روشن میشه، اما هر بار شورای شهر چهارسال چهارسال عوض میشه و طرح نمیاد که تکلیف این ها رو روشن کنه مدت هاست هی منتظر شدند و هی صبر کردند الان پیر شدند، پشت عکس هاشون امروز باید بنویسیم زنده یاد.

لعنت به شورای شهر و شهرداری و استانداری که همشون با هم خون مردم رو تو شیشه کردند!

چقدر این مردم عفیف و صبور بودند هر جای دنیا بود تا حالا این مسئولا رو به سیخ کشیده بودند.

حالا پیرمردا با پلاکارد جلو استانداری تجمع کردند و  این جریان فقط برای مشهد نیست، شمال دارن خود دولتیا و فرهنگیا و استاددانشگاه ها تو پلاژهاشون  زمین خواری می کنند. بعد به اسم حفاظت از محیط زیست و زمین های کشاورزی میان و زمین های چسبیده به شهر رو کشاورزی اعلام می کنند. به طور مسخره ای هم کل اطراف این زمین ها رو کارخونه های بسیار آلاینده گرفته که سوخت ندارند و مازوت میسوزونند. و بعد شهرداری میره یکی که تو باغش یک اتاق زده با بلوک رو خراب می کنه، میگه مبارزه با تغییر کاربری کردیم.

نزدیک آرامگاه فردوسی که باید فردوس و باغ باشه شده بیابان دود!

قوانین ساخت و ساز رو جوری کردند که هیچی از اسلام تو شهر نمونده، 30 درصد مردم مشهد گفته اند مشکلمون با همسایه مون اینه که تو اتاق خوابشون رو نگاه می کنیم! یکی نیست بهشون بگه خوب نگاه نکنید! توی اتاق خواب همسایه رو!

وسط شهر مثل عقب افتاده ها مثل کشورهایی که یک وجب جا بیشتر ندارند هی برج و آپارتمان می زنن، تو کوچه بیست متری ده تا آپارتمان گذاشته مجوز داده بیچاره مغازه ها پشت ماشین های این آپارتمان ها دیده نمیشن! بعد مغازه دار که میخواد بیشتر به چشم بیاد تنها درخت کوچه رو با اره میبره که دیوارش از همه کوتاه تره...

بعد چهار نفر هم که طبق فرهنگ اصیل ایرانی میخوان باغ ایرانی تو ملک خودشون درست کنن رو مجوز نمی دهند، دلیلش هم روشنه اون کسی که مجوز میده عادت کرده صبح هاش رو با دیدن اتاق خواب همسایه شروع کنه!  برج بابل وسط شهر بالای سر حرم مجوز میگیره، باغ ایرانی به اسم تغییر کاربری تخریب میشه!

خانه ایرانی

ما دیگه چیکار کنیم چقدر صبر و تحمل چقدر صحبت چقدر نامه... این آرزوی هر ایرانیه که تو یه باغی مثل باغ شازده کرمان زندگی کنه ذات ایرانی اینجوری دوست داره کی دوست داره تو برج یه خونه پنجاه متری قوطی کبریت داشته باشه؟

خونه آپارتمانی

 این کاریه که شهرداریها متفق الاجرا دارند تو کل کشور می کنن! همه ش هم به اسم صیانت از زمین و محیط زیست، لعنت به تو که فکر می کنی وقتی برج 20 طبقه وسط شهر درست می کنی و از  اون برج روزی 50 تا ماشین میرن بیرون و دور دور تو شهر هوا آلوده نمیشه و یه روستایی و یه حاشیه نشین تو باغ اطراف شهرش یه ملک 200 متری بسازه به محیط زیست ضربه زده!

ایده «باغ شهر» تو آلمان و فرانسه از باغ های ایرانی گرفته شده ولی خودمون اجازه نداریم اون جوری خونه باغ داشته باشیم.

من این رو میبینم که این حرف همه است، همه از این وضع شهرداری ها و مجوز دادنهاش ناراضی هستن، همه از شکل شهر بدشون میاد، مردم فیزیکی میان مثل همین امروز تجمع می کنن، ولی بازم شهرداری کار خودشو می کنه، وقتی شهر انقدر آلوده میشه و باغ و درخت انقدر  بی ارزش میشه باید منتظر بی ارزش شدن بقیه ارزش هامون بشیم همونطور که داریم میبینیم و آخر از همه هم جون آدمه که بی ارزش میشه، خونه خود ما رو خراب کردند الان 7ساله ساخته شده یک برج 12 طبقه که برای رضای خدا یک نفر هم توش زندگی نمیکنه،  خونه ای بود که درخت توت 80ساله داشت، و همسایه ها بی عقل مادی گرای ما از بریده شدن این درخت خوشحال شدند،  چون درخت پاییز برگ می ریخت هر روز همسایه می اومد در میزد که باد زده بیاید برگ های درختتونو از جلو خونمون جارو کنین. همه اذیت هاشونم برای این بود که خونه ما رو خراب کنن و مجبور به عقب نشینی بشیم و این ها بتونن ماشینشونو راحت تو پارکینگ خونشون بذارند.

این آدم های بی عقلی که ارزش درخت و خانه ویلایی قدیمی رو نمیدونن وقتی فرزندانشون بچه های عقب افتاده ناشی از آلودگی هوا به دنیا میاورد هم نمی فهمن که از «ماست که بر ماست»


تجمع بعدی مال انتخاب درمانگر حق مسلم ماست،


 اینجا همه پر زن جوون، حرفشون این بود که ما 8  ماه از حاملگی مون رو پیش دکتر و مامایی میریم که انتخاب خودمونه، بعد ماه آخر هر کسی بیمارستان دلش خواست می اندازه بهمون که کلی مشکلات برامون ایجاد می کنه، وقتی اینجوری میشه مجبور میشیم یا سزارین کنیم یا ببینیم طرف ماما کثیف چطور با ناخون ها بلندش میاد سراغ بچمون!

بعد وقتی نمیشناسیم که ماما و دکتر کی هستن و کارشون چطوره نمیتونیم هم ازشون شکایت کنیم و حرفی بهشون بزنیم.

اینم از این یعنی واقعا ما تو این مملکت برای کوچکترین حقوقمون باید بجنگیم.


نماینده مجلس انتخاب می کنیم یه مشت خائن درمیان که فقط دنبال منافع خودشونن که همان طایفه معلم ها و استاددانشگاه ها هستن. هنوز منتظریم ببینیم که این شفافیت کی درست میشه تو این مجلس.

الان بعضیا می گن این طرح شفافیت رو یه شورایی که 5 نفر هستن و سه نفرشون اعضای اقلیت های دینی هستن دارندچپه می کنن. دو نفر دیگه می گن نماینده ها از ایلام و سمنان بودند(سمنان شهر حسن روحانی) می گن این ها هم به شفاف شدن رای ندادند.

حالا این شفافیت که ما به زور از این دزدهای مجلس نشین داریم می گیریم اون اوایل انقلاب یه چیز خود به خودی بود، یعنی اون اوایل چون با برخواستن و نشستن رای میدادند قشنگ دیده میشد که کیا رای مثبت دادند و کیا منفی.


ناشر مولف

آه

دیشب خبر لغو 400 مجوز غیرضرور توسط جهانگیری رو شنیدم. اصلا ما با این کارهای دولتی ها پیر شده ایم. هنوز 2 سال نشده که من شرکت تازه تاسیسم رو تاسیس کرده م که به خاطر سه ماهه اولی که اعلام کرده سودی نداشته، اعتراض مالیاتی داده م. به جز این، چون می خواستیم شرکت ثبت بشه، تمام گزینه های بدون نیاز به مجوز سازمان ثبت اسناد رو انتخاب کردیم. نتیجه ش چی شد؟ هی سازمان ثبت اسناد کار ما رو  پس میفرستاد که هر بار هم برای پستو گرفتن عدم سوءپیشینه کلی باید برایش پول می دادیم. آخرش هم بعد از یک شکایت به دیوان عدالت و بعد هم یک انصراف از ادامه شکایت با حذف بیست-سی مورد شرکت رو ثبت کردیم.

اصلا من برای چی می نویسم ناشر مولفم؟ برای اینکه بیش از 2 دولته که عوض شده و هنوز حمایت قانونی و بستری درستی از ناشرین محترم مولف نشده. می ری اداره مالیات می پرسه تو ناشری؟ می گی بله، من ناشر مولفم. برایت کتابچه میاره که نه، تو ناشر نیستی. حالا زود باش برای زیر یک میلیون که اعلام کرده ای هزینه چاپ کتاب داده ای مالیات بده! حتی اگر هم در نظر بگیریم که زیر یک میلیون اعلام کرده بودیم باید به خاطر قانون معافیت از مالیات درآمد زیر یک میلیون ما رو معاف می کردند؛ همه در اجرای قانون برابرند، بعضی برابرترند.

حالا، آقای جهانگیری خبر داده 400 مجوز غیر ضرور رو حذف کرده. 400 مجوز رو از کجا حذف کرده؟ مگر می شود گفت سامانه ای برای این کار هست که این کار رو کرده؟ مگر الکیه؟ ما هنوز دست اندازهای ساده قبلی رو که بیش از 2 دولت هست جلوی راهمونه حل نکرده ایم. چطور ممکنه که به این راحتی یکی بیاید و بگوید یک سری مجوزهای غیرضرور داشتیم و حذف شد؟!


اول که روحانی انتخاب شد، گفتم چیزی نیست که همه ش 4 ساله. حالا امروز می بینم هنوز کابینه انتخاب نکرده، این خبرها رو می شنوم با خودم می گم چهااااااار سال، هنوز شروع نشده!