آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

عطر گازوئیل

ساعت 10 شب بود که بوی گازوئیل با بوی طبخ جگرهای همسایه ادغام شده بود، و من با خودم فکر کردم که اگر بخوابم احتمالا همه چیز خوب و درست میشه. همین طور هم شد. الآن صبحه و ماشین گازوئیلی هنوز خوابه و هوا خیــــــــــــــلی بهتر از دیشب شده.

پریروز رفته بودیم پارک جای خونه. درخت اقاقیای پارک هنوز گل داشت و این برای ما عجیب بود. قبلا گفته بودم که ایستگاه هواشناسی رو تو پارک می ذارن تا همیشه هوا رو سالم اعلام کنن. همین طور بود. زمان در پارک نزدیک خانه به کندی میگذره. در حالیکه الآن جای خونه ما دو قدم پایین تر پاییز شروع شده و نیمی از برگ های بزرگترین درخت جای خونه که چنار هست زرد شده و من ذهنم درگیر شعر معروف به بازشدن مدرسه ها شده که می خونه «مدرسه ها وا شده... همهمه برپا شده؛» زمان کمی این طرف تر پارک برای ما بسرعت در حال گذره. و من فکر می کنم احتمالا خیلـــــــــــــــی زود مثل همین درخت ها باید احساس پیری و بیماری کنیم. و نفهمیم که از کجا و دلیلش چه بوده

دیروز شیخی آورده بودن تو تلویزیون برنامه »عصر« که گفت ما باید بگیم همه ساختارهای غیرسیاسیمون اسلامی نیستند. این رو که گفت مامانم گفت الآن هر سه نفر مهمان برنامه رو دستگیر می کنن. امروز سوالی برای من پیش اومده که یعنی مثلا باید بگیم ساختار سازمان محیط زیست ما اسلامی نبوده که تا حالا اینه وضع هوای اطراف خونه مون؟ حالا باید حتما اسلامی باشیم تا همسایه ها با 4 تا درخت اطراف مبارزه نکنن؟! آخر من دیگه به این نتیجه رسیده م نهال نباید جلوی در خانه کاشت، چون از ریشه می کنندش این همسایه ها


عکس خانوادگی عقربا (1)

فعلا تا این جا فقط از برادرم و زنش گفته م. الآن برای شما عکسی پیدا کرده ام که گویا تیپو قیافه شون بیشتر هست. کم کم اگر بتونم عکس بقیه عقربامون رو هم براتون این جا می ذارم.

گاهی تلویزیون روشن و خاموش می کنه، و گاهی هم دکمه لباسشویی رو میزنه. یک بچه هم که لازمه زندگیه. در راه های موفقیت (2) درباره ویژگی هاش بیشتر نوشته م. عکس زیریش از برادرم کنار پسرشه:


اون که آن گوشه می بینید کالسکه بچه شه. زندگی فول امکانات در طبقه ای از خانه ای مرکز شهر. بدون این که حتی اجاره بدن. بابام ساخته که بشینن توش. هرچند خانه را به اسمشون نکرده

اون شب که از برادره مشت خوردم از زنش (نفس شیطان) پرسیده بودم که چرا تو باید تو خونه فول امکانات بشینی و اون یکی عروسمون حتی نداشته باشه وسایلش رو بار کنه از این شهر بره. البته مقصر اصلی در کل بابای من بوده. ولی این زن ســــــــــــــاکت، و فقط ضبط می کرد. ازش پرسیدم چرا باید برای تو مراسم افطاری یک میلیون تو رستوران گرفته بشه؟ بعد هم بهش گفتم تو اومده ای که عضوی از خانواده ما بشی یا این که هر بار بیای روی ما ادا بفرمایی؟!

در همه این موارد مقصر اون زن نبود و مقصر بابای من بود. ولی شب هم همه قرار داشتن برادره بیاد با بوکس کلکم رو بکنه که می بینید هنوز زنده ام.

اون پسرهای بی غیرتش همیشه وضعشون رو با من که دختر بوده م مقایسه کرده اند و حالا بعد از اون همه ظلمی که به نیابت از باباهه روی من کرده اند، تصمیم گرفته اند زندگی دومش زندگی مرتبی باشه.من دخـــــــــــــــــــــــــــالت کرده ام. گفته م تا من تو خونه پدر هستم حق نداره اون دختر بیاد و ادا بفرماید. برای همین من خورده م و اون ها و تیپو قیافه اصول گراها برده ان

ما نقطه عطف اصول گراها و اصلاح طلب ها

خب، حالا که قدری از عقربای ما رو شناختین باید بگم که ما نقطه عطف اصول گراها و اصلاح طلب ها هستیم. اون از اون عقربا که تیم نطفه ای اصول گراها رو تشکیل می دن و این طوری به ما ظلم می کنند و نمی گذارند ما به حقمون برسیم. و اون از اون اصلاح طلب ها که از ضعف ماها بزن بکوب راه انداخته ن و می زنند، می رقصند و کیف می کنند. هر دو، هر دو به ما ظلم کرده اند.

عقربا (5)

عقربا به فقط فامیل ختم نشده برای ما. یک روز یک نفر اطلاعاتی در اومد به من گفت من از همه به تو عقرب ترم. همه زن ها مرد دارن و ما قصد کمک به تو رو داریم. گوشی رو گذاشت روی میز برای ضبط صدایم و گفت هر آن چه می خواهد دل تنگت خواهرانه بگو، تا من هم برادرانه بشنوم. من هم عصبانی شدم و داد زدم. طوری که دست گذاشت روی قلبش. بعدها، همون عقرب گفت حتی اسرائیلی ها این طور نبوده ن باهاشون که من بوده م.

عقربا (4)

این بار برادرم:

این رو دیگه فکر کنم اگر دنبال کننده مطالب وبلاگ بوده باشین تا حالا، خوب دریافته باشین. ولی برادرهایم هم عقربا هستند. بعد از این که برادرم بعد از زدن من به قصد کشت، خواهرم رو به طرز زشت و کراهت آوری خفه کرد، گفت «من از همه به شماها عقرب ترم. چرا نمی آیی برای من کار کنی؟»


ما گفتیم ما عقربا نمی خوایم. اقرب از رگ گردن به ما نزدیکتره خواهشا عقربا نباشین به ما.