آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

گرگ

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید / گرگی دگر در پی پوستین یوسفان می آید

گو شمع نیارید در این محفل/ که جمع گرگ صفتان در پی طعمه زوزه کشان می آید


چارقدو پوستینو پایتخت / نقشم سخره دیوار بازپرسان عرشو فرش


شعرو شعرو تختو بختو حرفو حرف / سخره، بازیچه و امر و نهی

روبه و کفتار و پلنگ / کرکس مفت خوار و حرفو حرف


صورت شیر و حدیث / دزد هفت رنگ سخیف

دوزخیانو غم خواران همراه تو / عاقبت سنگو شیرخواران والای تو


هی هی مادر بر سرت / عو عو و عر عر همرهت

تا جهان هست جهان خوار شوی / هیبت مردان از سر وانهی


تو نی ای فرزند رسول / گو فضل پدر کو کو

من گر ندارم ارث پدر / نیست باکم از هر چه نیکم هست کم

رو تو خود اصلاح کن / چاره آستین خود را وا کن

برداشته شدن خرید و فروش پایان نامه خوب است اما، ...

برداشته شدن خرید و فروش پایان نامه خوب است اما، ...

این که پایان نامه فروختن را ممنوع می کنند کار خوبیه. مخصوصا برای کسایی که سنی ندارند و عناوین مختلفی دارند (استاد راهنما، استاد مشاور، مهندس ناظر و غیره). این ها منسب هایی را گرفته و از کیسه بیت المال مبالغی را ردو بدل می کنند، و خیلی ها موافق به این جابجایی پول ها هستند. به خاطر عدم پشتوانه قانونی از مالکیت معنوی شخصی که قرار است بعدا سرباز معرفی شود حتی معلوم نیست این پروژه را که این مهندس ناظر دست سرباز سپرده کی انجام داده.

در اصل پایان نامه است که باید برداشته شود. نه خرید و فروش پایان نامه، که حالا یکی بیاید این وسط بگوید که نه آقا ما فقط در ازای انجام پایان نامه مدرک می دهیم و یا نه کمی بیشتر تحت عنوان کسر خدمت سربازی پولی می دهیم.

مثل داستان خودم نشود که چند سال پیش خود من پایان نامه ای را برای وزارت دفاع انجام دادم. خیلی هم برای آن زحمت کشیدم. حتی یک سال تمدید پایان نامه زدم. در تمام مدت انجام پروژه مجبور بودم فقط از طریق تلفن و گاهی جلساتی که یکی هم سن من مدیریتشان می کرد گزارش روند پیشرفتم را ارائه دهم. نه یک راهنمایی، نه یک مشاوره و نه یک کار. کاملا من را رها کرده بود، و برعکس کارهایم را به عنوان یک پیش کار به دانشجویی دکتری می داد. من منتظر عقد قراردادی بودم که یک طرفه باید توسط پژوهشکده وابسته به وزارت دفاع انجام می شد. بعدها با گرفتن اسکن امضایم رضایت دادند که قرار داد من بسته فرض شود. بعد معلوم شد که قراردادی هم نخواهد بود. اکنون می فهمم آن ها قرارداد نبستند تا هر کار که بعد می خواستند انجام دهند. پس از آن با ندادن بخشی از حقم به طرز توهین آمیزی ارتباط خودشان را با من قطع کردند. توهین در حد اتهام به جاسوسی. آن ها به من نگفتند که چه اتهاماتی و چه فکرهایی در ذهنشان پرورانده اند. به من گفتند که اگر حقی از تو را ندادیم دلیلش این است که پژوهشکده پولی ندارد و ما به مشکل مالی برخورده ایم.

در حالی که علت رفتارهایشان را متوجه نمی شدم و پیش بینی رفتارهای بعدی شان را نمی کردم پیگیر علاقه مندی های خودم شدم. در مسابقه ای شرکت کردم که به همان زمینه پایان نامه ام مربوط می شد. آن پژوهشکده با برقراری ارتباط با اعضای تیمم و با دخالت از تیمی که خودم تشکیل داده بودم من را بیرون انداخت و پس از آن معلوم شد که آن موقع که ادعای فقر و بی پولی می کردند، به همان تیمی که من را از آن بیرون انداخته بودند مبلغی بالغ بر 4 میلیون کمک کرده اند. درحالی که هنوز 200 هزار تومن باقیمانده پایان نامه من را نداده بودند.

وقایع بدی که یکی پس از دیگری برای من اتفاق می افتاد فقط این نبود. من بعدها پروژه را کامل کردم ولی مهندس ناظر که حالا دانشجوی دکتریش کرده بودند مدعی شده بود پروژه من کامل نیست. این درحالی بود که من هیچ حقی نداشتم جز یک ارتباط تلفنی. در کمتر از یک هفته پس از تماس های تلفنی مکرر و عدم پاسخگویی مهندس، رئیس، بازرس و غیره به اسم مزاحم شدن، حکم قضایی برایم صادر کردند و من را به دادگاه احضار کردند.

من به دادگاه احضار شده بودم و تا سال بعد از احضار، حکم جریمه ام را از دادگاه گرفتم. به من تهمت های مختلفی زده بودند که به دلیل نداشتن وکیل مناسب و عدم ضبط مکالمات توانایی دنبال کردن آن ها را به صورت قضایی نداشتم.

ماجرا به این جا ختم نمی شو.د پژوهشکده وابسته به وزارت دفاع و پس از آن حفاظت اطلاعات وزارت دفاع طی شکایتی مجوزهای بعدی من را هنوز پس از گذشت 5 سال از انجام پایان نامه و پس از گذشت 3 سال از جلسه دادگاه با مشکل مواجه کرد.  این هنوز ختم ماجرا نیست. اکنون من به هر کار جدیدی که می­خواهم دست بزنم برای گرفتن هر مجوزی به واسطه رفتار آن پژوهشکده و اعلام شکایتی که هنوز از جانب آن ها تمامی ندارد دچار مشکل شده ام.

این نتیجه انجام پایان نامه بود. تازه این یکی از مدل­های خوبش است. البته شاید مورد من خیلی خوب هم نباشد. چون به ازای پایان نامه قرار بود مبلغی هم بدهند. اما آن مبلغ را هنوز نداده­اند. دوما هم­چنان مبتلا به شکایات، آزارها، و تهمت­های آن­ها هستم. مدل دیگری از پایان نامه که مرسوم تر است، همان­که دانشجو کار را انجام می­دهد و استاد در ازایش نمره می­دهد. در هر دو مدل آن کسی که خودش پایان نامه را انجام دهد سود چندانی نمی­برد. در مثال من که هر روز آرزو می­کنم کاش هیچ پایان­نامه ای انجام نمی­دادم که هم سختی انجام پایان نامه را متحمل نشوم و هم متحمل آزار آن ها نمی­شدم. در مدل دوم دانشجو فقط سختی انجام پایان نامه را ببیند و در ازای آن فقط نمره­ای و معدلی. انقدر که این هر دو فرآیند در هردو مدل عبث، بیهوده و ناجوانمردانه است، جدیدا خیلی باب شده که دانشجوها پایان نامه هایشان را به بیرون می­سپارند و در ازای مبلغی از زحمت بیهوده آن صرف نظر می­کنند.

درستش این است که اولا که این بساط جمع شود؛ یعنی چه که پایان نامه ای تحت عنوان کسر خدمتی وجود داشته باشد، با آن شرایطی که من دیدم؛ استاد راهنمای زیر سی سال مسئول پیگیریش باشد که نه علمش را دارد و نه شعورش؟ یعنی چه که پایان­نامه ای باشد که به واسط بافته­های آن مدارج و مدارک بالاتری به افراد بی­صلاحیت اعطا شود؟ یعنی چه که استادی در دفترش بنشیند و هیچ کاری نکند؟

درستش این است که دوما پایان نامه به گزارشی از روندی عملی که به طور مشترک توسط دانشجو و استاد راهنما طی شده باشد، تبدیل شود؛ خوردن مال حرام خوب نیست. آن آقا که مسئول استاد راهنمایی من در پایان­نامه ام بود به واسطه ندادن حقم و به واسطه مزاحمت ها و آزارها و شکایاتی که برایم ایجاد کرد خوب است بداند که خوردن مال حرام خوب نیست. آن استادی که اسم راهنمایی را می­گیرد و به خاطر این اسم کاری نمی­کند، خوب است این را بداند که خورد مال حرام خوب نیست.

حال این وسط به جای حل این معضل مجلس به این نتیجه رسیده که آن دانشجو کار حرامی کرده یا آن فروشنده کار حرامی کرده است. این فرع ماجراست. حرام اصلی سال­هاست و هنوز است که دارد اتفاق می­افتند. من می­خواستم روند پایان­نامه ام روندی سالم باشد، که تلاش کردم تا حد ممکن بر اساس واقعیات و نه بافته های تخیلی، آن را جلو ببرم. اگر هم با پژوهشکده مذکور علیه خواستم کاری بکنم علتش کاری بکنم علتش صرفا همین بود که پایان­نامه ام واقعی و کاربردی شود. حق مرا که خوب کف دستم گذاشتند. تلاش من برای این کار به تلاش من به نفوذم در آن پایان نامه برداشت شد.

 

بازجویی

از من بازجویی می کردن می گفتن ما که داریم به تو گوش می دیم. فکر می کردم یکی از بازجوها دلش از سنگ نیست و معنی دوستی رو می فهمه، ولی اشتباه می کردم، دلش از سنگ سخت تر بود. گفتم من این وضع رو نمی خوام، گوشیم رو قفل کردند. این رو برای دشمنم که یک روزی فکر می کردم دوستمه گذاشتم (متن آهنگ علیرضا افتخاریه):

نی و نای چوپون
سحر خروس خون
ابرای بیابون
می گن تو/یه  قصه بودی
همه رودخونه ها
دشت گلپونه ها
حتی کوه و صحرا
همه می دونن /که تو بودی که غزل های شب جدایی رو سرودی
دیگه از شهرتو
سر شب یا سحر
تا خبردار بشی
رفته ام بی خبر
نمی خوام قصه مون دوباره آفتابی شه
آسمون نگات برای من آبی شه
نمی گم قصه مو
که دلت خون می شه
خوب/کوه اگه بشنوه
دیگه هامون می شه
یادته اون روزا
هر کجا
چون دو دلداده با هم بودیم
دلم اندازه یه بیابون که نیست
درد من ای خدا از تو پنهون که نیست
مثل پروانه ها
ما رها
غافل از رنج عالم بودیم
دل دیوونه چون شب زده ها سایه به سایه توی راه تو بود
یه معما شده که این جدایی کار من یا که گناه تو بود
حالا هر چی که بود
حالا هر چی که هست
از تو هر خاطره
تنها دل ما شکست

انتخابات ریاست جمهوری 1396

بالاخره استانداری پرچم و نماد انتخابات رو برد بالا. بالاخره کمتر از یک ماه مونده به انتخابات اردیبهشت ماه ما آثاری از انتخابات دیدیم. کم کم دولت های ایران به جایی پیش می رن که میگن دیگه لازم نیست شماها رای بدین ما به جای شماها خودمون رای می دیم. یا میگن انتخابات هر 4 سال، هم هزینه بر هست و هم بی معنی، پس هر 8 سال انتخابات برگزار می کنیم. ..

نظریه مبارزه فقر و غنا

داشتم مطالب مرتبط با جنگ فقر و غنا رو بررسی می کردم. مطلبی خوندم در ارتباط با فقرایی که زمان هجرت پیامبر به مدینه به استقبالش آمده بودند. این طوری گفته بود که کسانی که توسط پیامبر بسیج شدند، فقرای طبقه سه بودند؛ کسانی بودند که شب ها را روی سکویی در مسجد می خوابیدند.

البته امروز می شنویم که زایرسرای فقرا درست می کنند. می شنویم اتاق همراه بیمار درست می کنند که فقرا سامان دهی بشوند. اما، آیا در پس این راهکارها با خود فقر مبارزه ای می شود؟ تقریبا می شود گفت که انحرافاتی در حال شکل گیری است که بلکه قصد دارند فقر را پس زده و در جاهایی تحت عنوان حاشیه و غیره آن ها را برانند. امروز زن در جامعه اگر ملاحظه کنید در بسیاری مساجد لازم است در بالاترین طبقه ممکن نمازگزار باشد. به عنوان مثال مسجد داریم زن ها طبقه پایین نماز می خوانند، روز میلاد حضرت زینب طبقه بالایی بازگشایی می کنند و زن ها به طبقات هوایی فرستاده می شوند. البته خودشون هم کمک می کنند آسانسورهایی افتتاح می کنند که ویژه ناتوانهاست و همان ناتوان ها هم به در و دیوار می کوبند که توانا استفاده نکند مورد شرعی دارد.

در حرم رضوی که مثل شکلات دوربین هوایی ریخته و مردم رصد می شوند، این روزها باب شده مخصوصا تست خوراکی بدهیم. بدین طریق که اگر آب همراهتان باشد، به نحو عجیبی از شما خواسته می شود که سریع تست کنید و عواقبش هم متوجه خودتون باشد (مثلا اگر با آب خوردن اجباری خواستین تست ادرار بدین هم دستشویی ها بسیار دور هستند و ...)

چند روز پیش زنی را خارجی در حرم دیدیم داشت بلند بلند گریه می کرد، گفتیم جمعش نکنند خوب است.

کم مونده آزمایش دی ان ای از ما بگیرند فقط نخاله ها و طبقات عجیب غریب که ممکن است خطری برای نجبا و اغنا و اقربا باشند و بلکه نجس هم هستند وارد حرم نشوند. بدین ترتیب در انتظار استقبال فقرای نایابی هستیم که پیامبر را هنگام هجرت به مدینه همراهی کنند.