آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

طبقه حاکم، طبقه محکوم، تاریخ را دوباره بنویسید

دیگه آخرین مدرکم رو گرفته ام و حسش نیست هی برم مقاله چاپ کنم. اون هم بعد از این همه بی مروتی و دزدی ادبی که شد و تموم شدو رفت. ولی نکته ای که موند و پرسیدم این بود که چرا آخه؟ دلیلش رو بهم گفت: «نمی دونی؟ برای اینکه تو در قدرت نیستی. تو در طبقه محکوم هستی.» بهم گفت «گاهی دلم میخواد برا پزشکی دوباره بخونم. شاید به خاطر اینکه مثل تو برمو له بشم. اونطوری با خودم میگم اقلا رفتمو اون طوری لهم کردن!»

حقیقت اینه که قرن هاست ما جزو طبقه محکوم جامعه هستیم. از دیرباز بر سر اداره حکومت بین طبقه حاکم و روحانیت مناقشه بوده. یک طبقه ای هم بوده که محکوم بوده و ما جزو اونا هستیم. سال های سال هست که بین ایرانی ها و رومی ها جنگ بوده. جنگ یمن که این روزها میشنوین قدمتی به اندازه حضور ساسانی ها دارد، ولی ما که مثلا نهایتش 30 سالمون هست میگیم تاریخ یمن شاید 10 ساله! تاریخ باید دوباره نوشته بشه. چون قبلا هم همین بوده و ما طبقه محکوم هربار بهش میرسیم انگار تازه کشفش کرده ایم. یمنی ها در زمان زندگی پیامبر و هنگام نزول قرآن هم درگیر جنگی با عرب ها و رومی ها بوده اند. زمانیکه ما تاریخ صدر اسلام رو میخونیم انگار فقط یک اسلام بوده و یک عربستان و کاری به ایران و روم نداریم. در صورتی که این طور نیست و در تاریخ آن زمان عربستان این دو بلوک نقش داشته اند. یک سری از جنگهای آن زمان که تجاری هم بوده اند از همان زمان هم بوده اند. مثلا همین جنگ ابرهه یمن، که خیلی هم معروف هست. اون زمان یمنی ها از رومی ها درخواست کمک میکنن که چون خود رومی ها در واقع اون جنگ رو به پا کرده بودن کمکی نمیکنن. بعد یمنی ها از ایران درخواست کمک میکنن که ایرانی ها هم در 4 جمله میگن راه ما دوره برای کمک به شما. قضیه تجاریش هم این بوده که میخواسته اند یمنی ها رو از نظر تجاری دور بزنن و در واقع سرجنگ باهاشون رو داشته اند. مثل الآن. الآن همین ایران رو هم بارها سعی در دور زدن از نظر تجاری با کمک همسایگانش کرده اند و در واقع سرجنگ با ایرانی ها داشته اند. ولی، چیزی که ماها باهاش مواجه میشیم اینه که چون در طبقه محکوم جامعه هستیم نباید از تکرار تاریخ کور و کَر سر دربیاریم...

دزد ادبی خارجی ها

مقاله ام مثل رساله ام شد. درسته که 2 مقاله چاپ شده در ژورنال اشپرینگر داشتم، ولی در هر حالت کارهام رو خیلی راحت دزدیدند. مقاله اولم بقدری نوآوری داشت که وقتی ریجکتش کردندو دادن به دانشجوی خودشون که از روش کپی بزنه، من هنوز کلی حرف برای گفتن داشتم. به علاوه اینکه نیاز به فارغ التحصیلی هم داشتم برای همین کار کردم و در ژورنال دیگه ای که نه قدر الزویر، بلکه کمی سطح پایین تر چاپش کردم. این مقاله امروزم رو ریجکت کردن با برچسب دزدی ادبی 42%!. چهل و دو درصد خیلی عدد بالایی هست. یعنی من مقاله رو کپی-پیست کرده ام. اصلا ادیتور ژورنال گفت از اینکه مقاله ات رو برای ما فوروارد کرده ای متشکرم! اصلا شک کردم که چه بسا کل تیم اشپرینگر این کار رو با هم کرده اند! آخه چرا؟!

این هم مثل رساله ام. نمیدونم چرا همه اش قسمت من اینطوری میشه! نگاه میکنم کار خیلی قشنگ در میاد و زیبایی داره. ولی بعد از اون همه زحمت دانشگاه باهام اونطوری میکنه و ژورنالهای داخلی و خارجی اینطوری! از کیه هی میگیرن کارهام رو کپی-پیست میکنن!؟ از وقتی شروع کردم به مقاله نوشتن! مال بقیه رو هم همین کار رو میکنن؟!

نبض دانشجو!

تلویزیون پر هست از آدمای حال به هم زن نمایشی که برنامه های "از لاک جیغ تا خدا"، "دخترانه"، و از این آشغالا تحویل آدم میدن تا حالا که امروز میخوام درباره برنامه جدیدی تحت عنوان "نبض دانشجو" صحبت کنم که تو شبکه خبر پخش میکنن. بابای من همیشه صبح از خواب بلند میشه و میزنه شبکه خبر، حتی حالا که خیلی وقته نسبت به اغلب برنامه هاش بی توجه شده. بابای منو دست کم نگیرین. یکی از دولتی ترین و عشق دولتی ترین آدمای رو زمینه. اون اوایل انقلاب با چه عشقو علاقه ای روزنامه های جمهوری اسلامی رو جمع میکرد. واقعا هم قشنگ هم بودن برای آدمی مثل من که روزنامه های امروزو میبینه. ولی خب، برعکسش مادرم تقریبا روزی یک کارتون از اون ها رو مینداخت تو کوچه!

خلاصه، اینا رو گفتم که بگم شبکه خبر شبکه پدرها و مادرهاست (مخصوصا هنوز عشق دولتی هاش). حالا شما فکر کنید یک برنامه درست کرده اند تو این شبکه تحت عنوان نبض دانشجو. دیروز اَه اَه این دانشگاه صنعتی امیرکبیر رو نشون میداد، یعنی دانشجو ترم اولی داره توسط دانشجوی ترم بالایی راهنمایی میشه. یک عالمه جمله الکی که توسط یک مشت آدم عوضی ردوبدل میشد که من صداشون رو نشنیده تف تو روشون میکردم. مثلا یکی میگفت که بله فیلتر دانشگاهها کنکوره و نه اخلاق! بعد دیگه از این حرفا که میخواستن به پدرمادرها بگن دانشگاه جای شورشو از این چیزا نیست.

من نمیدونم چرا پخش برنامه های تلویزیونو پولی نمیکنن که انقدر آشغال تحویل ماها ندن! تاکی میخوان به این اداهاشون ادامه بدن!؟ امروز دختر-پسرهای هم سن من دیگه خودشون پدر و مادر هستن. همون هایی که دیروز جاش بود تو دانشگاه ها شورش کنن! حالا اگر شورش نکردن در عوض این تلویزیون گوهی رو خیلی وقته که توف و حذف از زندگیشون کرده ان. من نمیگم که نسل مثل من الآن نوه داره. ولی خیلی ها هستن در نسل من دهه شصتی که دارن حقوق از کارافتادگی و بازنشستگیشونو میگیرن. این پیرهای تلویزیون گردون تا کی میخوان ماها رو بچه و پپو فرض کنندو تحویل بگیرن!؟

باز آمد بوی ماه جنگ (2)

میگن برج های دو قلوی آمریکا نماد عدد مقدس یهودی یعنی 11 بودن. عدد 9 یهودی هم مقدس هست. حادثه برج های دوقلوی معروف آمریکا هم 11/9 یعنی یازده سپتامبر اتفاق افتاده. کلا این ماه مقدس یهودی خیلی برای ماها پر حادثه بوده. یکی از پرآوازه ترین هاش که چندین باره هی 31 شهریور اتفاق میفته، هنوز هم صداش میاد (حادثه اخیر تروریستی اهواز که 25 نفر رو کشتندو 65 نفر هم زخمی داشت). آغاز 8 سال جنگ تحمیلی هم که از 31 شهریور بوده. دولت رجایی رو هم همین ماه سپتامبر از بین برده اندو هزار تا ماجرای دیگه که این ماه رو برای ماها ماه گوش به زنگی تعریف کرده و حالا کو گوش شنوا.

چند روز پیش پست باز آمد بوی ماه جنگ رو گذاشتم. به نظرم اومد این یکی رو هم بذارم چون الآن دوباره داره سرم گیج میره. امروز یا بهتر بگم باز امشب من مشکل شنواییم در حال برگشتنه. چند بار گفتم صدای این تلویزیونو کم کن. ممکنه که میخواد دوباره تو مشهد زلزله بیاد. چون هواپیما نزدیک ساعت 11 از بالا سرمون حرکت کردو خواهرم این بار گوش هاشو گرفت. گفت که گوش هاش برای مدتی بی حس شدن. فشارش هم برای مدتی اومد پایین. دقت کنید یک چیزی هست حتما که همین مشهده. همین امروز زیرنویس کردن که شیرخشک مشهد مشکلی نداره. چند وقت پیش هم که براتون گفتم گسیل مواد اولیه غذایی سمت شهرمون اتفاق افتاده. خلاصه، حسابی جو مشهد جنگی شده.

طبقه تحصیل‌کرده

امروز این شبکه 4 یک برنامه صادقانه ای از دولتی ها گذاشته بود که داشتن از افزایش توانمندی‌های ایران بعد از انقلاب میگفتن. یکی از اونا در اومد صادقانه گفت به طبقات ما طبقه‌ای اضافه شده تحت عنوان «تحصیل کرده»! یعنی انقدر فاصله طبقاتی اضافه شده که یک هم‌چین طبقه ای با افتخار برامون درست شده! قبلا طبقات رو برحسب شغل تقسیم میکردن. مثلا یکی کارگر بود. یکی معلم بود... حالا یکی اضافه شده تحت عنوان تحصیل کرده :-) این طبقه ویژه لزوما برحسب معیار پول سنجیده نمیشه و بلکه برحسب معیار مدرک و شایدم میزان تحصیلات سنجیده میشه :-) نگو مثلا یکی مثل من هی کاست های مختلف رو نام میبردمو ازشون خودمو جدا میکردم یک طبقه خاصی تحت عنوان تحصیل کرده داشتم پرورش میدادمو خودم خبر نداشتم. نگو این که اون روز وزیر اسبق دولت روحانی میگفت با پدیده بیکاران شیک مواجهیم منظورش این بوده که با طبقه تحصیل کرده ها مواجهیم...