آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

اساتید دانشگاه علمی-کاربردی؟!

یک زمانی به ما کد مدرسی دادن. بعد وقتی که دادن گفتن برای حفظش بیاین دوره مهارت تدریس ببینین. پول دادیمو یک همچین جلسه ای همایش مانند نشستیمو گرفتیم. بهمون اس ام اس زده بودن براش. بعد همون جا هم بهمون گفتن که کسایی که این گواهی مهارت عمومی رو نمیگیرن حذف میشن. اون زمان شاید اواخر دوره احمدی نژاد بود. در تمام اون مدت و حتی در حین جلسه بهمون تاکید میکردن که یادتون باشه شماها خوبیتون برای ما اینه که عضو هیات علمی نیستین و هیچ حقی ندارین. حتی حق ندارین به خودتون بگین که استادین، در واقع شماها مدرسین.

دیروز خبر میخوندم که کدمدرسی 30% یعنی 50 هزار تا از این مدرس ها حذف شد. حالا چه طوری؟ هیچ، ما فراخوان جذب داده ایم!

یعنی اون جلسه ای که برامون گذاشتن تا کدمدرسیمون رو ازمون نگیرن کشک بوده! تازه، میگفت هنوز هم این 50 هزارتا 50هزار تا حذف کردنه ادامه داره. تازه اونجا برا اولین بار در اون خبر به ما استاد گفته شده بود. ضمنا گفته شده بود که مدرک کارشناسی ارشد ماها چون از دانشگاه نظری گرفته شده این حذفه داشته صورت میگرفته!

اصلا دیدم که همین چند روز پیش خبر صادر کرده بودن که یک 67هزار نفری دکتری رفته ان گواهی فنی-حرفه ای گرفته ان. همون جا هم با خودم شک کردم که قضیه چی بوده! نگو مثلا این کد مدرسی که به ماها داده بودن جاشون رو تنگ کرده بوده مثلا. نگو همون که بهمون باهاش هی میگفتن حواستون باشه شماها با این کد استاد نمیشینو حواستون باشه باهاش حق تدریس باهاش بهتون داده نمیشه، همون جاشون رو تنگ کرده بوده! روحانی دانشگاه های علمی-کاربردی رو حذف میکنه و اساتید اونجاها که مجبور به اخذ کدمدرسی نبوده ان و اصلا خودشون دانشگاه بوده ان، اونها رسما ماها رو حذف میکنن. بعد پدیده ای درست کرده ان به اسم دانشگاه فنی-حرفه ای. انگار نه انگار که مثلا یکی مثل من دهه شصتی یک زمانی رفتم تو سوراخ این پدیده و مدرکی بهم دادن که باهاش میگفتن از دانشگاه «مادر» گرفته نشده و برای همین هیچ جا راهتون نمیدیم! بعله مدرک من البته مال پدیده «آموزشکده» فنی  و حرفه ای بوده و مهارت محسوب نمیشه، ولی مال اون 67 هزار نفری که بردنشون بالا کوه تفریح کنندو رایگان بهشون دادن تا چوب تو ماتحت ماها کنن، اون فنی-حرفه ای محسوب میشه. لابد اون رو هم از پدیده دانشگاه فنی-حرفه ای که زاده خودشون بوده گرفته ان.

اصلا مثلا یک دانشجوی روانشناسی مثلا، چه طوری میخواسته گواهی مهارت بگیره! هیچ. یک دوره خانوم مشاور روانشناس از مطبش مثل این خارجی ها هی میرفته کوه و آلبوم عکس درست میکرده. بعد به عنوان مهارت دانشجوهای مثلا دانشگاه فردوسی رو میبره بالا کوه. اینطوری بهشون پایان تحصیلشون گواهی مهارت فنی و حرفه ای کوهنوردی هم داده میشه. هیچ کی هم نمیتونه بگه که فنی حرفه ای نبوده. کوهنوردی بوده و مهارتی برای خودش لازم داشته! اصلا اینطوری طرف میتونه اون عکس بالا کوه رفتنش رو هم بگیره بذاره بالای مطبش. کلی هم کلاس داره که ببینین، چه عالی. مهارت جمعی کوهنوردی رو هم به تمام درجات دانشگاهی که طی کرده ام اضافه کرده ام.

حالا مثلا یکی مثل من چطوری فهمیده؟! هیچ، وقتی بعد از سوار شدن اتوبوس دانشگاه علوم-تحقیقات دانشگاه آزاد نصف نشدم (چون پول نداشتم با اینهمه پول که به این روانشناسا میدم، سوار سانتافه ام بیام تو) دوباره رفته بودم ایستگاه اتوبوس که اتوبوس های بین شهری سوار بشم. اونجا موقع برگشتن یک کتاب قطور دست دختره دیدم که برای پایان نامه اش گرفته بودو از اونطرف هم دیدمش که جدا نشسته بود برای ایستگاه ویژه از ما بهترون ها.

بخش اعظم نظام فاسد ما این دانشگاهه، بعد به جای اینکه هی تنبیهش کنن هی تکریمش میکنن. بعد یک وقت فکر نکنید که این خبر حذف 30% اساتید دانشگاه علمی-کاربردی رو طوری گفتن که مثلا یک خنگ بی خبری مثل من بفهمه! از تلویزیون چیزایی که هی پخش میشه، یا اینه که مثلا بانک دویچه آلمان 20هزار و بیشتر فرصت شغلی رو حذف کرده و یا هر روز 100هزار فرصت شغلی جدید به فرصت های ایرانیان اضافه میشه.

نبض دانشجو!

تلویزیون پر هست از آدمای حال به هم زن نمایشی که برنامه های "از لاک جیغ تا خدا"، "دخترانه"، و از این آشغالا تحویل آدم میدن تا حالا که امروز میخوام درباره برنامه جدیدی تحت عنوان "نبض دانشجو" صحبت کنم که تو شبکه خبر پخش میکنن. بابای من همیشه صبح از خواب بلند میشه و میزنه شبکه خبر، حتی حالا که خیلی وقته نسبت به اغلب برنامه هاش بی توجه شده. بابای منو دست کم نگیرین. یکی از دولتی ترین و عشق دولتی ترین آدمای رو زمینه. اون اوایل انقلاب با چه عشقو علاقه ای روزنامه های جمهوری اسلامی رو جمع میکرد. واقعا هم قشنگ هم بودن برای آدمی مثل من که روزنامه های امروزو میبینه. ولی خب، برعکسش مادرم تقریبا روزی یک کارتون از اون ها رو مینداخت تو کوچه!

خلاصه، اینا رو گفتم که بگم شبکه خبر شبکه پدرها و مادرهاست (مخصوصا هنوز عشق دولتی هاش). حالا شما فکر کنید یک برنامه درست کرده اند تو این شبکه تحت عنوان نبض دانشجو. دیروز اَه اَه این دانشگاه صنعتی امیرکبیر رو نشون میداد، یعنی دانشجو ترم اولی داره توسط دانشجوی ترم بالایی راهنمایی میشه. یک عالمه جمله الکی که توسط یک مشت آدم عوضی ردوبدل میشد که من صداشون رو نشنیده تف تو روشون میکردم. مثلا یکی میگفت که بله فیلتر دانشگاهها کنکوره و نه اخلاق! بعد دیگه از این حرفا که میخواستن به پدرمادرها بگن دانشگاه جای شورشو از این چیزا نیست.

من نمیدونم چرا پخش برنامه های تلویزیونو پولی نمیکنن که انقدر آشغال تحویل ماها ندن! تاکی میخوان به این اداهاشون ادامه بدن!؟ امروز دختر-پسرهای هم سن من دیگه خودشون پدر و مادر هستن. همون هایی که دیروز جاش بود تو دانشگاه ها شورش کنن! حالا اگر شورش نکردن در عوض این تلویزیون گوهی رو خیلی وقته که توف و حذف از زندگیشون کرده ان. من نمیگم که نسل مثل من الآن نوه داره. ولی خیلی ها هستن در نسل من دهه شصتی که دارن حقوق از کارافتادگی و بازنشستگیشونو میگیرن. این پیرهای تلویزیون گردون تا کی میخوان ماها رو بچه و پپو فرض کنندو تحویل بگیرن!؟