آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

Made in China (2)

داشتم فکر میکردم شرکت ما برای اینکه بازار هدفش رو پیدا کنه کلی داکیومنتو تبلیغاتو این چیزا میکنه ولی بارها شده جنس چینی ارزان قیمت دست من اومده خراب که شده هیچ داکیومنتی براش پیدا نکرده ام. از چرخ سردوز گرفته تا وب کم چینی. حتی برای اینکه ببینیم اصلا این جنس چه طور کار میکنه هم چیزی براش پیدا نکرده ایم. در صورتی که الآن مردم و حتی خود من کلی شناسنامه و راهنمای جنس رو تو وبلاگ ها میخونیم راضی نمیشیم به هزار و یک دلیل از جمله مثلا آگاهیمون از مدیرعامل شرکت مربوطه ( شما که آگاهین مثلا شرکت بیز رو درنظر بگیرین) جنس رو نمی خریم.  اما چطور این ممکنه؟!

یک شرکت معمولی برای فروش اجناسش اون هم در کشور دیگه دقیقا باید بدونه که داره به آقای ایکس جنسشو میفروشه که انقدر مطمئن، بی کیفیت و بدون خدمات پس از فروش جنسشو داره عرضه میکنه. اگر این جنس به من خریدار نهایی بود که از همون اول انتخابش نمیکردم. کمی پول بیشتر میدادم و جنسی میخریدم که خدمات پس از فروش داشته باشه. چون میدونم که معنی پیدا نکردن این داکیومنت های چینی این هست که وقتی جنس خراب شده من باید مینداختمش دور. جنس شناسنامه داشته باشه و خیلی موارد دیگه. آیا رانتی در کشور ما هست که اون جنس چینی اون هم از نوع بی کیفیتش در تعداد بالا داره مثل سند زمین های مشاع بدون نام و نشون دست ب دست ما ایرانی ها میچرخه؟

لاشه سوزی جگرکی و سرطان

اخیرا  روابط مختلفی بین زندگی جگرکی جای خونمون و سرطان پیدا کرده ایم. تو تلویزیون دستگاه لاشه سوزی رو دیدیم. با توجه به این که جگرکی خونه ما نه گربه داره و نه هیچ آشغالی، فهمیدیم که یک عدد دستگاه لاشه سوزی برای سوزوندن آشغالاش استفاده میکنه. مرحله لاشه سوزی جگرکی خونه ما مرحله سرطان زایی هست که به خاطر بو عفونت بدن ما همسایه اون عود میکنه. طوری که وقتی دندان خرابمون مثلا شروع میکنه به درد گرفتن، معنیش اینه که باید پنجره خانه را ببندیم چون برنامه لاشه سوزی جگرکی راه افتاده. جگرکی ما برنامه لاشه سوزی از نصف شب تا صبح فردا داره. گاهی هم بین روز این کار رو انجام میده. همه اش حسرت این رو میخورم که چرا اون روز که دود سفید رنگی از دودکشش همه منطقه رو گرفته بود ازش عکس نگرفتم.

اما سرطان با بو مرتبط هست. بعضی سلول های سرطانی با بو رشد میکنن. برای همین هم هست که رایحه درمانی مثلا با گیاهان داروی یکی از راههای درمان سرطان هست. من فقط مونده ام که در این مدت فعالیت این جگرکی خونه ما تا حالا چند نفر به خاطر سرطان ناشی از بویی که میسازه سرطان گرفته و مرده اند.

علم بیهوده

سال ها پیش، در حالی که هنوز اساسا درگیر مسائل پایانی با کماری زاده هاو شپش ها و کنه ها نشده بودمو اون ها تیر خلاص رو نزده بودن، من هنوز با دایی بزرگم و که شیخی هست و عموم که سپاهی بود ارتباط داشتم. تقریبا هرچی میگفتن گوش میکردم. مثلا شیخ حمید زن میزد و میگفت آه هرچی دوست داری به من اس ام اس بزن و من خیلی دوست دارم شنونده باشم. یادمه اون زمان بهش گفتم ای شیخ، این راه کسب درآمد شما شیخا که از کاروان گردانی مخصوصا مکه میگذره درست نیست، ما باید به صنایع دستی بپردازیم. شیخ، حوزه ات رو به صنایع دستی به کار بگیر. ساعت سوییس که الآن انقدر مشهوره اول از صنایع دستی سوئیس بوده. الآن هم اگر بال های پرنده شون مطرحه، به عنوان صنایع دستی مطرحش میکنن. گفتم این کتابای درسی حیض و نفاس که میخونید برای مملکت ماها نون نمیشه. با اون کاروان گردانیتون هم اگر هنوز برا خودتون بین پولدارای این مملکت جاباز کرده این، همینکه درهای مکه رو بروی شما ببندن از کار بیکار میشین و موقعیتتون متزلزل خواهد شد.

خلاصه این مطلب رو که گفتم چند اتفاق با هم افتاد. اول اینکه صداوسیما آرشیو رو کرد که خامنه ای به جامعه روحانیت گفته شیخا و علمای دینی فقط باید به خوندن کتابای علوم دینی بپردازن و از پرداختن به مسائل دیگه اجتناب کنن. همون سال سعودی ها حدود 4000 حاجی رو شهید کردند اگر کسی هنوز یادش مونده باشه. این اتفاق زمان صفوی هم افتاده بود. حاجی های ایرانی رو تو مکه شهید کرده بودند. شاه صفوی دستور داد آن سال حجاج ایرانی به مکه نروند و مکه رو تحریم کردند. اما زمان ما چی کار کردن؟ حتی سعودی ناز کرد که آقا اصلا حالا که اینطور شد بهتون سهمیه حج نمیدیم! ما گفتیم آقا تو رو خدا بدین!

حالا ایرانی ها میرن مکه چیکار میکنن؟ اینجا طلای 18 عیار میخرن یک پولی هم میذارن روش ارز از کشور خارج میکنندو طلای 24 عیارش میکنن. شیخ ها و یک سری آشپز ایرانی هم تو مکه برا این جامعه پولدار مکه ندیده رفته بودند سرکار. اما در مورد صنایع دستی، الآن ایران تحریمه. و دیگه حتی اگر شیخ ما که به فرزندش میگه تو برو پزشکی بخون چون عاشقشی، خودش بخواد دست به صنایع دستی ایران بزنه به سختی بیشتری میتونه نسبت به اون موقع که حالا نمیخواست هم گوش کنه.

زمان امام علی علم نجوم جزو علوم بیهوده محسوب شد. دلیل هم روشن بود. اون علمی که رو کاغذ بود بیهوده بود. ولی الآن حضرت علی این تجهیزات رو ببینه این علم رو دیگه بیهوده نمیدونه. الآن چینی ها میگن یک کره فقط لیتیمی پیدا کردند و یا آمریکایی ها با کمک کشورهای دوستش از جمله آلمان و فرانسه هی میرن فضا زلزله درست میکنن. الآن قضیه علم نجوم تغییر کرده. ولی علم مثلا کامپیوتر من بیهوده است. چرا؟ چون من میرم در ساختاری که وجود نداره علمی رو کسب کنم. یک مدت من راه انداخته ام، از خیلی وقته، که آقا من میخوام برم خارج. از اون موقع این ثریا و دوستان بسیجی، کماریو و اینا (که سفته های میلیاردی میدنو دولت هم بهشون میلیاردی کمک بلاعوض میکنه) هی میرن خارجو درباب خوبی های خارجی ها نسبت به ایران هی برامون فیلم درست میکنن میفرستنو مثلا میراث آلبرتا میارن تو. هربار هم بقدری این مجری ها بی ادب تشریف دارن1 (حالا مثلا دیپلمات ها و سفرای ما اونجا چقد باادبن) اونجا که ما از نظر روابط خارجی تا چند سال فقط باید پس لرزه های حضور کماری ها رو از اون جا تا اعماق وجودمون در ایران حس کنیم....



1- یک مدتیه هی برنامه ثریا میذاره. این هم بی ادب نمیاد بگه مثلا من زبون شماها رو میفهمم. میره یک مترجمی میاره بعد خودش میره تو دهن یارو هی سوال میپرسه تا یارو هم ترجمه کنه. حسن ختام هم مثلا کسی که داره باهاش صحبت میکنه یک جمله فارسی هم برای دوستی بیشتر لطف میکنه و میگه ولی ما زبون شما ایرانی ها رو میفهمیدیم. اخیرا که تلویزیون برنامه ثریا رو پخش کرد که رفته بود عراق خیلی حرصم درآمد. هی طرف میره تو دهن یارو میگه حالا ما هی سعی میکنیم که تولیدات خودمون رو بخوریمو یک چیزی هم به تو بدیم. خب، دوست عزیز ماها چی بهت فروختیم؟! فرداش رسانه ها اعلام کردن که عراق به جمع تحریم کننده های همراه آمریکا پیوست. به نظر من که حقمون بود با این کماری ها.


وقتی اقتصاد ایران بی سواد است

زمانی که میخواستم مدرک بگیرم فایل پی دی اف ثبت نام کنکور دکتری نوشته بود این مدرک عالی ترین مدرک ایران است. برای گرفتنش کلی زمان و هزینه گذاشتم و کلی پارامترهای مختلف رد کردم تا به اینجا رسیدم. در حال حاضر هرگونه مدرک دیگری گرفتن اعم از گواهی ثبت اختراع و گواهی مثلا مهارت چمیدونم صنایع دستی که صنعت و سازمان های دیگه میگن این ها رو ما قبول داریم برای من حــــــــــــــــــــرام است. میگن قهر طولانی صنعت و دانشگاه. اصلا آقا تو قهر کن خواهشا. جناب صنعت تو را نمی خواهیم. صد ســـــــــــــــــــال. تو بی سوادی. تو شعور نداری. تو نمی فهمی چی میگی و چی میخوای.

فاجعه بستن مرز عراق

اون روز تلویزیون انتخابات عراق رو نشون میداد. فاجعه بود. زنه رفته بود بین یک مشت نظامی و میگفت انتخابات عمومیه. شما فکر کنید تو ایران چقدر ما کاست داریم و از شکاف طبقاتی هی مینالیم. اونجا نسبت به اینجا فاجعه بود. چون حتی محل استقرار صندوق های رای نظامی های عراقی جدا از سایر مردم بود. کاست های عراق هنوز که هنوزه خیلی واضح دیده میشن. این مقدمه رو گفتم تا مطلب رو برسونم به اینجا که دیشب عراقی ها مرز ایران رو بستن. تروریست ها تصمیم داشتن به حمله به پاسگاهی در آذربایجان غربی فاجعه ای مشابه فاجعه پاسگاه مریوان درست کنند ولی این ها آگاه و بیدار بودن. برای همین اجازه نمیدن مثل مریوان یک یازده نفری ازشون کشته بشه. در عوض میفتن دنبال تروریست ها، ولی اون ها هم متواری میشن به عراق و عراق هم مرز رو میبنده! به همین راحتی. در این جور شرایط یک کشور حتی حق اعلان جنگ داره. این از این مرز بستنشون و اون هم از اون تالاب های هورالعظیم که ما هی میگیم بابا از آتش سوزی هاتون خفه شدیم اجازه بدین بیایم برای خاموش کردن آتش و باز هم راه نمیدن.