آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

اگر جنگ بشه قیمت مسکن پایین می آید

زمانی که در عراق جنگ شد و تا الآن که سال 2017 شده مردم فرار کردند. قیمت خانه ها به پایین تر نرخ خود رسید. همون موقع بالاترین پیشنهاد قیمت ها را یهودی ها و آمریکایی ها دادند. طوری که الآن نگرانی هست که جمعیت عراق رو به سکولاری تر شدن برود.

در حال حاضر منطقه ای از ایران نیست که اعلام نکنند در حال خنثی کردن عملیات داعشی ها نباشند.

اگر جنگ بشه منطقه های جنگ زده قیمت مسکن پایین می رود. مساله قحطی و غذا مثل یمن پیش می آید. برای سه سال جنگ باید مساله تغذیه رو هم حل کنیم.

بعد از چند سال معلوم نیست که قیمت خانه ها مثل بعد از جنگ ایران و عراق 700 برابر بشه. دلیلش هم اینه که معلوم نیست این بار چقد جنگ طول میکشه و چقدر ماها از خودمون مثل 8 سال جنگ تحمیلی مقاومت نشون میدیم.

باز هم دود، گازوئیل و حالت تهوع

امروز مادرم صدامون کرد که فقط بیاییم دودهای وحشتناکی که جگرکی روبرومون درست کرده ببینیم. چه دودی راه انداخته بود سر ظهر. با خودمون گفتیم شروع شد.

گذشت و شب شد. من تو اتاق تنها بودم با سردردی که شاید از صبح که بابام با سرصدا شروعش کرده بود. شایدم سردردم دلیل دیگه ای داشت. حالت تهوع بدی داشتم. خواهرم آمد و وقتی ازش پرسیدم که بوی خاصی حس میکنه هی نگام کرد و دنبال دلیل گشت. ولی بعد از چندبار رفتن و آمدن به نظرش بوی گازوئیل و ماشین بود که از داخل بود و نه از بیرون

چی میشد حالا که انقد تحریمیم از صفر شروع میکردیم

دارم تغییر رشته میدم، با چشمای آسیب دیده از مانیتور. بعد از 20 سال کشمکش تو این رشته، فهمیدم که باید رشته دیگه ای هم کنار این رشته خوند. کار با دولت تو این مدت خیلی سخت بود برام. این یک سال آخر رو در حالت standby افتان و خیزان همچنان ادامه دادم. چقد سخت بود. چقد مردم راحت تهمت میزدن و چقد هم حسادت ها بود. همچنان افق دیگه ای پیش رو دارم و اون هم افق تغییر رشته س. پارسال که برای سال 18ام کنکور میدادم هنوز هم میتونستم انتخاب رشته کنم. ولی مثل کسی که بخواد تو بازار پر ریسکی سرمایه گذاری کنه خطر کردم تا امسال هم بیاد و دوباره درس بخونم.

حتی وبلاگ «آه»م هم دیگه برام دلچسبی اولیه رو نداره. اصلا خسته م از این دنیای دیجیتال پر از درد. خسته م از بس سرمایه گذاری پر ریسک کرده م توش.

درسته که همین رشته من رو افتان و خیزان نگه داشت. ولی همین رشته هم تا قعر دره ها من رو برد. خواهرم میگه تو اگر دوباره به دنیا بیایی یکی از اشتباههایی که دیگه تکرار نمیکنی اینه که بری رشته کامپیوتر.

اصلا کی گفته که زنها را نباید زنده بگور کرد؟!

اومده میگه اصلا این اسلام بیخود کرده که میگه زنها را نباید زنده بگور کرد. این اسلامی که اینطور بعدش میخواد دست زن رو ببنده و پسرهای خودش رو به رخ زن ها بکشه، اشکال قبل از اومدنش چی بود که حالا هنرش رو در زنده بگور نکردن زن ها میدونه؟!

زنده بگور میکردین دیگه؛ یک بچه 6 ماهه زنده بگور بشه بهتر نیست که آینده اون در عوض تو گور باشه؟!

هنر شماها تو هانو هین کردنتون برای زن هاست فقط هی؟!

زنده بگور میکردین راحتش میکردین


من و Red

داستان انیمیشن angry birds با شخصیت اصلی داستانش یعنی Red با زندگی من نزدیکی زیادی داره. درسته که من مثل Red یتیم نبودم و تخمم Lost and Found نبود، ولی وضعم بهتر از Red نبوده و احتمالا نخواهد بود. دلیل شبیه شدن زندگی من رو هم باید در خانواده پدریم بگردین؛ خانواده ای که سادیسم و کارهای سادیسمی بخشی از زندگی عادیشون رو پر میکنه. در حالی که من این طوری نبوده ام. من خیلی خوشحالم که انیمیشن ها و کارتون هایی تولید میشه که شخصیت اصلیشون من هستم.



پ.ن: راستش رو بخواین، با توجه به نوع زندگیم دوستان مورد علاقه م هم به سمت red، chulk و bomb رفته ن. من هیچ دوست ندارم مثل یک آدم معمولی زندگی کنم. برای همین هم هست که شاید تا آخر عمرم شوهری هم نداشته باشم مگر when birds fly