آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

محرومیت خوزستان

چه کنم که وابستگی خویشاوندی با استان خوزستان دارم. سالهاست که مشهد زندگی میکنم. هر بار هم خوزستان رو از قبل بهتر ندیده‌ام. هر بار که میرفتم اهواز دلم هوای برگشت به وطنم رو میکرد.

امروز وطنم اونجا نیست، ولی هنوز وابستگی آبا و اجدادی با این استان دارم، و شایدم روزی به عنوان کمک انسان دوستانه اونجا خدمت کنم. این خدمت، البته نه برای شهرهای بزرگ این استانه، بلکه قصد دارم کاری اقتصادی و در جای خوش آب و هوا و البته با امکانات حمل ونقل در اونجا داشته باشم.

نکته استان مرزی خوزستان اینه که در اون مردم شهرهایی مثل اهواز و اندیمشک در این استان خود را با هلند و بلژیک مقایسه میکنند. حال تصورش را بکنید امروز اخبار میگه آلمان و سرزمین های اطراف سیل آمد ولی استان خوزستان که همیشه سیل زده کارون بود دچار تنش آبی شده است. چه اتفاقی میوفته؟ واقعا شورش میشه. چون زمانی، حدود 40-50 سال پیش خوزستان الآن همین آلمان سیل زده امروز بود. تا کجا در خونه هایشان آب بالا می آمد و با این بالا آمدگی آب سازگار شده بودند که حال امروز میشنویم که دچار تنش آبی شده است. در حالیکه حق آبه رود کارون در تلاقی با زاینده رود اصفهان شده و آن ها با هنرشان و وساطت غربی فرانسه از 500 سال پیش به طور تاریخی دسترسی مردم شهرهای محروم خوزستان رو دچار اختلال کرده اند.

اما چرا کشتار نیروی انتظامی؟ مامور ناجا چرا باید به رگبار بسته شود؟ با خودم فکر میکنم من هم اگر اونجا بودم به رگبار بسته میشدم، از بس فتنه هست و از بس نفهمی.

بگذریم. استان در تنش خوزستان فقط این دو شهر با اغتشاش گران نیست. روزی همین چند سال پیش رفتم اونجا و به نوعی به هلند راهم ندادند. مهم نیست. شهر با تنش آبی، با قطعی های پی در پی برق. با برق دزدی و با نیاز به احترامات ویژه به بهائیت. چه اهمیتی داره که من اونجا نباشم؟ اصلا چه بهتر.

پس چندان هم قابل گذشت نیست. زمانیکه به این شهر رفتم نیمی از فامیل نزدیکم رو حتی نمی خواستم ببینم. این به خاطر مرحمت اونهاست و فکر اینکه، با خودشون چه فکر میکنن؟ پس ما هم از این استان چندان راضی نیستیم.

اما، حق کودکانی که در این مدت از تحصیل بازماندند، در شهرستان های این استان چه می شود؟ نهضت سوادآموزی، آیا در شهرهای دورافتاده این استان آیا وجود داره؟ یک بیسوادی بلکه، نیاز این بچه ها باشد. حالا، در جایی که هیچ چی نیست یک قطره آبی آورده ان. این نیاز مردم این استانه؟! انصاف نیست. جای دلسوزی دارد. شاید یک سفری باید بکنیم خوزستان، بچه های این شهرهای دورافتاده و محروم رو باید جمع کنیم، ببریم اندیمشک و خوزستان حمامشون بدهیم. نیاز سواد و تحصیل پیشکش.

سالی که نکوست

الآن داشتم مطلب یک وبلاگ نویس بیست وچند ساله رو میخوندم. شروعش با جمله این دنیا قطعی نیست بود. بیست و چند سالم بود یادم نمیاد انقدر این دنیا اون دنیا کرده باشم. الآن هم با توجه به اینکه کمی دیرآموزم هنوز دارم یاد میگیرم بعضی خوبی های اون دنیا رو بپذیرم و اگر خدا بخواد بیشتر بگم اون دنیا بهتره.

میخواستم امروز پیش بینی های سال جدید رو بگذارم. شرایط مطلوب تری پیش رو نداریم. دو سه ساله که شکوفه های درختان زودتر از بهار در میان، و درست بیست و نه فروردین یک سرما زدگی ناگهانی همه میوه ها رو خراب میکنن. پس حداقل اوضاع از این جهت که بهتر نمیشه.

چند بار، هر بار زلزله ساختگی میشد من اینجا زود به عنوان خبر فوری اعلام میکردم، دیدم زیاد شد دیگه بیخیالش شدم. این زلزله ها که ساعت، روز و حتی ثانیه هاشون هم دقیقن هم که هم چنان پابرجا هستن.

از نظر استقرار حکومت، در دوره انتقال قدرت هستیم. هشت سال پیش اون زمان که خوندن این روزنامه های نوستالژیک1 مرسوم بود، وقتی داشتم روزنامه میخوندم گفتم کشمکش انتقال قدرت هست. اون زمان نمیدونستم که این کشمکش بیشتر به نفع یک عده میشه که سرش دعوا دارن و قرار نیست برای مردم کاری بکنن. الآن بیشتر بهش اعتقاد پیدا کرده ام. میان، از پله های این حکومت بالا میرن و وقتی به بالای پشت بوم رسیدن اگر کسی جلوشون رو بگیره زود کل نظام رو میبرن زیر سوال. اگر هم که نه در دعوا برد داشته باشن که زحمت خودشون بوده. الآن من این سوال رو دارم کشاورزی ما خوبه؟

چقدر تو همین وبلاگ از این روغن های تراریخته که به خوردمون دادن نوشتم. هر روز نمیشنویم که میگن میوه از باغدار ارزون میخرن، 4-5 برابر گرون تر توسط دلال میفروشن؟

الآن هم همینه. کشاورز تنگ دسته، و کسی که حکومت رو دستش میگیره به آینده حکومتش اعتماد نداره. از تاریخ هم که عبرت نمیگیرن، نتیجه اینه که کشاورز تنگ دسته و قرار نیست وضعش خوب بشه.

یک باری اومدن ازم پرسیدن خانوم شما جاسوس هستین؟! من چی جواب میدادم؟ جایی برای جواب نمونده بود. چند وقت بعد تو تلویزیون مستندی درباره شهید مهدی عراقی همراه امام خمینی گذاشت، تقریبا به جز یک صدا از خودش و چند خط نوشته حرفی برای گفتن پیدا نکرده بود. مستندساز رفت با کسی که مامور بررسی زندگی روزانه اش بود(مامور ساواک منظورمه) صحبت کند تا بلکه او چیزی بگه. اون هم هیچ نگفت. برام ناز کلامش بود: خاطراتم مال خودمه. با ناز تهرانی هم بگه اذیتم نکنید؟ هیچ نگفت. خاطراتش به عنوان تنها کسیکه میتونست مطلب مفیدی به اون چند خط اضافه کنه داره باهاش به گور میره، حق داره این طوری با ناز و دلاز جوابمون رو هم بده!

بعد اون وقت اونطوری سر من داد بکشن، دستم رو بگیرن، اونطوری بهم بگن بیا اینجا بیا اونجا که ازم بپرسن خانوم شما جاسوسین؟!

این به جز امید به تغییر نظام نیست؟ کشمکش سر یک هشت سال قدرت یک طرف، امید داشتن به اینکه دوباره پهلوی و اون ساختار خائن بیان سرکار یک طرف.

اینا رو گفتم یاد این آلودگی هوای چند روز پیش افتادم. اصلا کی هوا تمیزه؟ ولی این سری خیلی آلوده تر بود. اصلا یک صداهایی هم از بیرون میومد. اتفاقا سایت ها هم یک چیزایی مینوشتن. همین پنج شنبه آخر سال یک سری چیزها روشن شد. اون روز که یک سایتی من باز کردم یک زمانی فکر میکردم شیخ ها پرش میکنن، حالا میبینم انگار منافق داره پرش میکنه. البته منافق همینه، تا وقتی حق سر کار ساکته، ولی باطل که بانگ زد اونم شروع میکنه به داد و بیداد.

حالا این پنج شنبه کذایی. این پنج شنبه یکی خبر نوشت که بازدید از جانباز فتنه 88 سیاسی نبوده. البته، بقیه داغ تر مینوشتن. همون جا که هی صدای آژیر آمبولانس و پلیس اومد گفتیم درگیری شده. یک ماشینی همین جای خونه مون رد شد و خودش رو به در و دیوار کوبوند و یکی و شاید هم چند تا رو زیر گرفت و چه قدر خلط تو گلومون جمع شد. گفتم بخوابیم خواب زمستانی که حسابی هوا رو هم آلوده کرده ان. معلوم نشد قضیه چی بود. مگر کسی چیزی میگه.

آره، یک چند تا کار هنوز انجام نشده. یکی این تخریب کنندگان جنگل، اونایی که جنگل ها رو میسوزونن هنوز دستگیر نشده ان، و یکی هم این کسایی که یه مدت راه انداخته بودن تانکر سوخت میسوزوندن. فقط درگیری که نیستش، دارن گونه ها و نسل ها رو منقرض میکنن.



1- همون روزنامه هایی که یارانه و پول بیت المال میگیرن و میگرفتن تا نصف صفحه رو تور خارج از کشور تبلیغ کنن



پایین آمدن کیفیت آب منطقه ما در مشهد

چون یک چند باریه که آب منطقه مون (استانداری مشهد) کیفیتش پایین اومده مینویسم. چند روز پیشا (دقیقا یادم نیست، شاید ماه پیش)، آب رو که ریختم تو کتری، و بعد جوشید، احساس کردم بوی موش میده!

دیروز هم همینطور. احساس کردم که مزه اش هم مزه قبلیش نیست و دوباره همون بو! چون کسی دیگه شکایت نکرده بود، به خودم شک کردم، تا بلافاصله خواهرم گفت: چرا این آب مزه اش ترشه؟! همونجا، من گفتم آره، احساس میکنم بوی موش میده!

دیگه خواهرم پریدو زنگ زد امداد آب. اونجا هم دستگاه خودکار بودو یک شماره ای باید میزدیم که نشون بده ما میگیم کیفیت آبی که خوردیم پایین اومده!

این اولین باره که من از خوردن کیفیت آب مشهد ناراضی میشم! یعنی چی شده؟! همین چند وقت پیشا، همزمان با منکه گفتم بوی بنزین میاد، تهرانی ها گفته بودن بوی خاصی تو تهران میاد! یعنی، وقتی این همزمانی رو دیدم به احساس خودم اطمینان کردم. الآن، هم نمیدونم تهرانی ها کیفیت آبشون درسته یا نه! مگر اونا یک حرفی بزنن، معلوم بشه کیفیت آب مشهد هم پایین اومده!

انگشت خیس در هوا بهترین راه هواشناسی

راه های مختلفی برای هواشناسی وجود داره. از جمله استفاده از یک عدد انگشت سبابه است که قبلا در دهان شما خیس خورده و دیگه توجه به شایعاتی هست که من درست میکنم. مثلا شما امروز وقایع اینجا رو میخونید و پیش بینی میکنید چون مثلا فلان کلمه یا مثلا فلان جمله تو این وبلاگ اومده پس بدا به حالتونو سق سیاه نوشته.

به این جای کلامم که میرسم کمی خب ناراحت میشم انقد سق سیاهم دیگه. ولی خب، دوست داشتم کمی هم اینجا بنویسم. تلویزیون زیرنویس کرد هواشناسی با اون همه دمو دستگاه و حتی گزارش های مردمی نتونسته برای بارش های اسفند و فروردین پیش بینی درستی بکنه. خب، باید بریم دنبال دلیل. چون یکی مثل من هم انتظار وقایع بد رو داشتم بعد از اون همه نشانه!

شاید میخواستن اتفاقات خوبتر سنگین تر بیفتن. یاد داستان بابام میفتم. میگفت یکی از فوت های جلو چشمش فوت سفور تقی آباد بوده. اون موقع که هنوز تازه داشتن متروی مشهد رو میساختن. یک جویبارهای بزرگی هم درست کرده بودن. از اتفاقات بارندگی مشهد اون زمان ها این بود که به راحتی همین تقی آباد آب میگرفت. اون روز هم همونطور بود. یک سفوری هم همون موقع کج میشه توی جوب تا خاروخاشاک ها رو برداره. ولی رفتن سمت جوب همانو غرق شدن سفور بیچاره توی جوب همان. به همین راحتی، در یک روز عادی و در یک بارش عادی سفوری مردو هیچ کس هم خب البته مقصر نبود! دیگه این طوریه دیگه. فقط شاید یک ناراحتی دائمی بشه برای کسایی که داشتن قبل از غرق شدن سفور زنده نگاش میکردندو بعد هم یهویی جلوشون تو یک جریان طبیعی آب مردنش رو دیدن!

اما پیش بینی آبوهوای امروز به گزارش دستگاههای پیچیده و دقیق ما: هوا عجیب بسیار آلوده است. نگاه میکنیم سمت ما ترافیک نیست و فقط هی میگیم باوجودی که باران در حال آمدن هست، این آلودگی عجیب هوا از چیست؟!

خب دوستان عزیز شب خوش. با یک پیش بینی دیگه و اعلام آبوهوای دیگه شما رو به خدای بزرگ میسپاریم

خسارات سیل اخیر

شهرهای مختلف اخیرا سیل زده وضعشون فاجعه باره. قبل از سیل من خودم حتی قصد اقامت در یکی از این شهرها رو داشته امو نمونده ام، چه برسه به حالا که حتی بخوام ریسک کنم و سفری به این مناطق داشته باشم. مثلا شما در درجه اول شهر جنگلی گرگان رو درنظر بگیرین. دو ماه پیش، اول سفرم از مشهد به گرگان (گلستان) شب از جاده این مسیر رد شدم. این مسیر رو مشهدی ها میدونن که معمولا با قطار نمیشه رفتو بهترین راه معمولا اتوبوس های بین شهریه. شب بود و برف می بارید. در نقطه ای نزدیک گرگان ماشین ما در یک دست انداز گیر کردو فقط برای کسایی که هیجان دوست داشتن خوب بود. چون ما تو اون تاریکی در حد انحراف از مسیر چرخیدیمو شانس آوردیم تعداد ماشین های دو طرفمون کم بود.

نقطه بعدی که میخوام بگم خوزستان و مخصوصا پایتخت این استان اهوازه. در انتهای مسیر سفرم من به این شهر سفر کرده بودم. خوشبختانه شب که رسیدم یک راست جای مشخصی برای اقامت داشتمو نایستادم که ببینم چطوری این ترمینال تعطیله و نصف شبی بدون جا چی کار کنم. ولی ترمینال اهواز سه راه خرمشهره. کسایی که خیلی سفر میکنندو مخصوصا سفر با اتوبوس های بین شهری، معمولا میدونن که از هرجایی که عوارضی از ماشین ها میگیرن میشه سوار هم شد. خب، من طبق تجربه در سفر به شهرهای مختلف انتظار داشتم از عوارضی اهواز هم بتونم سوار بشم که با کمال تعجب اصلا دیدم عوارضی نداره. یعنی شما در نظر بگیرین، چه تعداد شهر ما داریم که عوارضی دارن؟ خیلی. حالا این رو در نظربگیرین که سالهاست خرج این جاده قدیمی اهواز به شهرهای دیگه نکرده ان که اصلا عوارضی داشته باشن تا اصلا بخوان پولی از کسی بگیرن. بعد این رو در نظر بگیرین که الآن اینا میگن سیل نیومده اهواز. ولی مگر فقط همینه؟! نه اینطور نیست. من خودم نصف شبی رعد و برق زد این اهواز بلند شدم به نماز آیات خوندن! سالهاست که وقتی تو این شهر بارون میاد در واقع سیل میاد. سالهاست که این شهر سیستم فاضلاب درستی نداره و اصلا من که نتونستم به خاطر آبش هم که شده تو این شهر دل خوشی برای موندن داشته باشم.

اینکه میگن سیل اومده یعنی از نظر من خرابی جاده ای که حالا یا خودتون و یا بستگانتون دیر یا زود دچارش میشین؛ رانش زمین هستو هزار دردسر دیگه. بعد آلودگی آبو قاطی شدن فاضلاب این شهرها با آبشون هستو هزار درد و بیماری که حتی تا چند سال بعد از این خسارت اولیه قابل چشم پوشی نخواهند بود.

ضمن اینکه اصلا من معتقدم، با شواهد، که این سیل تولید و پرداخته سیاست های تغییرات آبوهوایی جایی مثل آمریکاست.


پ.ن: خوشبختانه که قبل از سیل این دامو طیورمون همه صادر شدن رفتن، وگرنه که الآن این آلودگی های باکتریایی اخیر که چند صد برابر بود به خاطر وجود غرق شده شون. تا ببینیم بعدا کی قراره ماها رو صادر کنن.