آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

من و تو

سال ها 90 اینا بود. من هنوز دنبال کارهای مدیریتیم بودمو یک شماره بهم دادن که طرف پیرمردی بود با دو تا بچه. مثلا گفته بودن این کارم رو راه میندازه. ولی من که نمیدونستم اینه که کارهام رو خراب میکنه. بعد که من باهاش تماس گرفتم، اس ام اسی داد که توش کلمه «من و تو» بود. شماها بودین چی فکر میکردین؟

من که فکر کردم شماره شوهر آینده م رو داده ان! بعد هم تازه باهام قرار هم گذاشت (Dating). من به خواهرم گفتم که میرم. شاید راه حل من در شوهر کردن با این یارو هست که تا حالا ندیدمش. بعد طرف تو قرار الکیش گفت که زن داره با دو تا بچه و پیرمردی هم شده برا خودش! البته فقط این نبودها! یک جورایی انگار خواستگاری یکی دیگه رو داشت میکرد برام. بعد مثلا بعدها هم میگفت که آره من خیلی رئیسمو هی جایزه میگیرمو خیلی در خدمتمو خیلی خیلی فقط میخوام تو رو شوهر بدم که تو دستگاهمون اجازه نمیدم دختر مجرد اونطوری بیاد تا خرابش کنه!

این رو گفتم تا برسونمش به اینجا که چند وقت پیش این خونه فامیل میرفتم که هر کدومشون هرچند وقت میزدن شبکه ماهواره ای «من و تو»! حالا که از اون ماجرا بیش از یک دهه میگذره با خودم فکر میکنم که منظورشون از "من و تو" منو توی ماهواره ضد جمهوری اسلامی ایران بود یا منو توی زن و شوهری!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد