آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

گام به گام تا حذف کامل گوشت و شکر

یک نفر از اعضای اصلی خونه ما گیاه خوار شده حسابی و جدی. اینه که ما داریم خوشبختانه گوشتو شکر رو حذف میکنیمو جایگزینهاش رو میخوریم. الآن پیشرفتمون طوری شده که غذایی نمیخوریم گوشت داشته باشه، مگر این که نذری باشه و از بیرون برامون اورده باشن.

شکر هم دیگه به نظر ما چیز بدمزه ای شده. زندگی بدون گوشتو شکر خیلی جالبه

زلزله 6.1 هجدک کرمان، آغاز تلاش های تشکیلاتی

هنوز مردم کرمانشاه و اطرافیان تو زلزله چند روز پیش تو آبو گل هستن که خبر اومده چند ساعت پیش کرمان رو لرزونده. فعلا میگن زلزله تلفات جانی نداشته.

بعد یک چیز دیگه که این روزا دارم میبینم افزایش فعالیتهای تشکیلاتی انتخاباتیه. باز معلوم نیست که چه چیز رای مردم نیاز پیدا کرده ان، اصلاح طلب ها و اصول گراها راه انداخته ن عضوگیری کنن (!)

ولی روش اصلاح طلبها باوجودی که آبمون معمولا تو یک جوب نمیره به صلاح نزدیک تره. آخه اصولگرا روششون قدیمیه و یک شیخ میارن برا سخنرانی که بگه بکنو نکن. ولی اصلاح طلبها هرقدر هم که زبان بدنشون آدم گریزه، ولی داستان کوتاه مینویسندو از این کارهای زیرپوستی انسان دوستانه، طوری که حتی من هم ناخواسته بهشون لینک میدم....

من چاق

من در اصل موجودیم با خصوصیات یک چاق. بیماری و یا شایدم میگن که اختلاله. اون منو لاغر کرده.

من چاق به راحتی فشارم پایین میره. بیشتر اوقات چربی خونم بالاست و برا این حالتام به ورزش سنگین 4 ساعت به بالا نیاز دارم. ولی کسی بخواد منو تصور کنه باید موجودی با خصوصیات یک چاق رو تصور کنه

کدام روز خود را بیشتر دوست دارین؟

گرمای فصل تابستان همراه با فشار شدیدا پایینو آبریزش بینی ناشی از ماندگی چرکهای کهنه در سر و سینوس ها؟ یا

سرمای فصل زمستانو هی جای دستشویی رفتن برای اندکی بینی خالی کردن ناشی از ویروس های آنفولانزای فصل شایدم سرماخوردگی و خیس رفتن زیر پتو؟

دو فصل سال برای من این طوری میگذرن. نمیدونم کدومشونو بیشتر دوست دارم.

میگن زمان سلمان فارسی که بوده ویروس نبوده و فقط باکتری بوده. برا همین کمی نظافتو رعایت میکردن میتونستن تا 400 سالو زنده بمونن


اما حالا که آزمایش گرهای محترم ژنتیک هی هنر میکنند، هر سال هم هی یک ویروس جدید به دنیا عرضه میکنند


پ.ن.: از صبح تا حالا هی شلغم، آشو انار خورده م. اصلا از روزی که فهمیدم سرما خورده م هی خورده م. ولی امروز دیگه شورشو دراوردم از بس رفتم دستشویی. الآنم فقط شلوارمو لباسام رو که خیس شده ن گذاشته م رو بخاری کمی خشک بشن. فصل سرما همینه دیگه. به هرکی میرسی سرما خورده ست. انقد باهاشون برخورد میکنی تا تو هم بگیریو شب امتحانو روزهای مهمت خراب گرفتاری سرماخوردگیو آنفولانزا و اینها بشه. ولی یک سوالی که برام همیشه هست اینه که من با این اوضاع احوالم اصلا میتونم بچه دار هم بشم؟!


پ.ن. 2: میرم جای ظرفشویی دو تا از ظرفای مونده رو بشورم. حوصله ندارم ولی رباتم دیگه. بعلاوه با این سرمای ذاتی اتاق شب 12 میخوابیمو صبح ساعت 10 بلند میشیم. اومده م پیچ شیر آب رو بچرخونم که قبلا به خاطر چک چک آب از جا در بردنش. زور میزنم تا بازش کنم. یاد زور زدنهام دربرابر اخلاق ...بابام میفتم، وقتی که جلوم ایستاده...

خونه باغ بابام و پسران

بابای من باغی داره، اون طرف جایی که براش یک مدت تلفنی کار میکردم. جایی که براشون کار میکردم فکر میکردن انقدر دورن که نزدیک چناران هستند. اون جا برایم وقتی خواستن دادگاه بگیرن، دادگاه طرقبه رو گرفتن. یعنی میخوام بگم باغ بابام انقدر دوره.

بابای من اون جا یک قطعه زمین داره. تا روزها و سال ها قرار نبود آدرس اونجا رو بلد باشیم. چون مال بابام بود. آخرین باری که رفتیم اونجا من کاغذو قلم برداشتم به نوشتن آدرس. تو مسیر انقد این بابا با قیافه ای متظاهر به ترس برگشتو نگام کرد که یعنی چی تو آدرس باغ منو مینویسی؟! تو رو چه به باغ منو بعدش ارث پسرام و بعدش ارث پسراشون.

همین باغ، همیشه موضوع بابامه برای نخریدن خونه همین وسط شهری که هستیم. هربار باباهه به مامانه میگه بیا بریم باغ، برا دستشویی هم حالا یا یک چاله ای میکنی وسطش و یا هم محترمانه بغلت میکنمو میذارمت تو ماشین تا بری دستشویی نگهبانی اول باغ ها. مامانم هم این روزا معمولا میگه نمیخواد. میگه تو یک پولی بده من با اتوبوس برم حرم، نمیخواد باغ به اون دوری رو برا ما بکنی خونه، بعد از 40 سال مستاجری.

ماهم همین طور. میگیم کی بره این همه راه دور رو. همین حالاش هم ما هرجا میریم پیاده میریم. اون موقع که باغ تو بعد از 40 سال مستاجری وسط شهر مطرح میشه، دیگه هیچ جا هم حق نداریم با کمتر از 2 تا اتوبوس عوض کردن بریم. بعلاوه، ماها دختراشیم با سهم ارث کمتری که یک دختر از پسران یک مرد باید ببره. اون هم با اون تکلیف روشن نکردناش با اون ارثیه هاش. معلوم نیست کجای اون باغه بعد از فوتش، بعد 200 سال، میشه مال دولت، کجاش میشه مال پسراش و کجاش هم میخوان سرش سرما دخترا رو ببرن. همون مال حرومش ارزونی خودش. ماها که نخواستیم...