آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

دکتری پولی ایران

رئیس میگه عجیبه مسائل دکتری شماها رو من هم که trained نیستم میتونم حل کنم. بهش میگم قرار هم هست اینطور باشه. دکتری در همه جای دنیا شغل هست و به کسانی که از دکتری به بعد دانشجو هستند حقوق میدند، به جز ایران. ایران برحسب شهرت و اعتبار تو در میان جامعه بهت پول میدن، گاهی ازت پولی نمیگیرن و اگر هم که برا خودت کسی نباشیو آشنا ماشنا نداشته باشی ازت پول هم میگرن. وگرنه این کارها که ماها میکنیم یک جور خرحمالیه. مخصوصا تو رشته کامپیوتر. به علاوه تو در حل مسائل ریاضی دقتت از من بالاتره. عجیبه که هربار این سوال برات پیش می آید و من هی باید برات توضیح بدم دکتری درستش چیه.

به نامزدتون "نه" بگید

فکر کردم تونستم ازش خبر قطعی اومدنشو بگیرم. میاد، ولی به احتمال 60%. بهش میگم تو که بعد از 6 سال میخوای به احتمال 60% بیای، معنیش اینه که من سالی 10% به شانسم برای اومدن تو اضافه میشده. یعنی حالا یک 4 سالی باید بگذره تا به احتمال 100% بخوای بیای. خیلی ممنون، پس من هم برای پسادکتری خارج از کشور اقدام میکنم تا تو دلت بخواد، شاید، بعد از 4 سال دیگه تشریف فرما بشی.

قبلا هم براش روشن کرده بودم که دیگه ما جواب تلفن های خونه رو نمیدیم. تعارف که نداریم. علاقه خاصی هم به شاه دوماد، اون هم از نوع ایرانی پدرسوخته ش نداریم. حالا خودش میدونه و با حساب کتابا و دست گل مامانش درد نکنه ها.

من هی مطلب میذارم اینجا هی اطرافیان بهتر میشن

فک کنم مسجد ما مخصوصا زناشون شورای مشورتی دارند. چون عاخه بعد از هر مطلبی که میذارم اینجا هی زنهاشون بهتر میشن. ببینین، مسجد هم آدمای خوب داره. ولی آدمای بدش قریب به اکثریتشون هست. اینه که هی میگم من میرم اونجا آدمای بی نظیر جامعه م رو که مشت نمونه خرواره میبینم.

امروز رفته م مسجد. خانومه داره با کیفش بلند میشه بین دو نماز بره دستشویی. بعد سرش رو کرده تو چادر من طوری که من بفهمم. میگه من دارم میرم دستشویی. این صندلی هم جای منه. بعد دوباره جمله ش رو تکرار میکنه. زبان بدنش داره میگه ببین من این کیف رو برداشتمو دارم میرم دستشویی تو ناراحت نشی ها، نازک نارنجی جان. قربونت برمو فدات بشمو تو چقد خوبی. باز نری تو اینترنت بنویسی.

این کار رو که کرد رفته م جامو عوض کرده ام جلو نشسته ام. خانومه با قیافه ش که زبان بدنش میگه من نمونه زیبایی های دنیا هستم از پشت اومده بالا سرمو میگه: میشه بری کمی اون طرف تر؟

حالا چی؟ یک کمی قالی اونجا تموم میشده و نمونه زیبایی ها مگه میشه به خودش اجازه بده یک پایش رو قالی باشه و پای دیگه ش رو موکت بمونه. من هم بلافاصله جوابشو دادم که نه، جام خوبه. طبیعتا خانومای سمت چپیم براش جا باز میکردن که بره کنار اونها بشینه. ولی دیدن اون خانوم ملکه زیبایی ها برام خیلی لذت بخش بود. برای اینکه لذتم رو به حد اعلا برسونم اصلا از تو صف بلند کردمو رفتم که یک صف دیگه بشینم تا قشنگ بفهمه من مشکل با جام نداشتم مشکل با خودش داشتم ..

من نفرت انگیز

از قدیم گفته ن و در متون منتسب به اسلام نوشته ن که وقتی خواستین برا پسرانتون زن بستونین به مچ پاش (مچ پا نسبت به مچ دست در اولویته) یک کم نگاه کنین کمی گوشت داشته باشه. از شما چه پنهون اعضای درجه یک خانه از این جهت پای من رو به سُم تشبیه کرده اند.

مورد بعدی که موضوع بحث این نگارش جنابه (قابل توجه اواخواهرای گل) اندر پیرایشمه. من خدمتتون عرض کنم فشارم معمولا 9 روی 6 هست (مخصوصا حالا که خیلی هم نیازم رو به ورزش حس میکنم). بنابراین نیاز چندانی به آرایش حس نمیکنم. در این جور جاها خانومها از افغانستان گرفته تا ایرانو سایر کشورها حرفشون اینه که ما از آرایش خوشمون نمیاد؛ ما از پیرایش خوشمون میاد.

من هم حرفم اینجاست. حرفم سر اون پیرایشه س. حقیقتش اینه که درسته که چندان مخالفتی ندارم. ولی حرف من اینه که واقعا سبزه بودن و لاغر بودن مشکلش در اون خاکستری قاطی رنگ صورته و یا اون مچ دسته و پاها نیست. مشکلات بیشتری هست.

توضیح بیشتر اینکه، من یک دوستی داشتم که سیدو خلاصه نجیب زاده بود. علاوه براین بسیار هم زیبا بود؛ صورت سفید، چشمها مشکی و موها فرفری. قدش هم یک ده سانتی از من بلندتر بودو خوش تیپ هم لباس میپوشید. طوری بود که مثلا میرفتیم اداره آموزش پرورش خانوم ها دورشو میگرفتن برا آدرس گرفتنو خیلی هم تاکید میکردن من هنگام این عمل آدرس گرفتن ازشون فاصله بگیرم (یعنی همین یک کارشون هم کلی با معنیو توهین باید همراه میشد یک وقت برنخوره به هیــــــــچ کس).

خلاصه، من دو سال با این دختر خانوم سر اینکه اولین کسی بود که سمت راستم دیده بودمش دوست بودم. یک روز این دوستم میخواست بره عروسی. برای عروسی یک بلیز پوست پیازی انتخاب کرده بودو دستاش هم که نگران اپیلاسیونشون بود رو فقط میخواست بور کنه.

حالا شما مقایسه ش کنید با من. من بقدری این دستام پر مو هست که به راحتی به چشم میان. اینه که وقتی مثلا میخوام جلو 4 نفر وضو بگیرم هی سعی میکنم اون ور دستمو رو کنم کسی نبینه حوصله نداشته م اپیلاسیون کنم.

این چیزا رو پسرای جوون معمولا نمیبینن. برای همینه که خانوما رو میفرستن به جای انتخاب دختر توسط پسر توسط زن بزرگ خانه دختر انتخاب بشه. زن و خانوم بزرگ خانه هم قبل از پسر میره که این چیزا رو تو دختر ببینه.

خلاصه گفتم یک وقت باخودتون فکر نکنین وقتی حرف از چهره های مثل شب سیاهه، حرف از اون موهای زائدو نتراشیده و نخراشیده نیست. در مورد چهره های غیر سفید این چیزای زائد به وفور به چشم میادو گند همه چیزو در میاره. طوری که سفیدا هی خوداشونو شکر میکنن که این پیرایشه اون قدری که یک سیاه لازم الاجرا هست بهش برای اونا لازم نیست...

آخی، گوگل گوگولی

این روزها گوگل اینطوری شده که تو مثلا وبلاگ مینویسی و چند لینک داده ای مثلا به کهنه سرباز. اون هم وقتی میخواد از بین میلیون ها خروجی مرتبط برات چیزی بیاری دیگه خیلی به محتوا کار نداره. سعی میکنه چیزی برات بیاره که به تو مربوط میشه. مثلا سعی میکنه خروجی ای برات بیاره که به کهنه سرباز لینک داده شده تو وبلاگت بیشتر مرتبط باشه تا به چیز دیگه.

من به این کار گوگل میگم دخالت در زندگی و امور انسان. این نوع خروجی گوگل برای یک محقق اشکالی وارد نمیکنه. ولی برای کسی که خیلی اهل تحقیقو جستجوی حرفه ای نیست قدری فریب دهنده س. یک جورایی می شه گفت که اصلا از این کار جاسوسیش خوشم نمیاد.

پ.ن: این کار گوگل مثل این میمونه که مثلا من بگم من دوست ندارم دیگه به فیل قرمز فکر کنم. گوگل چی کار میکنه؟ اتفاقا، میره هرچی فیل قرمز هست برات میاره

پ.ن 2: البته اینترنتی که ما توش کار میکنیم مزخرفتر از این حرفاست؛ در این حده که رئیس جمهور ایالات متحده اراده کنه فقط یک سه ماهی کل اینترنت دنیا قطع بشه و این اتفاق هم بیفته.

پ.ن 3: جالب اینجاست که این چیزها رو خود ماها هم میدونیم ها. ولی فقط اون جاسوسایی که داخلی هستند برامون مهمه. یعنی اصلا کاری به جنگو دشمنو گوگلو ویندوز و اینجور چیزها نداریم. یعنی اصلا جنگ که شد مثلا بزنن همه سدهامون داغون کنندو چمیدونم مثل بوسنی هرزگوین برق رو ازمون بگیرندو اینها کک مسئولین ما نمیگزه. اصلا دم همه شون هم گرم، سر ماها هم زیر برف