آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

بریزین مشهد، کرونا تموم شد

جاهایی که آمریکا باهاشون مشکل داره از نظر آلودگی هوا قرمز و بنفشن. این رو امروز تو سایت waqi.info دیدم. البته، روز مادر و کمی قبل تر از اون که هواپیما هواپیما زائر تو مشهد نشستند و اول از نظر کرونا وضعیت شهر رو از آبی به نارنجی بردن وضع بدتر بود. قشنگ برای سردرد ناشی از آلودگی هوا باید کار میکردیم.

نگاه کردیم مکزیک، کلمبیا، شیلی و پرو از قاره آمریکا آلوده بودن. در حالی که شیلی تا همین چند سال پیش صافترین آب و هوا رو در خودش داشت که از نظر نجومی برخوردار بود. اما حالا کسایی که بخوان از بهترین امکانات رصدی استفاده کنند باید برن جزایر هاوایی از ایالات متحده آمریکا، که یکی از پاک ترین آب و هواها را دارد. نگاه که بکنی هاوایی وسط اقیانوس، بین ژاپن و آمریکاست.

بعد از اون ترکیه، نزدیک شهر آذربایجان خودمون، از غرب و بعد از شرق هم هند و چین. یک جاهایی هم که مثلا پنبه و کتان به چینی ها میفروشند و دریاچه خشک کرده اند اصلا گزارش آب و هوا به این سایته رد نکرده ان. دیگه، مغولستان و چند کشور اطراف ایران و آفریقا هم اعلام نکرده ان. حالا اینا که انقدر قرمزن، مثل خودمون هیچ بعید نیست که کار نظامی دارن توش میکنن. وگرنه که این زوار پیاده شدن و رفتن و آمدن فکر نکنم انقدر وضع آلودگی هوا رو بخوان بد کنن! کما اینکه از پارسال تا حالا فرقی که وضعیت رفت و آمدها کرده اینه که حضور در مدارس اجباری نیست، ولی هوا حتی از پارسال هم میشه گفت آلوده تره. برف هم که نداریم الحمدلله. راه افتاده اند دور دور میکنن.

ما هر وقت ترکیه رو نگاه میکنیم، یک منطقه بنفش توش هست (الآن آگره توش بنفشه). شانس ماست دیگه، معلوم نیست کار نظامی میکنن، چی کار میکنن. کلا تو جهان چند منطقه رو بنفش بیشتر نشون نمیده، از افتخاراتمون همسایگی با این ترکیه است. یک بار میبینی کارخونه ترقه اش میترکه، یک بار زلزله در حد سونامی توش میاد، یک بار لایه اوزون داره توش سوراخ میشه، و حالا هم که بازم بنفشه

کاش امروز تو این آلودگی هوا حموم میرفتم. اینم یک عکس از آلودگی هوا مشهد 16 بهمن 1399:

ما هنوز مونده تا به چین برسیم

اگر فقط همین وبلاگ رو با محرم جستجو کنید، میبینید که مناسبتی ما درگیری داریم با این ملت. هر سال محرم نه با تقویم، بلکه با تغییر رفتار اطرافیان به سمت بزه و بد شدن حس میشه.

از یک هفته پیش شروع شد. مرد همسایه نصف شب، کتک خورد و صدای ناله اش ناجور تو خونه ما میومد. باباهه رفت دنبال صدا بگرده، ولی کسیو پیدا نکرد. شاید کسی نمیخواست آبروش بره اون موقع شب. فردا صبحش باباهه دنبال شر میگشت. یک همسایه که کتک بخوره، ناراحت میشه و ناراحتیش فردا صبح دیده میشه.

چند وقت بعد، زن همسایه اومد دم در با بچه اش، یک صدای موتوری هم میومد. موتوره که رفت یه صدای جیغو ویغ زنو بچه اومد. موتوره دور زد و این بار باز صدای جیغو ویغ. دیگه با خودم فکر کردم پس لرزه های کتک ناجور خوردن مرد همسایه بوده.

حالا، بابام یه هفته بست نشست تو خونه. یه هفته تمام که پسر من منو آدم حساب نمیکنه. یه هفته تمام تحملش کردیم. عمدا. دیگه روزی که پسرش زنگ زد تا بگه یکی چیز خورش کرده و اونموقع که باباهه شروع کرد به جمع زدن زن ها روی زن امام حسن به عنوان قاتل شوهرش، هی با خودم میگفتم آروم باش، ولی بی فایده بود و شروع کردم به داد و بیداد. طوری که هر لحظه انتظار داشتم مرد خشمگین بیاد سراغم. بسنده کرد به زنگ زدن به نوه اش، که مادربزرگ مصطلحش باهاش حرف بزنه، بیچاره. بیچاره عروسش. کی بیچاره اش کرده؟ دشمن. دشمن کیه؟ من، خواهر شوهرش. خدا خواهرشوهرا رو، همه، از روی زمین برداره.

دیگه محرم اومد. دیگه، ویراژ ناجور ماشینی نیمه شب، که البته خیلی هم فکر نکنم مناسبتی باشه. ولی بیشتر از قبل بود.

محرم. فصل مناسبتی حضور زائرین مشهد. در نتیجه، هجوم شبانه کامیون های قدیمی صدسال پیش. قانونه که ساخت و ساز از تاریکی شب شروع بشه. به مرور اینو ما فهمیدیم. تا هوا تاریک میشه یکی میگه های هوی، بعد یه کامیونی، چیز گنده ای میاد شروع میکنه به پیس پیس، تا یادآوری کنه روز خاصی از تقویم ماه قمری در راهه. لثه های ما شل میشن، تا حد پارگی و آبثه. کمترین اتفاقیه که یک روز خاص قمری برای ما هدیه میاره. امروز ظهر که البته، مساله کامیون روشن تا چند ساعته بود. کاخ نیمه کاره دیگه چراغ درون ساختمانیش رو روشن نکرد، ولی بسنده کرد به یه پرچم سیاه گذاشتن.

ما هنوز راه داریم به چین برسیم. آلودگی هوای چین رو تو این سایت معروف چک کردن آلودگی هوا ببینید. معلوم نیست چقدر آلودگی داره که از سقف تعیین شده توسط فیلد مربوطه بالا میزنه که مینویسه: 9999

موج سوم کرونا که طبیعیه. خیلی چیز دوری نیست. نوش جونمونه. ما هنوز مونده تا به چین برسیم.


بعدا اضافه کرد:الآن ساعت 2:20 صبحه. بعد از به زور خوابیدن، یکباره با هم بیدار شدیم و هرچه داشتیم در دهانمان خالی کردیم. چیزی حدود 20 دقیقه پیش اومدن دود زدن.

ضمنا اضافه کنم که سر شب هم یک ماشینی شاید زنی آویزونش بود و میگفت ول کنو من فکر کردم شاید از کمبود شوهر دختری بوده که درگیر با دوست پسرش شده. چمیدونیم دیگه. نشسته ایم تو خونه، از ترس نامحرمان.

آتش سوزی میانکاله

چند وقت پیش گفتم یک چیزی حدود 4000-8000 پرنده رو اونجا کشتن. عامل کشتو کشتار پرنده های میانکاله رو نگرفتن، و حالا همون باعث آتش سوزی میانکاله شده.

هوای مشهد یکباره آلوده شده، البته، متغیره، ولی یکباره آلوده شدن هوا اونم در شب چیز عادیه برای ما.

یک دو سال پیش، تو سطح شهر پروانه قهوه ای میدیدم با کفشدوزک. بعضیا میگفتن چی شده این پروانه ها انقدر زیاد شده ان؟ آفته همه گیره؟

دیگه پارسال، اون موقع که تو عراق آشوب شده بود، میگفتیم بریم اربعین عراق یا نه؟ اهوازی ها میگفتن اگوهای فاضلاب رو باز کرده ان رو مردم. موش ها شهر رو گرفته ان. البته من اهواز رفته ام، خیلی وضع خرابی دارن، اون دستشویی های تو حیاطشون. هر کسی طبقه اول دستشویی داشته باشه، یک سنگی چیزی به جز اون حفاظ سوراخ دستشویی باید بذاره روش، تا موش های قدر یه گربه (بهشون میگن گرزه) از اون سوراخ ها در نیان! شبکه ای زیرزمینی داره این شهر از موش ها.

دیگه، پارسال، اسفند اعلام کردن که کرونا (Covid-19) اومده. ما مشهدی ها هم بقدری تمیز میکنیم که موش هامون قدر موش های اهواز نشند و شهر رو موش نگیره. حالا شما فکر کنین، اعلام کردن کرونا اومده. ظرف کمتر از 2 هفته تا عید که مدیریت زباله های شهری به هم ریختو، خیلی دیر به دیر اومدن زباله ها رو بردن، شهر رو موش گرفت. موش، اما نه به بزرگی موش های اهواز.

دیگه، فقط که موش نبود، اپیدمی و همه گیری شپش و انگل های خارجی به جز کرونا شهر رو گرفت. در هر داروخانه ای میزدن که داروی شپش سر هم داریم. گفتن از سمت مرزهای جنوبی و شرقی ملخ ها هجوم میارن، ایرانی ها آماده باشن. ملخ افتاد به جون این درختا و کشتزارها.

حالا، اینا رو دارم میگم نیمه تابستونه. شهریور که بیاد، یه آنفولانزای چمیدونم خوکی ای، خفاشی ای، چیزی اضافه کنید به این اپیدمی ها که تا حالا اومده ان. ماها هی باید بگیم اصلا خسته نیستیم. خیلی مقاومیم! از کشورهای دیگه هم مثلا یه پاکستان خبر داریم که هرچی بگیرن، مثلا این چینی ها میرن کمکشون. دیگه اینطوریه دیگه. فوقش از کشورهای دیگه خبر بگیریم در این حد میدونیم.

فقر اصلا چی هست؟ یه پیرمردی بره مثلا بچه 4-5 ساله بخره 35 تومن اشکالی داره؟ فقیر نیستن دیگه لابد. چون خرید و فروش کرده ان. اون بچه چی میخوره؟ چقدر زنده میمونه؟ کی مراقبشه؟

مشهد که خیلی پایین شهر و بالای شهر توش معنی نداره با این امام رضاش. همه میرن اونجا. از پایین شهر گرفته تا بالای شهر. اپیدمی ها با گذشت زمان کمتر میشن؟ چه کسی مسبب این هاست؟ پیداش نمیشه کرد؟

اکسیژن نیست

یه مدتیه که باید به عنوان اثرات آلودگی هوا به شمارش افتادن نفس ها رو هم بذارم. اما در این حیث نباید دست به گیرنده های خودتون بزنید، چون این هواست که خود اکسیژن ندارد.

این روزا، صبح های زود اکسیژن هوای مشهد تموم میشه. باید وایسیم تا یک چند ساعتی آفتاب بالا بمونه تا این آلودگی که نمیدونم منشاش چیه بره بالا و اکسیژن هوا به اندازه کافی بشه. من اول فکر میکردم خودم تنهایی اینطورم. فکر میکردم آهن بدنم کم میشه، ولی وقتی با بقیه چک کردم به این نتیجه رسیدم که این هواست که اکسیژن کافی به بدن نمیرسونه. یه مدتیه بوی چوب سوخته میاد گاهی. یک چند روز هم هست که ساختو سازی که سودساز شده و پر رونق شده باعث شده کلی دود گازوئیل کامیون تو دهنمون بدن هر شب. اینا رو دیگه چون محتوای تکراری داشتم نمیومدم اینجا بشمرم.

اون روز یکی آورده بودن به عنوان نماینده مردم که میگفت باید مازوت هم بسوزونیم. میگفت پالایشگاه های دیگه برای تولید بنزین 5% مازوت اضافی تولید میکنن، ولی ما پالایشگاهمون قدیمیه به عنوان محصول ناخواسته جانبی ما 25% مازوت اضافی میاریم. نمیدونیم هم باید چی کارش کنیم و برای همین به یک طریق میسوزونیمش تا پالایشگاهمون بسته نشه! این آلودگی ها براشون توجیه داره دیگه. میکنن، و میگن هم. شما با خودتون اکسیژن اضافی بردارین!

عکس کامیون شهرداری

براتون نصف شبی عکس گرفته ام. دیگه قسمت بوده این دفعه بیدار باشم. الآن یک ساعته کامیون روشنه و من نمیدونم چرا این ها کاراشون رو فقط و فقط باید نیمه های شب انجام بدن تا صبح که میشه قبل از 7 صبح. صبح که بیاد، کارشون تمومه. خدا روز رو از این کامیون داران محترم که ساختمون سازی میکنن، و یا وابسته به شهرداری هستن گرفته؟

موضوع بعدی اینه که ارتباط مطالبی که من تو این وبلاگ مینویسم با حضور گرم نیمه شب های این کامیون داران دزد شبانه در چیه؟ چطوره که هربار من اسم شهرداری مشهد رو میارم اینا نیمه شب ها دزدکی پیداشون میشه و خیلی روشنو فعال نیمه شب کار میکنن؟ اونم تا این حد؟ فقط دود گازوئیله که همه جا رو پر میکنه.

یک بار ترقه دودزا جای اتاق من در روز میترکونن. یک بار که قبلا عکسش رو هم دیدین، هنوز هم هست خاک و شن پشت پنجره اتاق من میریزن، و این کارشون هم ادامه داره؟ و چقدر هم که دارن. یعنی، خدا انقدر بهشون داده که با یک وبلاگ نویس اینطوری، در این حد حربه داشته باشن؟

احتمالا از نظر شهرداری، این فعالیت های نیمه شبانه و دزدانه دیگه ربطی به کرونا و محدودیت های اون نداره. مثل همیشه، قانون برای حضور گرم نیمه شب های شبانه، اونم دزدکی، بالای سر ما حد و مرز نداره.