آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

شبی که میتونست برفی باشه

یه چند شبیه، این موقع بیدارم. دیشب پریشب که مثل خیلی شهرها ما طوفان داشتیم. بعد از طوفانو تندباد نصف شب، که پدیده غالب چند سال اخیره، جبهه هوای گرم حاکم شد و من تقریبا خود صبح خوابم برد. دیگه بعدش مثل همه جا این جا هم سرد شد و کمی بارون اومد. بعد از بارون داشت برف میشد، ولی زیرپوست شهر اتفاقاتی در جریان بود که برف رو قطع کرد.

قضیه از این قراره که در حد دو روز و دو شبه که صدای آژیر آمبولانس میاد. اینجا اینطوریه که صدای آژیر آمبولانس وقتی که مردم عادی بهش زنگ میزنن درنمیادو فقط وقتی برنامه ای از پیش تعیین شده باشه این صدا درمیاد. پس، احتمالا برنامه ای بوده. خلاصه، ما این صدا رو میشنیدیمو هی هم هواپیما هواپیما آدم اومد و نشستن مشهد (به خاطر تعطیلی 22 بهمنو بعدش تولد حضرت زهرا). بعد، موقع برف ترافیک شد. راننده ها دیگه تو ماشینشون سوار چهارچرخ نبودنو بلکه، روی فرمون ماشیناشون ایستاده بودن. ما هم فقط نگاه میکردیم که چطور داریم حیف میشیم. ترافیک بودو ترافیک که صدای آمبولانسی اومدو معمولا هم این آژیر کشیدنش اینجور موقع ها بی فایده است. برف هم دیگه قطع شد.

بعد دیگه خوابیدیم چون شب شده بود. باز هم صدای آژیر آمبولانس اومدو من مونده بودم چیکار کنم که کاملا بیدار باشم، بخوابم یا قطره بزنم به چشمم و هر دو اینا.

کرونا نگرفتیم، ولی توضیح بدین چرا مدتیه به جای اشک چشمای ما خونی میشه

سرچ کردم میگه به خاطر تغییر سطح هرموناست. من مونده ام، خونواده ام چرا مدتیه هورموناشون اونقدری تغییر کرده که از چشمشون اشک خونی میاد؟

یه باری همه مون چشمامون قرمز شده. حالت دیابتی پیدا کرده ایم! نمیشه که. منکه یکسره سرم باید تو کاغذو کتابو لپ تاپ باشه چشمام اذیته. مغازه دار سر کوچه یکسره دستش تو چشاشه. مادرم هم که خیاطی میکنه چشماش خونیه. خواهر من بعد از یه حموم چشماش قرمز شده دیگه همینطور مونده. بعد شما هی تبلیغ کنید کرونا اومده دستاتونو بشورید! چیرو دارین تبلیغ میکنید؟

مدارس رو باشه دیگه تعطیل نکنید. ولی دیگه حق هم ندارین هی به اسامی مختلف شهرو نقطه ای که توش زندگی میکنیدو عوض کنید. نماز نخونید و هی تا لب ساحل عیشو کیف نکنید. گناه ما چیه که سرجای خومون نشسته ایم. نماز روزه هاتون باطله. اصلا نخونید و نکنید بهتره.



توضیح بیشتر اینکه: از اثراتی که آلودگی هوا بر چشم میگذاره، خشکی چشمه. دیشب هواشناسی دمای هوای مشهد -3 تا 33 درجه اعلام کرد. چیزی شبیه دمای هوای بیابون! دمای هوای بیابون فرقش با بقیه نقاط در همین اختلاف دماشه. اختلاف دمای 40 تا 50 درجه داره که اون هم به دلیل عدم رطوبت در هوای کویر و بیابونه. البته فقط خشکی هوا هم نیست. الآن مثلا من خودم خارش چشم هم دارم. که این بخاطر آلرژیه که چشمم به ذرات گرد و غبار بالایی که در سطح شهر پخشه پیدا کرده.


بعدا اضافه کرد:

 این عکسها:

این یه ساختمون تجاری سفیده کنار اون جگرکی معروف که اون سالم مونده و این تجاری سفیده رفته بالا. یکی هم اگر دقت کنید عکس ساختمون چند طبقه است که همزمان با هم بالا رفته ان، ولی مثل همیشه دقیقا روبروی ما ساختش اولویت داشته، و مطمئن باشین مال خود استانداریه. چون وقتی شورش آبان شد، یکی از اینا که تو کارش وقفه افتاد همین ساختمون تجاری سفیده است.

عکس بالا متعلق به کار آبو فاضلاب و شهرداری باهمه. من دیدم مدیریت سیمان شهرداری با آقای خاکشوره که احتمالا خیلی ها باید بشناسن. نکته زیاد داره این عکس. یکی اینکه حدود 10 روزه ماشین میاد و هی این جا شنو ماسه تخلیه میکنه. پشت اون ماشین که الآن نتونستم عکس بگیرم از طرفی میگیرن اون کناره های خونه رو میکنن، از طرفی هم هرچی سنگ دارن قشنگ میچسبونن به خونه. روزای تعطیل که به علت آلودگی هوا تعطیله اینا ژنراتورها و تراکتورهاشون رو در میارن به اسم آسفالتو اینا اون روز میریزن بیرون به آلوده کردن. میشیم کویر. تفاوت دما 36 درجه، همه چشما خونی، و پوستا خراب. الآن تازه این ماشینه مانعه که ماسه ها رو هم اگر بتونن بریزن تو پنجره خونه. بعد اون بهرامی که اون یکیشون راننده تاکسی بود، خودشون میگفتن یکی دیگه شون تو شهرداریه. همون اون، ما دو تا کیسه شن میچسبوندیم به دیوار سریع با ماشین سد معبر شهرداری میومدن به جریمه. الآن من نوعی از شهرداری چطور شکایت کنم؟ فقط هم این جا نیست. یک خیابون روبرو هم هست که کارشون همون جا هم همینه.

میری پاریس نگاه میکنی شمشاد داره دو متر. اصلا با شمشاد دیوار درست کرده. میای اینجا دو تا شمشاد رو هم اگر بتونه قطع میکنه. یه مدت طولانی فقط ماشین تولید گازوئیلشونو تحمل میکنی به درختا آب بدن. بعد فرداش همون درختو میبینی قطع کرده ان.

عکس بالا هم کاملا مشهوده که چه برنامه طولانی دارن. کلی کاشی ردیف کرده ان که این وسطو باز با کاشیو سیمان پر کنن.


اصلا دوست دارن به بدی معروف باشن. و حتی در دنیا این شهرداری مشهد به بدی معروفه. نه، میدونید؟ بعضی وقتا به نفعه که به بدی معروف بشی. همین خانوم ها رمارم، ریاحی، تاجی و خیلی های دیگه که اومدن و خودشون رو به عنوان شهرداری معرفی کردن یکی مثل ماها رو خوب میشناسن، و همون قدر که ما اونا رو میشناسیم، اونا هم ما رو بیشتر میشناسن

محله قبلی که بودیم اولین کسی که ساخت همین خانواده بهرامی شاهی بود. بعد از اون همه شروع کردن به ساخت، تا زمانی که تا اون زمان که بودیم شوشتری که تو متروی مشهد نقش مهمی داشت شروع کرد به ساختو الآن نمیدونم چقدر ساختو سازهاشون پیشرفت کرده. کار کار خود شهرداریه. چند نفر هم بیشتر نیستن، ولی قدرتشون زیاده که خدا از سر تقصیراتشون نگذره.

سوندش

کلمه سونده در اصطلاحات اصفهانی به معنی گوه می باشد. وقتی تحقیق میکنی در مورد انگلیسی به فارسی کلمه Etching مثل همیشه گوگل ذائقه اش به ویکیپدیا میچربه. بعد اون تعریف میکنه که etching شما اگر علمی باشید باید بگین اچ کردن، به معنی سونش می باشد. یعنی پرداخت و لایه برداری؛ یعنی سونده کاری. نمیتونی که بگی سونش میشود، میگی سونده کاری میشود. پس میگی انگلیسیش بهتره همون اچ کردن. حالا منکه رشته ام متالوژی و مکانیکو این چیزا و اینا نیست، استاد دانشگاهم که نیستم میگم اچ کردن چیه؟ کلی تحقیق و تحقیق تا دربیاره اچ کردن (H کردن) نیست، بلکه Etch کردن هست. پس که دانشمندی بوده که اون مقاله رو از سایت فیلترشده آمریکایی برگردونده دندمو هم نرم کرده تا بگه من چقدر میفهمم! میری سایت مکانیک دانشگاه امیرکبیر، کلا یک صفحه گنده داره درباره مفهوم Etch کردن.

و موضوع به اینجا هم ختم نمیشه. چون تو همون صفحه اصطلاح قلمزنی رو هم آورده. کسی که تحقیق میکنه میبینه Engraving، Etching و Toreutics هر سه اصطلاحاتی برا قلم زنی و حکاکی هستند. اصلا این اصطلاح با توجه به سابقه هنر 3000 ساله اش، به احتمال زیاد از فارسی به انگلیسی برگردانده شده، که نباید ترجمه بشه. وقتی میخوایم فارسی بگیم همون قلمزنی (Qalamzani) رو باید استفاده کنیم. حتی تو انگلیسیش هم باید Qalamzani میگفته. نگفته، برات قاطیش کرده و در چند جای مختلف نخواسته حتی بهش اشاره کنه، تو رو گیج کرده و حالا شدی دانشمند ایرانی که کاری بهتر از ترجمه پیدا نکردی. میزنی تو گوگل ترنسلیت، Etching رو ترجمه میکنه: چسباندن. باز چقدر اونا به ما بخندن!

چند روز باید دور خودت بگردی تا فقط این اصطلاح عجیب خارق العاده فضایی رو کشف کرده و پیدا کنی. اون وقت فارغ التحصیل بیکاری بشی که کسی هم بهت کاری نمیده. نهایتش میشی سهراب سپهری، هی از این ور میری اونور، شعر میگیو نقاشی میکشی.


بعد راستی یه چیز دیگه هم بگم. بسیاری از یهودی های ایرانی اگر یزد نباشن، اصفهانین.


بعدا اضافه کرد: بعد ماجرا به همین جا هم ختم نمیشه. همین دیروز اتفاقا این اخبار خیلی کوتاه داشت چند نفر اصفهانی رو نشون میداد که دستگاه حکاکی و لیزر فوق پیشرفته در ابعاد نانو درست کرده اند، که برنده جایزه نوبل (یهودیه بهش جایزه داده) هم شده. حالا، منکه دارم تحقیقات کتابخانه ای میکنم یا باید ارجاع بدم به همون اخبار ایرانی که اصطلاحاتو حذف کرده، و یا باید برم از تو کتابخونه ها باز بگردم معانی زیرزمینی لیزرو حک و هکو مکو کک و اینا رو بگردم ببینم اینا به هم چه ربطی دارندو باز چه طوری میشه اینا رو به قلمزنی و etching و اینا ربط داد! ... اینم از پیشرفت ما.


پ.ن: البته این دانشگاهی های ما و این واردکنندگان یهودی ما، باز هم وقاحت رو از این حد هم بالاتر گذاشته اند. چون باز سوند هم داریم. مثلا میان برای ما برنامه تبلیغی درست میکنندو میگن ما دستگاه فوق پیشرفته سوند (Sound) رو از آمریکای شمالی وارد کردیم. و این دستگاه مناسب لیزر موهای زائد شما و جراحی ...تان میباشد. البته که سوند خیلی قشنگتر و زیباتر از ... میباشد!

چیزای بیشتری داریم، فعلا به همین جا بسنده میکنم.

مردی به نام اوه

نویسنده اش مثل خود من دهه شصتیه. وقتی کتابو گرفتم گفتم اینو که فیلمشو دیده ام! خیلی هم مسخره بود.

این روزا بعضی فیلما درست میشه برای خراب کردن کتابا. بعضی کتابا نوشته میشه برای پوشش نقص  ها و نیازها. یکی از این کتابها هم که نویسنده اش یک هلندیه و کتاب پرفروشی شده برای هلند و بعد از اون هم به 30 زبان زنده دنیا ترجمه شده و برنده جایزه سال 2016 نیویورک تایمز هم شده، همین کتابه. احتمالا شما هم که ببینیدش و حتی 30 صفحه اول کتابو بخونین حرصتون درمیاد که قبلا فیلمشو دیدین، پس چرا باید بخونیدش؟

دلیلش اینه که محتواش با فیلم فرق میکنه. البته من نگاه کرده ام، خود اسم کتاب بیشتر از اینکه کتاب خونهای واقعی تعریفش کنن اسمش زودتر بلند شده. چون مثلا کسی که قبل از من خونده بودش جاهایی رو برای نفر بعدی علامت زده بود بخونه که به نظر من اون قسمت خیلی مهم نبود. مثلا من برام اون خدمات اجتماعیشون مهم بود و اونجا که آنیتا زنگ میزنه و بعد هم باهاش رفتار ناعادلانه ای میشه و وقتی برای دختره سوال پیش میاد در جوابش میگن شما خودتون کک تو تنبونتون انداختین! این قسمتش برای من جالب بود، چون حرف عادی ما مردم رو یک نویسنده داره بیان میکنه. نگاه هم میکنی ایرانو خارجی نداره. از این نظر سرویس های اجتماعی مثل همن. بعد، وقتی بیان میشه، مردم یک حالت آماده باش پیدا میکنن. اینو تو فیلمی که براش درست کرده بودن، مثلا نذاشته بودن. البته میگم فیلم که احتمالا شما دیده این خیلی ناقصو تخریب کنه، طوریکه دیگه امکان اینکه بخواین برین سمت کتاب رو ازتون میگیره.

من خودم هم یک نویسنده ام. وقتی موقع چاپ کتاب بعدیم بشه دیگه میدونم از همون اول باید با زبان دومم یعنی انگلیسی نوشته بشه. به هزارو یک دلیل و یکی از دلیلاش اینه که کک های زیادی تو تنبونم انداخته ام!

خودم دوست نداشتم اینو، ولی چاره چیه؟ هنوز یک کتاب چاپ نشده کامل مونده رو دستم، به دلیل گرونی کاغذو تهرانی نبودنو هزار و یک مشکل چاپ که یک نفر ناشر مولف میتونه سر راهش افتاده باشه. بعد در مورد این کتاب جدیدم مشکل بعدی اینه که ذائقه مردم رو هم خود مردم تعیین نمیکنن. خیلی راحت، مخاطب رو یه نفر اون بالا میتونه بگیره دستشو بگه ذائقه مردم (!) اینو نمی پسنده. اینه که با وجودی که زبان انگلیسیم برام خیلی سخته و کتابم هم بهتر بود اول فارسی باشه، ترجیح میدم که اگر اول انگلیسی نباشه، لااقل هم زمان هم فارسی بشه و هم انگلیسی. پول هم ندارم که بدم یه مترجم خوب قوی بیادو همون اول ترجمه فارسی رو به عهده بگیره. قدرت خدا دیگه. تو ایران باید قدرت خدا خیلی بیشتر باشه تا کشورهای دیگه، تا اینکه بتونی حرفتو بزنی؛ فقط حرفتو بگی.

شورش ماشین پیمایی شده؟

دیشب حدود ساعتای 10:30 ماشینی در حالی که آهنگش رو بالا داده بود، رد میشدو راننده اش هم عربده میکشید!

بعد امروز هم همین ساعتا یک ماشینی چنان ویراژی داد که گفتم باز چی شده، ولی بعد پشت سرش صدای ماشین پلیس هم اومد. دیگه حالا این سوال برام پیش اومده که شورش ماشینی شده؟

کم از کمرامون بالا رفته ان؟ حالا پولشو از آمریکا گرفته ان برا این کارا؟

دیگه کارشون شده هر دم انتخاباتی عن کنن تو دهن ماها. چمیدونم شاید بهرامی راننده تاکسیه که هی دود میکنه تو دهن ما. میادو پشت سر پنجره مون در آروم ترین روز سال میگه: عکس خمینی تو مسترابه!

ظرف چند روز ماشینو گرون میکنن، پراید میشه 51 میلیون به بالا، بعدم اینطوری انقدر زیادیشون که دود میکنن. بعد هر پرنده مهاجر بین المللی فقط کافیه از بالا آسمون ایران رد بشه سقط شه بمیره. چی؟ پرندهه که بهش نگفتن شورشیا اینجا لونه کرده ان. میادو چپ میشه.