آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

مردی به نام اوه

نویسنده اش مثل خود من دهه شصتیه. وقتی کتابو گرفتم گفتم اینو که فیلمشو دیده ام! خیلی هم مسخره بود.

این روزا بعضی فیلما درست میشه برای خراب کردن کتابا. بعضی کتابا نوشته میشه برای پوشش نقص  ها و نیازها. یکی از این کتابها هم که نویسنده اش یک هلندیه و کتاب پرفروشی شده برای هلند و بعد از اون هم به 30 زبان زنده دنیا ترجمه شده و برنده جایزه سال 2016 نیویورک تایمز هم شده، همین کتابه. احتمالا شما هم که ببینیدش و حتی 30 صفحه اول کتابو بخونین حرصتون درمیاد که قبلا فیلمشو دیدین، پس چرا باید بخونیدش؟

دلیلش اینه که محتواش با فیلم فرق میکنه. البته من نگاه کرده ام، خود اسم کتاب بیشتر از اینکه کتاب خونهای واقعی تعریفش کنن اسمش زودتر بلند شده. چون مثلا کسی که قبل از من خونده بودش جاهایی رو برای نفر بعدی علامت زده بود بخونه که به نظر من اون قسمت خیلی مهم نبود. مثلا من برام اون خدمات اجتماعیشون مهم بود و اونجا که آنیتا زنگ میزنه و بعد هم باهاش رفتار ناعادلانه ای میشه و وقتی برای دختره سوال پیش میاد در جوابش میگن شما خودتون کک تو تنبونتون انداختین! این قسمتش برای من جالب بود، چون حرف عادی ما مردم رو یک نویسنده داره بیان میکنه. نگاه هم میکنی ایرانو خارجی نداره. از این نظر سرویس های اجتماعی مثل همن. بعد، وقتی بیان میشه، مردم یک حالت آماده باش پیدا میکنن. اینو تو فیلمی که براش درست کرده بودن، مثلا نذاشته بودن. البته میگم فیلم که احتمالا شما دیده این خیلی ناقصو تخریب کنه، طوریکه دیگه امکان اینکه بخواین برین سمت کتاب رو ازتون میگیره.

من خودم هم یک نویسنده ام. وقتی موقع چاپ کتاب بعدیم بشه دیگه میدونم از همون اول باید با زبان دومم یعنی انگلیسی نوشته بشه. به هزارو یک دلیل و یکی از دلیلاش اینه که کک های زیادی تو تنبونم انداخته ام!

خودم دوست نداشتم اینو، ولی چاره چیه؟ هنوز یک کتاب چاپ نشده کامل مونده رو دستم، به دلیل گرونی کاغذو تهرانی نبودنو هزار و یک مشکل چاپ که یک نفر ناشر مولف میتونه سر راهش افتاده باشه. بعد در مورد این کتاب جدیدم مشکل بعدی اینه که ذائقه مردم رو هم خود مردم تعیین نمیکنن. خیلی راحت، مخاطب رو یه نفر اون بالا میتونه بگیره دستشو بگه ذائقه مردم (!) اینو نمی پسنده. اینه که با وجودی که زبان انگلیسیم برام خیلی سخته و کتابم هم بهتر بود اول فارسی باشه، ترجیح میدم که اگر اول انگلیسی نباشه، لااقل هم زمان هم فارسی بشه و هم انگلیسی. پول هم ندارم که بدم یه مترجم خوب قوی بیادو همون اول ترجمه فارسی رو به عهده بگیره. قدرت خدا دیگه. تو ایران باید قدرت خدا خیلی بیشتر باشه تا کشورهای دیگه، تا اینکه بتونی حرفتو بزنی؛ فقط حرفتو بگی.

من برگشتم

سرچ کرده م درباره "ناشر مولف" و قوانین معافیت مالیاتی این بدبخت. فقط مورد من و یک چند مورد سایت رسمی به اون پرداخته بودند. اون هم بعد از سال 1390 که در موردش داشتن میگفتن ناشر مولف رو حذف میکنندو از این برنامه ریزی های مورد علاقه ناشرین و فروشندگان کتاب که ید طولانی در کیسه سر کردن جوانان مولف دارن.

میخواستم بیام اینجا بگم که برگشتم میبینم یکی خودشو خیلی نخبه فرض کرده و حالا به اسم "دال" (اینجا کسی برام نظر نمیذاره یا الف تا ی هست اسمش و یا دیوونه و روانی و از این حرفا) اومده شفاف سازی کنه که انقد من خنگ بوده ام که حتی فرق قطب آهن ربا رو از قطب زمین نفهمیده م و مطلب گذاشته ام و اون هم بر حسب وظیفه قراردادیش در پر کردن محتوای اینترنتیش داره حقوق میگیره و شفاف سازی میکنه.

یاد حرفای کماری و اردشیر نخبگان جوان این مملکت افتادم که جلسه میذاشتن برامون این چیزا رو توضیح بدن:

میدونین راه نمایی کور یعنی چی؟ بذارین بهتون یاد بدم

یا اون اردشیری میگه: هواپیما دو تا بال داره. بعد دستاشو باز میکنه. بعد میگه اینا که میبینین شهپرن.

این ها حرفهای نخبگان جوانی هست که برای اینکه فکر کنن نخبه هستند باید فکر کنن که ما به اندازه کافی خنگ هستیم. حالا طرف اومده تو بخش نظرات مربوط ب جابجایی قطب ها با من بحث میکنه که اصلا تو فرق قطب مغناطیسی رو از قطب جغرافیایی میدونی؟! :) یعنی نخبه داریم در این ابعاد


پ.ن 1: ناشر مولف حق داره بین این اداره ها گیر کنه. یک اداره ارشاد گفته من موظف بوده ام اسم کسایی که بهشون مجوز میدم رو یک جایی لیست کنم، ولی حالا نکرده (به هر دلیل مورد علاقه ش). بعد این ناشر مولف بدبخت، من، بایدبرم اداره مالیات جواب پس بدم که نه، راستی راستی یک مجوزی بوده تو خبر نداشتیو حالا داری 70 درصد مالیات از هزینه های من میگیری.

پ.ن 2: باز رفته م سرچ کرده م قانون مالیاتی نوشته که من سالی باید زیر 24 میلیون تومن درآمد داشته باشم تا معاف از مالیات باشم. معافیت از مالیات برحقوق ماهیانه هم سقفش 2 میلیون تومنه. بعد من اظهار کرده ام که 1 میلیون هزینه کرده م و یک میلیون سر به سر شده. معلوم نیست سر چی معاف از مالیات نشده ام!

کلا اینه. این طلای نایاب کشور ماست. این منم در این کشور گل و بلبل، با تمام خوبی ها، زیبایی ها، برف ها و بارانهاش که هر روز بر سر ما میبارد و هر روز زیباتر و زیباتر و زیباتر میشویم.

ای کانادا، کانادا، کجایی که باز اقلا اگر 70 درصد مالیات بر درآمد میگیری کارات حساب کتاب داره

پ.ن 3: سرچ کرده ام برای معافیت مالیاتی اقشار کم درآمد. بعد مطلب اومده حذف معافیت مالیاتی کمک به اقشار کم درآمد. بعد کلی فکر میکنم که هضمش کنم. در نتیجه این جوری مینویسه که ما معافیت مالیاتی رو برمیداریم و بعد به مرزنشینان و این ها کمک میکنیم. دولت تدبیر و امید. بعد با خودم فکر میکنم که هربار میرم سایت پدیده تا سهامم رو بفروشم و پولم بهم برگرده. نگو اینا هی میگن قدمی دیگر، اینطوری هی از ما بر میداره هی به ما کمک میکنه؛ تدبیر و امید. هی داره به ما کمک میکنه.

پ.ن. 4: با خودم این فکر رو هم کرده ام که کار خاوری معروفه. همون مدیرعامل معروف بانک ملی که با 3 میلیون دلار رشوه از بانک ملی هی گفتن بگیریمش، هی گفتن نه کله گنده ستو نگیریمش. انقدر گفتن گفتن تا فراریش دادندو بعد هم الآن موجود نیست در جهانی رو محکوم کرده اند. کار همون خاوریه. این ماست من رو هی بو میکشه و دنبال مو هست توش تا دیگه کسی برنگرده و ازش بپرسه خودت چی؟ پس تو داری چیکار میکنی؟ همه سرشون مشغول حسابرسی به کارهای من باشه تا اون در آرامش بیشتر رشوه هاشو تنظیم کنه.

ناشر مولف

آه

دیشب خبر لغو 400 مجوز غیرضرور توسط جهانگیری رو شنیدم. اصلا ما با این کارهای دولتی ها پیر شده ایم. هنوز 2 سال نشده که من شرکت تازه تاسیسم رو تاسیس کرده م که به خاطر سه ماهه اولی که اعلام کرده سودی نداشته، اعتراض مالیاتی داده م. به جز این، چون می خواستیم شرکت ثبت بشه، تمام گزینه های بدون نیاز به مجوز سازمان ثبت اسناد رو انتخاب کردیم. نتیجه ش چی شد؟ هی سازمان ثبت اسناد کار ما رو  پس میفرستاد که هر بار هم برای پستو گرفتن عدم سوءپیشینه کلی باید برایش پول می دادیم. آخرش هم بعد از یک شکایت به دیوان عدالت و بعد هم یک انصراف از ادامه شکایت با حذف بیست-سی مورد شرکت رو ثبت کردیم.

اصلا من برای چی می نویسم ناشر مولفم؟ برای اینکه بیش از 2 دولته که عوض شده و هنوز حمایت قانونی و بستری درستی از ناشرین محترم مولف نشده. می ری اداره مالیات می پرسه تو ناشری؟ می گی بله، من ناشر مولفم. برایت کتابچه میاره که نه، تو ناشر نیستی. حالا زود باش برای زیر یک میلیون که اعلام کرده ای هزینه چاپ کتاب داده ای مالیات بده! حتی اگر هم در نظر بگیریم که زیر یک میلیون اعلام کرده بودیم باید به خاطر قانون معافیت از مالیات درآمد زیر یک میلیون ما رو معاف می کردند؛ همه در اجرای قانون برابرند، بعضی برابرترند.

حالا، آقای جهانگیری خبر داده 400 مجوز غیر ضرور رو حذف کرده. 400 مجوز رو از کجا حذف کرده؟ مگر می شود گفت سامانه ای برای این کار هست که این کار رو کرده؟ مگر الکیه؟ ما هنوز دست اندازهای ساده قبلی رو که بیش از 2 دولت هست جلوی راهمونه حل نکرده ایم. چطور ممکنه که به این راحتی یکی بیاید و بگوید یک سری مجوزهای غیرضرور داشتیم و حذف شد؟!


اول که روحانی انتخاب شد، گفتم چیزی نیست که همه ش 4 ساله. حالا امروز می بینم هنوز کابینه انتخاب نکرده، این خبرها رو می شنوم با خودم می گم چهااااااار سال، هنوز شروع نشده!