آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

تعطیلی مدارس به خاطر آلودگی هوا

زمان ما، مدارس رو به خاطر برف تعطیل میکردند. این روزا خبری از برف نیست. در عوض مدارس رو به خاطر آلودگی هوا تعطیل میکنند. دیروز پنجشنبه مدارس مشهد رو به خاطر آلودگی هوا تعطیل کردند. از سه شنبه هوای مشهد وارونه بود، ولی انقد نگه داشتندو نگه داشتند تا خود پنج شنبه که خوب پول ها رو گرفته باشن. پنج شنبه هم که مدارس خود به خود تعطیل اند.

از اول سال تا حالا که چند روز از زمستون هم میگذره، مشهد هنوز هیچ برفی ندیده.

آلبوس دامبلدور یا زال دامبلدور

تا حالا احتمالا خیلی نقاط مشترک بین منشا سری کتاب های هری پاتر و داستان های خودمون دیده این. جسیکا رولینگ تو کتابهاش از بیدل میگه، از ققنوس، قالیچه سلیمان و خیلی مفاهیم مشترک ایرانی. فقط تنها کاری که میکنه اینه که اسمی از ایران در کتابش نمیبره. اخیرا داشتم فهرست وام واژه های ایرانی تو زبان های دیگه مثل ایغوری چینی رو سرچ میکردم، برخوردم به منشا albus که معلوم شد این کلمه در انگلیسی و سوئدی ترجمه "زال" هست.

احتمالا اگر شما هم بگردین، جسیکا کاترین رولینگ این نویسنده بزرگ قرن اخیر وام واژه های بیشتری رو تو سری کتاب هاش قرض گرفته.

چه دروغی که من اینجا ناشناس مینویسم

عذرخواه شمای ناشناس هستم. ولی، من اینجا هر کلمه ای که مینویسم همچون شکنجه ای بعدا آثارش رو میبینم. اینه که شما بخوانید من ناشناس نوشتم، ولی بنویسید کاملا شناس بود.

این حکایت منه. اگر یادتون باشه هنوز چند روز نگذشته که من از پررویی مامور قبلی گاز اینجا نوشتم که مامور دیگری آمده برای قطع گاز (!)

این مامور خیلی هم تاکید داشت که مامور قبلی نیست و یک نفر دیگه است.

کلی حرف زدیم تا قطع نکردو گفت اگر قبض گازتون رو پرداخت نکنید که مربوط میشه به یک دوره عدم پرداخت (البته اون موقع به دروغ گفت که دو دوره عدم پرداخت، ولی بعدا خواندیم که نوشته بود یک دوره عدم پرداخت. گشتیم و قبض قبلی هم هنوز نیومده بود. انگار این قبض اخطار رو همراه با مامور به طور ویژه برای ما آوردند)، بعد گفت امروز رو که بخشیدمتون ولی همین فردا از علَمک قطع میکنم و این میشه یک پرداخت 120 تومنی دیگه که شما باید بپردازین.

این درحالیه که ما جاهای دیگه اگر تا 4 دوره پرداخت نمیکردیم، میومدن گاز رو قطع کنن.

نتیجه اینکه شما اینجا بخونید ناشناس ولی پشت بیسیم و درگوشی و پچ پچ بنویسید شناس.


پ.ن: من خونه از خودم میزنم، گاز، برق و آب رو پرت میکنم بیرون. نه مامور گاز رو اجازه میدم بیاد تو، نه مامور برق رو اجازه میدم بیاد تو، و نه مامور آب رو. ریدم تو دهن هرچی مامور پوششی گاز، آب، و برقه. تو هیچ جای دنیا این طوری تو دهن آدم ننشسته ان، که ایران اینطوره.

یا دفعه بعدی که اومد طرف بیاد تو، با سگم میرم که در رو باز کنم. خیلی اینا پر رو شده اند.

هنوز برخی بت می پرستن

سالها پیش وقتی خاتمی میخواست رئیس جمهور بشه، به دوستانش در گروه خانوم ابتکار گفت که من خواب دیده م که رئیس جمهور میشم. این رو خانوم ابتکار تو کتابش نوشته.

اخیرا روزنامه ها راه انداخته اند که احمدی نژاد یک همچین حرفی زده و انگار خاتمی این حرف رو نزده (!) هر چند، طرف در مورد خاتمی هم نوشته بود، همون خاتمی هم گفته بود من تازه میبینم رئیس جمهور بشم و حالا تازه باید بشینم فکر کنم میخوام چیکار بکنم.

البته روزنامه ای که من داشتم میخوندم عنوان مطلبش خوب بود. چون کسی که مطالب رو مینوشت بر اساس موضوع باید طوری مینوشت که مطلب رو با دلیل و مثلا گزارش گیری (چقدرم واقعا این کار رو میکنن) میرسوند به اونجا که پس نتیجه میگیریم رئیس جمهورها به جای 2 ماه از دو سال قبل باید سعی کنن خودشون رو به مردم معرفی کنن.

نگاه هم نکردم این چرندو پرندها رو دیگه کی نوشته، چون نویسنده خاموش سالهاست که زیاد داریمو یک کسی به هر اسمی هرطوری هست خودشو به رخ میکشه دیگه

ولی در کل، من با این نشستو برخوردهای واقعی با این اقشار مردم که تازه به دوران رسیده هم هستن، به این نتیجه رسیده ام که اون ها بت میپرستن. یعنی مثلا تو فکر کن امام علی خداست، اگر کسی از این خانواده زاییده شده باشه، قداستش در حد خداست. شاید برای همین تو روزنامه اشاره نشده بود که خاتمی هم خواب دیده بود رئیس جمهور میشه، و مثلا با خودش فکر کرده بود خواب دیدن سید اولاد پیغمبر کجا و خواب دیدن غیر سیدش کجا

مقایسه دهه شصتی ها و دهه هفتادی ها

دهه شصتی ها کلا از اول عمرشون تازه به دوران رسیده ن.

اما جهت مقایسه اصلیم از بابت شلوار و دامنه

دهه شصتی ها میخوان دامن تن هرچیزی بکُنن. تن هرچیزی حالا عروسکشون، کیفشون، مدادشون و غیره. اصلا تو دهه شصت دامن خیلی معنی داشت. مثل دامن پلیسه، کلوش و غیره. دختر و پسر هم نداشت. دخترا دوست داشتن خودشونو عروسکشونو این چیزاشون دامن داشته باشه. پسرا دوست داشتن، دوستشون دامن داشته باشه. هرچیزی هم دامن داشت قشنگ تر بود.

اواخر دهه شصت میخوان هرچی دامنه رو بکَنَن

دهه هفتادی ها کلا میخوان هرچی شلواره رو هم بکَنَن

تو راه میرفتم یک دست لخت یک عروسک ازین باربی های خوشگل افتاده. کمی جلوتر رفتم دیدم پای لخت عروسک افتاده. گفتم این دیگه کار یک دهه هشتادیه؛ از بیخ و بن همه چیزو باز میکنه.


البته این رو اگر از نظر بین الملل هم بخواین مقایسه کنید، همین طوره