آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

بازی

میرم سراغ کاغذهایی که زیر یک دو من کاغذ دیگه در حال دفن شدن هستند.

- الآن دیگه وقتشه نوشته های علمی رو کاغذهام رو تایپ کنم و بذارم توی اینترنت.

- نکن این کار رو.

- خب نکنم چی میشه؟ کسی چه میدونه که اصلا من چقدر دیگه زنده هستم. اقلا شاید اینطوری معلوم بشه که کلی زحمت کشیده شده روی کارهای قبلیم دارم و شاید اینطوری دیده بشن. بعلاوه مگه یادت نیست اون دوتا پسرها بعد از اون همه کلاس میکروکنترلر رفتن، لحیم کاری، الکترونیک و کامپیوتر رفتن، الآن اثری از هنراشون حتی تو تاریخ هم پیدا نمیکنی؟ شاید اگر منتشرشون میکردن الآن وضعشون فرق میکرد و بهتر بود.

- گاهی فکر میکنم من هم باید مثل تو شروع کنم به بازی کردن به جای درس خوندن برای کنکور

- نه اینطور نیست. من فقط اون کاغذها رو درآوردم که شروع کنم به تایپ کردنشون. وگرنه من هم باید دوباره شروع کنم به خوندن برای کنکور

مشهد برای زیارت ک اومدین آماده باشین برای مالیده شدن

از آخرین باری که حرم رضوی رفته ام چند ماه میگذره و این چند ماه برای سخت گیرانه تر شدن قوانین تفتیش دربهای جلوی حرم بسیار زیاد است. یادمه آخرین باری که رفتم زنه میخواست مجبورم کنه جلوش آب بخورم. من هم سیر بودم برای همین آب رو ریختم زیر پایم و جلوی پایش که بذاره من رد شوم.

دیروز بلافاصله بعد از نماز شیخی حرم زاده و احتمالا پیغمبر و امامزاده، آمد و از نهی از منکر گفت. البته من چون فکر نمیکردم که دیر به نماز رسیده ام همون طور هی نماز میخوندم و هی حرفهای مبارک شیخ را تحمل میفرمودم. کاری که انجام آن برای شما فکر نکنم ساده باشه.

خلاصه، شیخ زاده داشت میگفت آی مردکی که فکر کرده ای لباس روحانی پوشیده ای و ما تو رو تفتیش نمیکنیم. چرا اتفاقا تفتیشت میکنیم. و چون مرد هستی از سه گیت اسکن اتوماتیک باید رد بشی و یک دست هم بمالیمت.

شیخ زاده گفت مراقب باشین، چون این آمادگی رو کلا برای بازرسی باید داشته باشین. شیخ زاده گفت ما بدن همه رو چک میکنیم و فقط این شامل حال تو نمیشه.

فعلا که قوانین تفتیش تا اینجا ختم میشه. هر قدر هم شما فکر کنید باز به ذهن مبارک بسیج مفتش و بازرس حرم رضوی از این قوانین سخت گیرانه تر هم هست که خطور کنه. پس ذهن مبارک خود را مکدر نفرمایید و یک کمی قبل از مالیده شدن به خود عطر بزنید و مسواک بزنید که دیگه کسی که شما رو تفتیش میکنه بوی بد دیگه ندید.

واکاوی دلیل دعوای عروس با خانواده شوهر

امیدم اینه که مطالبی که اینجا مینویسمو ناآشنایی بخونه. شما که همه منو میشناسین.

اما بریم سراغ واکاوی. همون طور که میدونید میگن بزرگترین دعوای زن و شوهر سر بسترشون هست، در واقع. زن یا مرد، فرقی نمیکنه از هم بستر شدن با شوهر ارضا نمیشه و بزرگترین دعواها و چالشی ترین ارتباطات بعدش رخ میده. این دعوا برای عروس خانوم ها در مورد خانواده شوهرشون هم اتفاق میفته.

در واقع عروس خانوم دوست داره جلو خانواده شوهر مثلا اگر خواهر شوهرش رد شد و این داشت شیر میداد، اصلا خواهر شوهر سر پستونش رو تو دهن بچه نوزادش نبینه، چه برسه به اینکه مثلا خواهر شوهر الآن بفهمه عروس خانوم بعد از رابطه با شوهر باید بره حمام.

برعکسش شوهر این عروس خانوم، دوست داره هر بار که با خانومش میخوابه کارت بزنه و برای خواهرش، مادرش و حتی پدرش کارت بزنه. یک جورایی مثلا بگه ببینید انقدر من مستقل شده ام که میتونم هربار خواستم خانومم را بکُنَم.

خب، حالا شما فکر کنید داماد انقدر احمق و چالشی، و برعکس عروس به قول ما مشهدی ها انقد سیاسی. نتیجه این میشه که خود خواهر شوهر چون برادرش رو میشناسه از اول سعی میکنه به تازه عروس و تازه داماد رو نده، چون برا خودش حریمی قائله. از طرف دیگه هم عروس میگه بمیرم بذارم خانواده شوهرم از این مسائل ما سر دربیارن. جلو هرکی سر خم کنم، جلو این مثلا سرپستون نشون نمیدم.

خلاصه، این میشه که وقتی معلوم میشه عمه شده ای ذوق نمیکنی. برعکسش هم هست عروس دوست نداره به خانواده شوهر بگه از اون دخل و خرج ها (شب های موفق و روزهای موفق) یک بچه ای هم در اومد.

وزارت طبیعت

داشتم فکر میکردم کلا ما ایرانی ها مخصوصا، به شکم، زاده و منشا اهمیت میدیم. برای همین هم هست که مثلا اداره اتباع داریم و مثلا مثل کشور کانادا وزارتش رو نداریم.1 خب، چرا در عوض نیاییم یک وزارت بزنیم به اسم طبیعت؟

حالا که ما برامون مهمه که ببینیم ریشه آدم ها چیه؟ و انقدر حرف برای زندگی آدم ها داریم، چرا نیاییم و برای محیط زندگی آدم ها (اکوسیستمشون) وزارت تعیین کنیم؟

اگر اسلام ما میگه که نژاد مهمه و مثلا سید و سادات به دنیا نیومده احترامشون واجبه، چرا این رو تعمیم ندیم به نژاد سایر مخلوقاتی که در کشورمون آمارشون رو هم نداریم.

آیا کشوری که انقدر براش منشا و منبع مهمه، نباید یک فرقی با سایر کشورها بکنه و مثلا اقلا دیگه یک وزارت خونه داشته باشه به اسم وزارت محیط زیست؟

همیشه که نمیشه چش بذاریم ببینیم خارجی ها چی گذاشتن و ما بریم ازشون کمک بگیریم؟ بعد اون وقت چه میدونم بمونیم بین قساوت شرقی و انضباط غربی؟!

پ.ن: لطفا کج سلیقگی نفرمایید که بگین ما از هرچیزی یک وزارتش رو داریم و وزارت کشاورزی رو با وزارت طبیعت ادغام کرده ایم. اینطور نیست. چون اگر این کار رو کرده بودیم. یک جا نمیگفتیم وزارت صنعت و معدن و جای دیگه بگیم کشاورزی و معدن. منظورم از کشاورزی و معدن اینه که خب میدونید کلمه منابع طبیعی رو بعد از کشاورزی آورده اند و اگر زبونمون بچرخه ته کشاورزی باید طبیعت رو دید. به طور کلی منظورم بازی با کلمات نیست، کاری که امروز فقط شاهدشیم و کلماته که هی به بازی گرفته میشن.



1- وزارت مهاجرت کانادا


دندونم، دندوناش

این روزا بعد از آلودگی هوا دندون هاست که توجه من رو به خودش جلب کرده. به طور ناگهانی از وقتی هوا یهویی آلوده تر شد، سرعت تخریب دندون های من هم بالاتر رفت. پس بخشی از درگیری ذهنم شد. چند وقت پیش که تهران رفته بودم، دندان برایم موضوع خاصی شده بود. مخصوصا که نگاه میکردم به کارمندان جزء اتوبوسرانی که باید از کنارشون توی اون دود و دم رد میشدی. آه، دندونهای بزرگ یک مرد رو میدیدی که خیلی هاش ریخته و چند تا نیشش به زور مونده.

یعنی اون شخص سواد مسواک زدن نداشت؟ منکه بعید میدونم طرف ندونه. مثلا خود من، هر شب مسواک میزنم و در طول روز دارم چند بار نخ دندون میکشم. این ها باعث میشن که به چیز دیگه ای فکر کنم. مثلا فکر کنم که خب، از وقتی یهویی هوا آلوده تر شده من کم خون تر شده م، و احتمالا جذب کلسیمم هم بیشتر پایین رفته...