آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

اثر حمید

در واقع شامل آثار حمیده. حمید اومد، زنش مثل همیشه گفت بچه اش جنازه است و راحت شدندو نیومدن! در عوض نزدیک 22 بهمن اومد که تا امروز آثارش باقیست. این آثار البته، از وبلاگ نویسی های من شروع شدو توسط سازمان آبو فاضلاب مشهد و با همکاری شهرداری مشهد صورت گرفت. اثری که همچنان با خونریزی از چشمان من باقیست!

البته، باید آثار زوار رو هم به مناسبت شهادت حضرت فاطمه به آن اضافه کنیمو آن ماشین پیمایی بی سابقه این دو شب اخیره. در این دوشب اخیر چنان گازوئیل شهرداری چی رو خوردیم که با تک اول فقط فرار کرده و با تک دوم در نیمه های شب غافلگیر شدیم!

امشب چشمان قرمز من که بر اثر آلودگی هوای چند روز اخیر قرمز بودن، بالاخره خونریزی کرد و اثراتی مشابه دیابت در من به اوج رسیده.

البته، شیخ های مسجد میگن این اثر حمید نیست، و بلکه اثر دعای پدره. یک دو شبی هم داره این شیخ ما، باوجودی که عجله هم داره روی عاق والدینو دعای پدر کار میکنه. میگه هزارتا کار بد کرده باشین، باز برین سراغ دعای پدر! بعد اگر دیدین هی تلاش کردینو به نتیجه نرسیدین باز معلوم میشه که باید برین سراغ دعای پدر. برین ببینین پدر ازتون راضی هست یا نیست!

خلاصه اینکه این اثر حمیده، اثر شهرداری چیه، چی چیه، نمیدونم. فعلا که خونریزی آخرین آثارشه.


پ.ن: خیابون ها، جای پارک ماشین نیست. ماشین ها سرگردانن! به جز آلودگی بنزینی، و گازوئیلی، بوی چوب سوخته و آثار ساختمان سازی در این روزا به اوج رسیده.

برین سراغ پدر: زن سیده سادات برادرم، مثلا مادرم رفته خونه اش. زنگ میزنه به باباهه، اینطوری: فقط میوه کم داریم. بعد صداش رو هم میکشه، یعنی خیلی بلده! منم برم سراغ پدر. بهش زنگ بزنم: فقط میوه کم داریم! و در انتها: دعای پدر! به همین راحتی!

برم زن اون پسره رو از خونهه بکنم بیرون، ببینم دعای کیه. دعای پدره، یا دعای پدرسگه

بعد زنه، باید با صدای تیزش بگه: میتونی بیا بکن بیرون، میتونی؟!!!

زن کیه؟

زن: دستم بنده، دستم به بچمه.

زن عملا همینه.

یا من تو رو میکشم، یا تو من رو بکش

چند وقت پیش به خواهر گفتم انگار این مضمون کارای باباهه س. میگه آره، اگر یادت باشه اون سال همین پسرش رفته بود یک هارد برای من با پولاش خریده بودو پدره هم زده بود تو گوششو همین جمله رو بهش گفته بود.

بعد این رحیم پور ازغدی فکر کرده خیلی اطلاعاتی زرنگیه. هیچ. به ریش طالبانیش خندیده ام. زرنگی که میگی حتی اگر پدر مشرکت بهت دستور به کفر داد تو بگو چشم و انجام نده؟! یا نه خدا کورت کرده و فقط نشستی هی مطالب ماها و کتابای کتابخونه رو میخونی؟!

بد نیست تو هم یک دوره چند ترمی مجبور بشی دوره عملی پزشکی قانونی رو بگذرونی تا ببینیم شایدم خدا کورت نکرده به دعاهای ماها.

البته که خیلی رمانتیکه بگی اسلامو احادیث گفته اند هر چی پدر مادر دستور بده! بعد تو هم بگی چشم. باشه ما هی میگیم چشمو پدرمونو به دستورش نمیکشیم. ولی، به یمن احادیث و مکاتیب تو وایمیسیم تا اون ماها رو بکشه.

ولی آنچه که در عمل من میبینم که نه از نظر فقهی و از نظر اخلاقی شماها بچه بالای 15 سال رو فرزند محسوب نمیکنید! از نظر حقوق دولتی که اعلام کرده اون حقوق حق عائله زیر 18 سال رو میده. از نظر عملیش هم که یکی مثل من میبینه که چه حیوونی فرضم کرده این.

مقایسه پایان نامه های داخل کشور با اون ور آبی ها

پایان نامه یک زن ایرانی رو باز می کنی اولش با خط نستعلیق نوشته تقدیم به پدر دلسوز و فداکارم که... بعد به مادر عطوف و صبورم که ... بعد باز هم با همون خط نستعلیق نوشته همسر صبور و دلسوزم که ... آخرش هم نوشته تقدیم به بچه م. نه خب چون با خط نستعلیق نوشته انتظار داری بعد از همکاران آزمایشگاه و اساتیدش با همون خط تعریف کرده باشه. صفحه بعد به این انتظارت پاسخ میده و بعد از سپاس از خدا از استادش و یکی از همکاران مثلا به ویژه تشکر کرده و خبری از همکاران دیگرش پیدا نمی کنی. حالا اسم یک آزمایشگاهی هم میاره که یعنی تشکر واجبه. خب، صفحه بعد انتظار داری حالا که انقدر از زندگیش میدونی که شوهر کرده، یک دونه بچه هم داره که نوزاده و پدر مادرش هم هنوز زنده هستند، یک خورده از روند تحقیقش ببینی بعد وارد چکیده و ادامه متن پایان نامه بشی. ولی یهو میخوره تو ذوقت و میبینی نوشته : چکیده- امروزه با رشد چشمگیر حجم مستندات ...

نه به اون خط نستعلیقو خلسه شاعرانه ای که هی از تقدیمو تشکر درست کرده، نه به این یهویی چکیده پروندنو تفاوت خط در حد b-lutos


بعد ولی پایان نامه یک چینی اون ور آبی چه طوره

خب، اولش اینه که حداقلش فونتش همه جا یکسانه. یک جا شاعر نشده تا یک جای دیگه ش کاتب باشه. بعد هم وقتی می خواد بگه من میخوام تشکر کنم، حتما از خانواده مادرشوهر و پدرشوهرش  هم تشکر میکنه که امکان گرم بودن خونه زندگیشونو فراهم کردند تا اون یک دونه بچه چینی به دنیا بیاد. اصلا چه بسا یادش بره که از پدر و مادرش هم تشکر کنه. بعد هم میبینی که وقتی داره چند پاراگراف از روند تحقیقش مینویسه چطور سعی میکنه بگه که شوهرش هم مثلا با وجودی که رشته ش فرق میکرده کمکش کرده


این فرق ماهاست با اون ور آبی ها.

مادر روز دختر رو بهت تبریک می گم

مادرم تو 15 ساله بودی که شوهر کردی. هنوز کودک بودی و شاید هنوز باید کودکی میکردی که شوهرت دادن.برادرات نخواستن. پدرت هم همین طور نخواستن که ببینن عاقبت دختر دیگه شون چی میشه تو غربت. امروز من میبینم که دختران سی ساله شوهر کرده حتی هزینه شارژ نتشون رو هنوز از باباشون میگیرن. ولی تو باید خیلی چیزها از شکم مادر یاد میگرفتی.  این شعر رو به مناسبت روز دختر برای تو دلبندم می گذارم:


Ma fille, mon enfant,

دختر من ... فرزندم

Je vois venir le temps

زمانی را می بینم که می آید

Où tu vas me quitter

که مرا ترک خواهی کرد

 

Pour changer de saison

برای تغییر فصلها (فصل جدید زندگی)

Pour changer de maison

برای تغییر خانه

Pour changer d'habitudes

برای تغییر عادت ها ی زندگی

 

 

J'y pense chaque soir

هر روز به آن فکر می کنم

En guettant du regard

با نگاهی در چشم هایت

Ton enfance qui joue

و کودکی ای که از جلوی چشمانم می گذرد

 

A rompre les amarres

برای گسستن لنگرها

Et me laisse le goût

تا رهایم کنی که احساسش کنم

D'un accord de guitare

با ریتمی بر روی گیتار ...

 

Tu as tant voyagé

تو بسیار سفرکرده ای

Et moi de mon côté

و سهم من در آنها ؟

J'étais souvent parti

اغلب کنارت نبودم

  ادامه مطلب ...