آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

عادت فراموش شوندگان

من دو پیرزن سراغ دارم که تو فامیل تا حالا به خیلی کهولت رسیدنشان رو دیده ام. عالم غریبیه. اینکه هم خودت دوست داری فراموش بشی و هم دیگران بیشتر از خودت دیگه حوصله ات رو ندارن. در این روزگار نامرد، سال هاست که دلم براشون میسوزه. ناراحتی آدم از اونجایی شروع میشه که آدم ببینه زن میانسالی از یک سنی به بعد دیوونه خطاب بشه. حتی دیگران که بهشون میرسن با انگشت اشاره دست به سمت سرشون ببرندو اصلا حتی به خودشون زحمت ندن که بگن طرف دیوونه است. فقط یک ادایی و هشداری برای روبرو شدن تو با یک پیرزن بدعنق و دیوونه ای.

آدم موجودی بسیار اجتماعیه. وقتی شروع کنی به فراموش شدگی، ممکنه فکر کنی که خیلی کارهایی که داری انجام میدی برات سخت میشن. با خودت فکر میکنی که این تویی که انتخاب میکنی مثلا دیگه نماز نخونی. من هم ننجون خدابیامرز رو دیدم که اینطوری کم کم زوال عقلشو نشون میداد و هم بی بی رو. بی بی بدبین هم شده بود. این خیلی مهمه که بدونی کسایی که بیماری زوال عقل میگیرن، فکر میکنن بیماریشون در واقع خواسته ای خودآگاهه. البته خیلی موارد هست که مشخص میکنه میتونسته خودآگاه باشه. ولی در اصل خیلی اینطور نیست، و ناخودآگاهه. سمی در ازای خوردن بعضی غذاها در مغز آدم تولید میشه که اونها کار رو مختل میکنن. کم کم با قرآنی که حفظ کرده بودن، میونه شون بد میشه و فکر میکنن که این کار مورد علاقه شون نبوده که قبلا انجام داده بودن. حتی گاهی مرده ها رو زنده میپندارن و زنده ها رو مرده. کم کم کنترل ادرارشون رو از دست میدن. و شاید اشکالی نداره که از یک سنی به بعد که فراموش بشن، فراموش هم بکنن. ولی بعضیا به جد دنبال راهی برای درمان این ها میگردن. حتی تلاش هم میکنن. شاید اگر تا حالا اونها تلاش نکرده بودن، ما واقعا با خیلی ها مشکل داشتیمو نمیدونستیم که خیلی بیماری ها هستن که ناخودآگاهن، ولی خودآگاه پنداشته میشن.


پ.ن: ننجون خدابیامرز که به عمه ام میگفت دختر همسایه. تو خونه با ننه و عمه ام زندگی میکرد، ولی مثل همسایه جدا بود. بی بی هم همینطور. یک وقت هست آدم داره باهات زندگی میکنه و سالهاست که در حال سپرده شدن به فراموشیه. اینا که این بیماری رو معرفی میکنن معمول میگن یادگیری مهارت های جدید کمک به بهبود شرایط مغزی این بیماران میکنه.

زن رو باید مثل ... حفظ کرد

این حرف من نیست. حرف خیلی هاست. یادمه چند وقت پیش رفته بودیم پیش خاله ام. همه معتقدن این خاله م خیلی اجتماعیو فرهنگیو متمدنه. از هیچ لحاظ هیچ چی کم نداره. بقدری هم زرنگ بوده که هنوز اون یکی خاله ام مردد بوده که شوهر کنه این میپره و به جاش خودشو به خواستگارش معرفی میکنه و در سن 21 سالگی ازدواج میکنه. عمه من بهش حسودی میکنه. رقیب عمه ام این یکی خالمه. چون هم بلده بره سرکار و هم بلده بخاطر خونواده ش سرکار رو دور بزنه. تازه حتی بلده بره کشورای دیگه جنس وارد کنه و بفروشه. موقع خرید سوغاتی باباش نظر اون رو میخواد. چون مدرک عالی رشته تجربی رو فکر میکنم دیگه ارشدش رو گرفته، همه سر سفره هاشون میخوان که اون از نظر پرهیز غذایی نصیحتشون کنه. از خوبی هاش دیگه کم گفته ام. این خاله ام، بچه اولش تیزهوشان درس خونده و تا حالا 4 تا بچه داره.

خلاصه اون چیزی هست که اگر وبلاگ مینوشت همه بهش سرمیزدنو ازش میپرسیدن امشب چه خبر؟!

بعد البته اگر اون هم راه میداد! حیف که تو زندگیش پسردار نشد!

حالا شما فکرمیکنید من برای این آدم ارزشی قائلم؟! خیر. هیچ ارزشی. اولین دلیلم اینه که الگوی بدی در زندگی خیلی جوون ترهای خودش شد. اون روز رفته بودیم خونه شون به مادرم گفت بذار یک کمی اجتماعیت کنم. بعد هم فیلم عروسیشون رو گذاشت که همه توش میرقصیدن!

این هم از تکلیفش برای اجتماعی کردن افراد. باوجودی که خاله ام تحصیل کرده است و سر کار هم میره، از افکار درونیش باید خبر بگیری که دو دو میزنه که زن رو باید مثل ... حفظش کرد. البته این تاحدی هم خوب هستا. دیگه تکلیف مردش روشنه که اگر زنش رفت کار کنه بخاطر کوتاهی خودش بوده. دیگه تکلیف شوهرش روشنه که وقتی اومد خونه یک راست میتونه بره زیر پتویی که زنش بعد از ناهار ظهرش براش آماده کرده! زن ... ما از همه زن های دیگه که یاد ندارن قابلمه دستشون بگیرن جلوی خواستگار احتمالی خوشش نمیاد. زن ... هم تکلیفش روشنه؛ ...ش رو میذاره زمینو شوهر میکنه. به هر زن دیگه ای هم به چشم ... نگاه میکنه؛ اصلا عاقا جون ... چیز بدی نیست. ... در زبان اردو همون زن در زبان فارسیه!

از طرفی دیگه هم خیلی مردای تحصیلکرده همین اعتقاد رو دارن. حالا بذارین براتون از جهت مردا تعریف کنم. مثلا مرده دکترا داره. میگه نه، زن باید بتونه از تخصصش استفاده کنه. برا همین یک مدت زن رو فقط از گردن به بالا میبینه. بعد مثلا میخواد بره خواستگاریش. این بار زن رو از ...به پایین میبینه! بدبخت یکسره در تناقضه. آخرش هم بعد از کلی سلامو صلوات و ترس و لرز و آبروریزی برای دختر که عصبانیش هم کرده میگه مشکل من زنیه که بلد نیست کی لپ تابش رو بندازه و قابلمه دستش بگیره!

تعجب میکنید بگم در کشوری مثل پاکستان تکلیف زن هاشون رو کاملا روشن کرده اند و دیگه کلا بهشون میگن ...؟ در زبانشون زن ..معنی میده. تکلیف زناشون روشنه که باید مثل ... حفظ بشن. هیچ کس نباید صدای زن پاکستانی رو بشنوه، حتی از پشت گوشی. زن ها در کشور همسایه مون پاکستان از این جهت در ناامنی به سر میبرن. و پاکستان برای زن ها یکی از نا امن ترین کشورهاست مثل آمریکا.