آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آشوب های اخیر، کار مشترک دولت و آشوبگران

چقدر در این مدت حرفای جری کننده از سمت دولت و رئیسش شنیدیم؟ هربار هم گفتیم الآنه که مردم بریزن تو خیابون! اون رئیس بانک مرکزی، وقتی رفته بود صرافی برای بررسی حضوری نرخ ارز، دیدین چطوری تق زد کمر اون یارو؟ کی به ماها این طوری یاد دادن؟!

اول بهمون کرنش یاد دادن و بعد هم دیگه راهمون ندادن. هیچ جا! کاملا مستقل شدیم. حالا این جریان پول هایی که از 50 هزار تومن شروع میشه تا 205 هزار تومن چیه؟! مگر اول سال 96 نگفت همین دولت که این طور پول دادن ها به مردم کار پوپولیستیه و از نوع احمدی نژادیشه؟! کاش هم حالا به یک کسی مثل مثلا ماها میدادن که هی از جیب میذاریم تو این سایتا مطلب میذاریم. خودشون اینترانت دارن، بعد اون وقت سایتای ماها رو با وجودی که پولشونو دادیم میبندن! به چه بهانه؟ به بهانه اینکه سرورهای ما خارج از کشور بنا نهاده شده! البته، اون روزی که من اینترنت ارزان خریدم (با دامنه .ir)، نمیدونستم سرورم رو داخل گذاشته اند! یا خارج!

در این مدت شرکت من ضرر کرد.

حالا، تحلیل من اینه که احتمالا با این کارشون، هم جری کردنشون و هم این نحوه پول دادنشون، قصدشون جدا کردن خط مردم از غیرمردمه! لابد با خودشون گفته اند، مردم دو دسته اند! یا احمدی نژادیی! یا روحانیی! به اونا که میخوان سرصدا کنندو در دسته روحانی نیستن پول میدیم. جمعیت روحانیی هم که تو دسته خودمونن. فقط میمونه باقیشون که تو این دو دسته نیستن و در دسته دشمن محسوب میشن. ماها هم از روز اول تو همون دسته دیگر (یعنی دسته دشمن) قرار گرفته‌ایم!

این روزا هم که هی تبلیغو دلتون بسوزه و دلتون بسوزه! ما اینترانت داریم! به من چه؟! البته، میدونم با هم دشمنیم. مشخصه، یعنی که این ساختار یهودیه! وگرنه، دستشون رو از ما بر میداشتن و میذاشتن که ماها بریم، الآن.

هوش مصنوعی

اون دختره که اون روز براتون گفته بودم داشت رساله ام رو صحافی میکرد، خیلی کلا با هویت من ناآشنا بود. مثلا یک ابهام دیگه که براش به وجود اومده بود این بود که مگر هوش مصنوعی تو رشته کامپیوتر هست؟! از بس به دانشجوهای این رشته و کلا به کامپیوتریها جفا شده بود فقط اکتفا کردم به اینکه بله تو کامپیوتر هم این تخصص هست.

بچه که بودم (نوجوانی که شاید هنوز مادر میخواد) بچه ها دیگه میرفتن سراغ طراحی سایت و یادمه اون روزها بچه ها هی کتاب از کتابخونه ها مختلف میگرفتن و میگفتن آژاکس، آژاکس. اون موقع استادم میگفت برین دوره های MCSE و MCSD ببینین و به نیاز بازار پاسخ بدین. من اون موقع چی میگفتم؟ میگفتم ربات، ربات. پول دادم و یک وب کم هم گرفتم دستم تا باهاش رو چشم ربات و پردازش تصویر بیشتر کار کنم. بعدها دیدم که بچه های ریاضی که حالا رشته شون کامپیوتر شده بود میگفتن جاوا، جاوا. اونجا به این نتیجه رسیدم که باید خودآموز جاوا یاد بگیرم. من هنوز به رشته ام که کامپیوتر بود امیدوار بودم و هم چنین دوست نداشتم مثل دستشویی کدنویسی و طراحی سایت بکنم. هنوز خیلی ها برای کسب موقعیت شغلی میگفتن جوملا، جوملا. من رو یادگیری ماشین و شبکه های عصبی آشغال کار میکردم و بنظرم روش SVM بهتر اومده بود. هنوز میگفتم ربات، ربات (گاهی هم از نوع ماژولارش). من باید پردازش تصویر هم کار میکردم. ولی هنوز کسی از کارهام راضی نبود. میگفتن ملت الآن انیمیشن میسازن. این چیه تو رو تصویر آنلاین سیاه کرده ای؟! در این شرایط یک عده از دربازکن قوطی با انبر و این چیزها اختراع ثبت میکردندو دانشمند نخبه معرفی میشدن. من هم باید درس هام رو میخوندم و باید هی میگفتم ربات، ربات. من تو یک سری از درس هام مثل مدارالکتریکی از این که از اول رشته ام کامپیوتر بود و نمره کم آورده بودم عقده ای هم شده بودم. در این شرایط باز یک عده وارد بازار کار شدن. برا کنکور ارشد از همه بیشتر مدار الکتریکی خوندم و سعی کردم عقده هام رو برطرف کنم. در نتیجه، دانشگاه دولتی قبول نشدم و در عوض دانشگاه آزاد رفتم. اونجا هنوز میگفتم ربات، ربات. خوشحالیم هنوز از تلاش هام این بود که رشته ام هوش مصنوعیه و کسی ازم نمیخواد که طراح سایت و نقاش باشم! در اون مدت انتظار داشتن من متلب رو خوب بلد باشم. ولی بعد از مدتی دیدم که من به پول نیاز دارم. ملت از گوشی ها پول در میارن و برنامه نویسان ربات طراح سایت هم هستن. به سختی، بعد از کلی تقلا برای درجا نزدن کمی وارد این زبان ها شدم. وارد دکتری که شدم اولین چیزی که تو رشته هوش مصنوعی ازم خواستن کدنویسی سایت بود! و برنامه نویسی موبایل. مثلا دیگه خبری از کدهای خاص منظوره رو مثلا پردازش تصویر نبود. رشته ام هوش مصنوعی بود، ولی دیگه کسی ازم نمیخواست زوایای Pitch و Yaw در طراحی ربات رو تو کاغذ مقداردهی کنم. باوجودی که پردیس قبول شده بودم و پول هم داده بودم دانشجوهای صنعت رفته و مرد این رشته از این که ازشون کمترین چیزی در زمینه برنامه نویسی ازشون یادبگیرم ناراحت بودن. رذل بودن. حتی نمیخواستن من کمترین بهره ای در یادگیری این زبان ها در دوره دکتری برده باشم. مثال از رفتاراشون زیاد دارم. ولی یک نمونه اش مثلا این بود که استاد ازم خواسته بود فایل هاش رو تو سرور آپلود کنم و باید از یعقوبی و دوستان هم نحوه کار کردن با سرور رو یاد میگرفتم. یکی مثل یعقوبی مثلا میگفت که قصدت اینه که فایل های سرور رو پاک کنی! و من سرور رو نمیدم دست بچه! (بنظرم بیشتر از این بود. اون رذل بود و فکر میکرد حالا که به سرور دسترسی پیدا میکنم، امکان دزدی و برداشتن فایل های سرور رو دارم. برای همین تا حد امکان میخواست دستم رو دور نگه داره). از این مثال ها ورودم به دکتری زیاد دارم. هنوز که هنوزه، الآن هم در طراحی سایت کمیتم میلنگه. ولی میگم دندم نرم، هر طور شده یک چیز قابل قبولی نشون بده...