آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

داشتن روحیه تیمی

یادتونه پارسال چقد سر هوای آلوده غر میزدم؟ الآن هم هوای مشهد آلوده است. منتهی من دیگه از وقتی سرما خوردم و یک چند روز افتادم دیگه شب ها هم حتی برا مسجد بیرون نمیرم. یا مثلا پنج شنبه ها و شنبه ها که ساعت 11 صبح پیک ترافیکه، ممکنه ظهرش هم بیرون نرم. هی حرف میزنی هی حرف میزنی. بعد هم میبینی بی فایده است دیگه. اما موضوع امروزم گزینه روحیه تیمی این هاست که استخدام میکنن. مثلا میگن من باید بدونم کسی که برام کار میکنه حتما داره کار رو هر روز از صبح انجام میده و روحیه تیمی داشته باشه. برا سنجیدنش هم من معیارم زاهدیه. یعنی روش اون رو یاد گرفته ام که البته ازش خوشم هم نمیاد. زاهدی میومد سرجلسات گروهیمون اینطوری:

خب تو بگو چی کار کردی. بعد به نفر بعدی میگفت و این تو چی کار کردی در کل گروه و جلسه عمومی دور میخورد. بعد ولی وقتی میخواست دستور بده و یا مثلا کاری بکنه که عملی صورت بگیره اینطوری کار میکرد: به یک نفر یواش میگفت که دستورش چیه. بعد اگر قرار بود همه اون کار رو انجام بدن، اون یکی باید میرفت به نفر بعدی میگفت. همین طور ادامه پیدا میکرد این دستور درگوشیش تا مثلا برسه به یکی مثل من.

خب من از این روش استعماری خوشم نمیاد دیگه. برا همین یادش هم نمیگیرم. اون روز انقدر استرس گرفته بودم از این کار زاهدی که مثلا میخواست بگه جلسه بعدیمون کی هست. رفتم سر جلسه گروهیش که جلسه عمومیش بود این رو گفتم. گفتم من از راه دور میام و لطفا در جلسه عمومی چند روز قبل اعلام کنید که تاریخ جلسه بعدی رو کی گذاشته این! بعد زاهدی به حالت نمایشی در اومد از همه پرسید: من استاد بدی بودم؟! خلاصه، کلی ناراحتی خوکی کردو قضیه فقط به همون جا ختم نشد. نگو من نباید در جلسه عمومی مدیریت زاهدی رو زیر سوال! میبردم. دیگه اینطوریه دیگه، مدیریت سازمانی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد