آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

تغییر جریانات کشور به سمت خنده دار شدن

مستندی دیدم از انقلاب الجزایر. الجزایر قبل از یک دوره کودتا توسط فرانسوی ها و استعمار کشورشان به دست آنها وضع نسبتا خوبی داشتند. یک چیزی بودن شبیه کشور ما!

یک روز فرانسه دو تا تاجر میفرسته و یکی از والی ها موقع خرید گندم از اونها همونطوری بهشون توهین میکنه که به بقیه میکرده! بعد هم این میشه آغاز فتنه و جنگ و خونریزی و در نهایت منجر میشه به مستعمره کشوری مثل فرانسه شدن!

الجزایر امروز در لیست خرید نفت توسط آلمانه. یکی الجزایره، یکی ونزوئلا و دیگری ایران. همه این کشورها زبانی غیر از انگلیسی دارن! الآن روسیه درگیر جنگ با اوکراینه. انگلیسی زبانها و دوستداران آنها همه در این جنگ اوکراین رو حمایت میکنند و روسیه با وجود داشتن حق وتو در سازمان ملل و تحریم گازش اینها رو تحت فشار قرار داده. اروپایی های قاره سبز و آمریکایی های گانگستر این وضع براشون قابل تحمل نیست و دنبال مسیر مفتی برای اهدافشون هستن!

همه چیز تکراریه. به جز اینکه نسل کشور ما در حال عوض شدنه. من یادمه سال 88 که میگن فتنه ای بود، وقتی پسر بسیجی با موتورش وسط بولوار چپه شد و چند نفری ریختن سرش، یک دختر هیکلی اون وسط بود و دورش گشت و نگذاشت بزنندش!

حالا دختری عامل فتنه های سال 1401 شده که آن زمان 5-6 سال داشته و متولد دهه تحولات کشور به سمت بیشتر متمایل شدن به غرب بوده!

سال 1401 وقتی آشوب میشه نگاه میکنیم بیست نفری در قالب مرد و یک چند تایی هم زن میگیرن یک بسیجی رو وسط بزرگراه تیکه پاره میکنند و گوشتش رو هم پس از نیم کوب کردن سلاخی میکنن!1

سال 88 مرد. الآن 1401 هست!

سال 2017 (1397) که ترامپ داشت از برجام خارج میشد، ما نگاه کردیم کشورهای همسایه پر از جستجو دنبال سلاح بودن! همین پارسال پریسال بود که جنگی هم بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان سر منطقه قره باغ جدا شده از ایران با یک قرارداد داشتن!

انقدر الکی. چرا؟ شاید به خاطر اینکه کلی سلاح جنگی داشتن و نمیدونستن چی کارشون بکنن!

الآن قیمت ها رفته بالا و دارو و مکمل های دارویی سه ماهه که نایاب و کمیاب شده ان. میگن از وقتی طرح دارو یار اجرا شد اینطوره. اتفاقا از همون موقع هر روز هزار هزار فشنگ و دهها سلاح جنگی و مواد مخدر به طور انبوه از کشور وارد میشه و یک چیزی مثل رمزارزها یک تعدادشون رو میگیرن، ولی بقدری زیاده که دارن هر روز انتخابی یک چند نفری رو شهید میکنن. یکیش همین رئیس کارشناسان دادگستری خراسان رضوی دیشب بود.

کامیاران که قرار بود به دستور غرب اعتصاب کنه، اعتصاب نکرد.

قرار بود بازار تهران اعتصاب کنه و اعتصاب نکرد.

اینها هست، ولی نکته ای داره.

برگردیم به گذشته. در یک کتابی سبک زندگی متقین رو نوشتن. در آن کتاب گفتن زن چه چیزهایی باید بخواند و چه چیزهایی نباید بخواند. در آن کتاب گفتن زن را برای ازدواج به چه صورت انتخاب کنیم. نگاه میکردیم به پشت قوزک پایش و اگر یک گوشتی ماهیچه ای چیزی داشت مناسب امر ازدواج بود!

انتخاب طبیعی به سمتی رفت که زن فهمید دقیقا چه چیزهایی میتواند باشد و چه چیزهایی نمیتواند باشد.

انقلاب شد و گفتن که به زن و مردم در رافت اسلامی حق برابری دادیم. اسمش را گذاشتن انقلاب اسلامی ایران.

پس از انقلاب یکی مثل من شد عمه هتی از فیلم قصه های جزیره انگلیسی. زنی که مسلما فقط همیشه عمه میماند؛ لاغر است و به سبک خشکی لباسها را قاعده مند می پوشد. در عوض خانوم کینگ که زن چاق و برعکس خوشگلی بود شد مادر پنج تا بچه قد و نیم قد که داستان بیشتر حول زندگی این بچه ها از کودکی تا بزرگسالی میگردد!

عمه هتی هرگز ازدواج نکرد. او در عوض نویسنده شد! او معلم مدرسه شد و یکجایی که فکر میکرد از بالادستی او را به عنوان بهترین معلم انتخاب میکنن برعکس دید که برنامه دارن اخراجش کنند. کلی زحمت کشید و امتحان گرفت تا ثابت کند کارش درست است!

تا اینجایش را که خوب اجرا کردیم. بقیه اش چی؟

بقیه داره. در تمام این مدت که خانواده های درگیر قصه های جزیره داشتن بازی میکردن، ملت بیکار ننشسته بودن. یکی به دخترش قرص ضد بارداری میداد که از شانزده سالگی قاعدگی او را تا حداقل هجده سالگی که از کودکی درمیاید به تاخیر بیندازه! پایش هم ایستاده بود!

او به این ترتیب خیلی از اصول انتخاب طبیعی را به نفع خودش تغییر میداد! قد و هیکل بلندتر دختران! برابر شدن جمجمه دختر با پسر! دیگر به خاطر کوچکی جمجمه دختر به او کسی نمیتوانست بگوید که ناقص عقل است! دختر پریود نمیشد و به خاطر آن هم ناقص عقل محسوب نمیشد! او حتی میتوانست که انتخاب کند وقتی خواست یک دونه بچه (آه) به دنیا بیاورد، فقط همان موقع پریود شود و بقیه اش را به علم و تکنولوژی بدهد!

در این میان، عده ای که نقش خانوم کینگ را بارها بازی کردن، بدون اینکه مادر شوند و یا از جانب مردها که اکنون عده ای از آنها لوات هم شده بودن انتخاب شوند، دیدن ضرر کردن. آنها در سن پیری رو به بازی هایی مثل تغییر جنسیت بردن. از آنجا که تغییر جنسیت فقط در ظاهر است، این فقط یک بازی شد!

داستانها عوض شد. تصادف و اتفاق دیگر وجود نداشت. همه چیز انتخابی بود. کسانی برد کردن که اصلا وارد نظام نشدند! حتی بیشتر از پنجم دبستان درس نخواندند. خیابان ها پر از ماشینهایی شد که گواهینامه رانندگی نداشتن و زنها طالب حق گواهینامه موتور شدن!

اصلا قبلش عجیب بود که دختر تا زمانیکه پریود نشده بود حق دوچرخه سواری داشت و بعد از آن دیگر سوار دوچرخه برقی هم نمیتونست سوار شود!

عمه هتی، اما عمه هتی ماند! او حتی نتوانست نویسنده شود و یا حتی معلم باقی بماند. انتخاب طبیعی او را بارها با چیزهایی مثل کرونا، عدم ازدواج و غیره زیر زمین دفن کرده بود!

فقط یک جریان باقی ماند. جریان جوانان دهه هشتادی و نودی، محصول جامعه ای که نظام را بدین صورت قبول نداشت! اینها دیگر مثل دهه شصتی ها سر به زیر نبودند! اینها داستان زندگی قصه های جزیره را ندیده و دوست نداشتن که ببینند!

از کودکان دهه هفتادی شروع شد که دستور بدهند. امروز این دهه هشتادی ها و نودی ها هستند که فرمان و دستور میدهند! امروز این ماها هستیم که برعکس باید بهشون بگیم سلام فرمانده!

در جریان عادی نظام، اگر کسی چند زنگی به مسنولی و یا کارمندی در نظام میزد، به این دلیل که او ممکن بود شوکه شود حق داشت شکایت کند! مسنول و کارمند شکایت میکرد، چون همه میگفتن او شوکه شده و مزاحمتی برایش ایجاد شده! حتی او ممکن بود در این جریان زنگ خوردن های گوشی اش بمیرد! ما دهه شصتی ها با این مفهوم بسیار آشنا بوده و پس از مدتی متوجه میشدیم که هرکه در جریان نظام بود بارها شاکی شده و از هم حمایت میکردن!

شخص شاکی دادخواست میداد. دادگاهی شکل میگرفت و در این دادگاه جناب رئیس که نه، نماینده اش حضور داشت! در دادگاه مزاحم تلفنی عذرخواهی میکرد و جریمه میشد!

ماها بارها عذرخواهی کرده ایم!

حال، جریان انگار در حال عوض شدنه! دختری که انگار عادت داره دست به این ور اون ور دختران دیگر بزند، شده است مسئول. یک دختر دهه هشتادی رو میبرند جای او! او دور از خانواده روبروی دختر مسئولی قرار میگرد، دختر مسئول شال او را بالا پایین میکند و دختر دهه هشتادی چپه شده و میمرد!

ما اصلا نمیگیم که این ضرب و  شتم ها را که میگن واقعی بوده. ولی دیدیم که دختر مسئول کار ناشایستی کرد! چطور یک زنگ گوشی این دختر مسئول بخورد همه پشت هم را دارن و میگن که ممکن بود شوکه شود؟! او حق شکایت داشت و همیشه هم از این حق استفاده میکرد!

چه کسی عذرخواهی کرد؟! اینها که پشت هم را اینطوری دیدیم داشتن آیا عذر خواهی میکردن؟!

سه ماه است که دارو و مکمل های آن نایاب و کمیاب شده است. نماینده مجلس باید برود پشت تریبون و فقط کلی حرف بزند که یک کلمه بگوید مدیریت شما اشکال دارد، عذرخواهی نکردین!

سلاح ها روانه کشور که آدمهایی کشته شوند که حقشان نیست. در عوض، رفتار این شیخ ها عوض نمیشه! هنوز جمجمه زن و مرد رو مقایسه میکنن! هنوز پریودی زن را بهانه میکنن! آن هم چه زنی!

حجاب را با روش قبلی میخواهند به او بدهند و در حالی حرف از عدالت میزنن که چنین چیزی وجود نداره!

اینطوری میشه که داریم میبینیم. این ملت هستن که خود انتخاب میکنن شرایط این باشه که هست! امروز، نگاه میکنیم خیلی دخترها برای ازدواج انتخاب نمیشن. درعوض هیکل ها و درشتها انتخاب میشن. حرفش هم میزنن که ما قبول نداریم که برای هم تکراری میشیم. ماها یک زن هنرپیشه حسابی شهوتی میخوایم! فیلم زیاد دیدیم و اینطوری میخوایم!

چطور شماها اینطوری میخواین ماها باید بگیم طبیعیه! بعد انتظار دارین شرایطتون همینطوری بمونه و رو به سمت قدرت گرفتن آمریکایی روتون نره که سالها به دخترهاش قرص ضدبارداری داده؟!



1- جریان روح الله عجمیان رو جای بزرگراه کرج ببینید


در باب سالگرد سقوط هواپیمای ایران-اوکراین

الآن داشتم مطلبی میخوندم که انتهای چند جمله اول اینطوری نوشته بود: «تصمیم گرفتم مهاجرت کنم. دیر.. زود.. سخت.. تنها.. بی پناه.. خواهم رفت. من به ایران تعلق ندارم.. »

این جمله و یا گزاره رو در واقع باید بگم کاملا اشتباهه. مخصوصا که این روزها سالگرد سقوط و یا به عبارتی هدف قرار گرفتن هواپیمای مهاجران ایرانی به کشور انگلیسی زبان کاناداست.1 چطور دلشون اومد؟

واقعا ما ایرانی ها بزرگوارانه غرامت این تقلب بزرگ انگلیسی زبانها را بابت هدف قرار گرفتن این هواپیما میدهیم. سوال اینه که آیا آنها راه نیرنگ را تکرار میکنند؟ بله، به کرات.

در همون سال، داستان کشته شدن مهاجران ویتنامی در کامیونی انگلیسی در خود انگلیس پخش شد. قشنگ نه اینکه فقط تقلب کنند تا سر آدم رو کلاه بگذارند و فقط آدم مالباخته اونها بشه، تقلب میکنن تا آدم رو بکشند! سال 1398 پلیس لندن گفت شواهد جدید نشان می‌دهد قربانیانی که در یک کانتینر در نزدیکی لندن کشف شدند شهروندان ویتنام بوده‌اند. یک سال بعد چهار نفر از اعضای یک باند قاچاق انسان در پیوند با ماجرای مرگ ۳۹ مهاجر ویتنامی که اجساد آنها در پشت یک کامیون یخچال‌دار در بریتانیا پیدا شده بودند، رو فقط به 78 سال حبس متهم میکنند! هر طور نگاه میکنم این انگلیس خیلی کشور فاسدیه!

حالا بهشون نگاه کن، قشنگ گرفتن هواپیمای ما رو هدف قرار دادن. منظور من از ما، مهاجران ایرانی هستند و منظورم از کسانیکه این هدف رو  قرار دادن انگلیسی زبانهاست. الآن در این پرونده هواپیمای ایران-اوکراین، یک پایه مهم ضرب الاجل غرامت، انگلیس فریبکاره2. قشنگ معلومه عامدانه کار خودشون بوده!

اون روز داییم میگفت «همه پولهایم رو بیت کوین میکنم و مثل جنتلمن از ایران میرم».

این بهترین حالت رفتنه دیگه؟

حالا مقصدش کجا بود؟ انگلیس.

به قول این یارو گفتنی این مهاجران ایرانی انقدر طناب بازی میکنن، مثلا میرن ترکیه و اینا تا بالاخره به انگلیسی زبانها برسن. اغلب هم سعی میکنن در مهاجرتشون حالا یا با کیف پر از پول برن و یا امروزی تر، پولهاشون رو بیت کوین کنن برن؛ پول تو بانک نمیذارن.

از اون طرف هم انگلیسی زبان ها با اون صورت های سفید هر آن جوش زده و با کت و شلوار مشکی و بولیز سفید برتن در حال برنامه ریزی برای ربودن پولهای مسافران ایرانی هستند.

این البته، بهترین حالتشه. اصلا همین سال 99 آمریکای انگلیسی زبان، دزد مدرن خوانده شده. تو اوج شیوع کرونا محمولا ماسک سفارشی انگلیس دوست رو از آلمان دزدید! لابد البته، محض خنده بوده!

ماها فقط یک مشت آدم با کیف پر از پول، اونها یک مشت تیم و دسته با فکرهای مختلف برای راه حل به ربودن و سرقت مال و اموال ما و بلکه جانهای ما در هواپیمای انگلیسی زبان ها و به مقصد کشور خودشون!

گفتم کرونا یاد این مقاله توضیحات مربوط به پرینترهای انگلیسی زبانها افتادم. یک جایش مثلا عکس غلتک جوهر افشان گذاشته بود، بالایش CORONA (!) از کی تا حالا این کرونا انقدر علمی و کاربردی شده، من نمیدونم. من فقط این روزها همه اش کرونا میبینم. قشنگ طرف رفته گیره فلزی کاغذ گرفته هیچ چی رویش ننوشته، فقط رویش نوشته شماره مثلا 900، همین. نه ایزویی و نه توف نوردی و نه از این استانداردها که مخصوصا ما ایرانی ها باید از اونها بگیریم برچسب تولیداتمون بکنیم وگرنه از خودمون خرید نمیکنیم! تو همین وبلاگ بهتون نشون دادم روی یکی از اونها استثنائن نوشته بود CORONA، بعد از اون خودکار وارداتی از هند دیدم نوشته بود CORONA. این روزها هم که طلسم هندی و یهودی خیلی باب شده رو هم میریم!

ماها شدیم حاملان کیف های پر از پول ایرانی، از اونطرف اونها شده ان کادر جاسوسی و دزدان این کیف ها با تقلب، جعل اسناد و هزارتا مکر و حیله که فکر کنم بقدری راههای مختلفش رو رفته ان گوش دنیا از کارهاشون پز شده!

همین دیروز پریروز میخواستم یک تراش بخرم دیدم قیمت یک سرکن از اون مدادتراش های مرسوم ژاپنی زده پونصد هزار تومن و خورده ای! پنج-شش صفحه هم ملت برایش کامنت گذاشته بودند که یادش بخیر مثلا این رو میخریدن 2 تومن، فوقش 4 تومن!

منصرف شدم دیگه. بازار رو پر کرده ان از جنس های بنجل و خیلی گران! اصلا حاضر نیستم چیزی از این ها بخرم. فرداش گفتم ببینم قیمت چاپگرهاشون چیه. این دیجیکالا کلی پیشنهاد چاپگر داده بود و گفته بود فقط برچسب چاپ با کیفیت میخونم تا کالای شما رو تو انبار نگه دارم. اول گفتم شاید بخوام یکی از اینها داشته باشم. قیمت ها هم همه میلیونی! نگاه کردم چاپگر مکانیکی اش هست. بعد هم یک آموزش درست کردن ماشین تحریر رو دیدم و وقتی به نظرم اومد درست کردن با مقوا خیلی ساده است (ولو اسباب بازی) منصرف شدم انقدر پول بابت اون چهار ورق فلز به اسم چاپگر بدم!

اصلا همین دیروز مادرم میگفت چرا تو دوخت و دوز میکنی!؟ من دیپلم خیاطی گرفته ام برایت رایگان این کار رو میکنم و تو هم بلد نیستی خیلی یک سوزن نخ کردن رو طول میدی! گفتم چرا این کار رو نکنم وقتی بابتش بهم پول میدن. به همه هم میگم کسی نبود برایم این کار رو بکنه. میگم دکترا هم دارم. اصلا عارم نیست. اصولا فرقی بین اون پول در آوردن از آن مدرک دکتریم و این پول درآوردن بدون تحصیلات و مدرک نمیبینم. پول درآوردن پول درآوردنه. مهم اینه که بتونی گلیمت رو از آب بیرون بکشی. خیلی بهتر بود با مدرکم باشه، ولی اگر امروز همین انگلیسی های متقلب رشته من رو با خودم با خاک یکسان کرده اند این دلیل نمیشه که من نخوام راههای سطح پایین تر پول درآوردن رو امتحان کنم. مخصوصا که حالا خودشون هم برای همین پول درآوردن سر ماها رو کلاه میگذارن و در راه سفر با دزدیدن ازمون میگیرندشون! ضمنا جنس گرون قیمت بدون نیاز مبرم هم نمیخرم. نمی صرفه. نه اینکه حالا لزوما بدم تعمیر. چون یک وقت میبینی پول تعمیر هم الآن بی منطق گرون شده و باز وسیله کار نمیکنه و فقط دل آدمه که میسوزه.

آره دیگه نه خیلی خرید میکنم و اون هم خرید ابزارآلات وارداتی از این انگلیسی زبان ها و نه به کشورهاشون سفر میکنم، حتی سفر برای تفریح و سیاخت، چه برسه به اینکه بخوام مهاجرت کنم! اینها فکر کرده ان مثلا برای ما ضرب الاجل بدهند پرداخت غرامت بکنیم2، من مثلا میگم زنده باد بهشون؟! هر کاری بکنن منفورتر میشن!


__________________

1- پرواز شماره 752 ایران-اوکراین- سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی با ۱۷۶ مسافر در صبح چهارشنبه ۱۸ دی‌ماه ۱۳۹۸، حادثه تلخی بود که با توجه به شرایط خاص آن زمان در منطقه و ابهام به وجود آمده رخ داد. در حالی که ایران به عراق اعلام کرده بود که قصد هدف قرار دادن پایگاه آمریکایی های انگلیسی زبان را دارد، همزمان با اجرای پدافندهای ایران در پی تهدید ترامپ به زدن نقاط فرهنگی ایران، این هواپیما پرواز داشته و اتفاقا اشتباهی هدف موشک سپاه پاسداران ایران هم قرار میگیره!

2- در پرونده پرواز هواپیمای ایران-اوکراین، کشورهای انگلیسی زبان انگلیس (میگن به ما بگین بریتانیا)، کانادا، اوکراین و سوئد ضرب الاجل پرداخت غرامت کرده اند.

یوم تبلی السرائر

اوضاع ایران در خارج از کشور چطوره؟

بستگی به این داره که فهمیده باشی نقشه چیه. هرقدر زودتر فهمیده باشی شمشیر زودتر روت رو میشه. مثلا من امروز میگم زیمنس آلمان با نقشه قبلی بدقولی کرده، چند نفر ایرانی دیگه هم همین رو میگن. قبلا هم گفته ان توتال فرانسه چه کرده. همه با هم  مثلا یک تصمیم میگیریم و یا همین قدر هم کافیه که دولتمون برای قراردادهاش تحت فشار قرار بگیره که چرا با این ها زد و بند کرده. نتیجه چی میشه؟

رو شدن دشمنی غرب با ایرانیان.

یکی مثل همتی میاد جلو دوربین میگه بازرگانان ما تروریست محسوب میشن. طوری میگه انگار مثلا نتیجه اعمال من بوده که اینا تروریست فرض میشن. آیا واقعا همینطوره؟

به نظر من اینطور نیست. فرق امروز با دیروز اینه که برخی اسرار و اهداف خارجی ها برای دشمنی با ماها بیشتر رو شده. منظور از خارجی تقریبا هر انگلیسی زبانیه، که تعدادشون هم تقریبا نصف دنیا رو میگیره. انگلیسی، استرالیایی، آمریکایی، آلمانی، فرانسوی (طرفدار صهیونیست)، و غیره. انگلیسی که ابداع کننده اسرائیل صهیونیست بوده از ما خوشش میاد یا نه؟

امروز روزیه که تعداد کمی میگیم فلسطین، اینا با هم توافق کرده ان که این کشور وجود نداره. اونا سالهاست که به جای فلسطین میگن غزه. نمیتونن دیگه انکار کنن که چقدر با ما دشمنن. فرق چندانی برای ذهنیت خارجی نکرده. این فرق در واقع در ذهن ماست. خارجی مدتهاست که حتی داره جنس هاش رو به ما دولا سه لا میفروشه، بی نام و نشان. این نام و نشان ایرانیه که امروز باید بیشتر مخفی بمونه. اونکه تا دیروز داشته بی نام جنساش رو به ایرانی میفروخته نیاز به زحمت نداره. زیرساختاش رو برای زیرزمینی کار کردن در ایران و برای ایرانی خیلی وقته که چیده. این بازرگان ایرانیه که حالا باید فکراش رو بکنه داره با خارجی صحبت میکنه، ارتباط برقرار میکنه و حتی میخواد جنسش رو بفروشه! یکسره باید با خودش بگه میدونی که داری با دشمن حرف میزنی. میدونی که مردم کشورت ازشون بدشون میاد. میدونی که.

روحانی رئیس جمهور منتخب ماهواره ای ها، میاد پشت تریبون و میگه اگر دولت من نبود حتما در این هشت سال یکی دو قطعنامه بیشتر علیه ایران صادر میشد. گفتن این جمله با اون سطح از پنهان کردن دشمنی خارجی که باهاش مذاکره میشد، چه معنی میتونه داشته باشه؟ یعنی به خاطر گل روی تو پنهان کردن که دارن جمع میکنن محکم بزننت زمین؟ خیلی هنر بود؟ فرقی داره من امروز یک گواهی تایید بیشتر از کسی بگیرم که بعدا میخواد خفه ام کنه؟ این گواهی تایید رو پیش کی نیاز دارم؟ ببرمش با اعتبارش پیش کی همکاری داشته باشم؟

اگر الآن رئیس شرکت کامپیوتری مکافی (McAfee) تو اسپانیا به زندان میره، سر اینکه میگه دولت پنهان آمریکا رو با چندین ترابایت اطلاعات لو میدم، و بعد هم دقیقا انتهای دولت روحانی میگن قبل از اینکه به آمریکا استرداد بشه خودکشی کرده، چه معنی میتونه داشته باشه؟ جز اینکه سلاح در دستانشون و دولت مخفی استکباریشون رو پنهان کرده اند؟

برای اینها که انقدر این پنهان موندنه مهم بوده، فرقی داره دو تا قطعنامه زودتر دیرتر علیه ایران صادر کنن؟ اون نگاه نمیکنه به مذاکره. اون به اصول استکباری خودش نگاه میکنه.

من سوالم اینه که دونالد ترامپ رو فقط گذاشتن 4 سال رو تخت بشینه. این بایدن اومد فرقی داره؟ بوریس جانسون از انگلیس، فرقی با ترامپ داره؟ نگاه میکنی، منشا انتخاب همه اینا از یک طیف آدم و از یک خاندان سلطنتی هست. چهار نفر آدم اون بالا هستن که کل دنیا رو دارن بازی میدن.

این اتفاق عجیبیه که امروز افتاده. دیر یا زود ما باید میفهمیدیم که خارجی چقدر از ما بدش میاد. تحمل دیدنمون و تحمل بودنمون رو نداره. حالا با این فرض، به اطرافمون نگاه کنیم. کمی ترس آور میشه، ولی مهم نیست. ازشون بیشتر بدمون میاد. دست ما که نبوده. نقشه قبلی بوده.

اما حالا برای دولت مردانمون. وقتش نیست که بشمرن چقدر تا حالا سرماها کلاه گذاشته ان؟ یا باید اینا هم مثل آمریکا اسرائیل منتظر بشینن ببینن کی و چقدر ما از اوضاع اطرافمون سر در میاریم؟

مردم میگن مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل، بعد مثلا رئیس جمهور منتخب بهشون میگه لطفا، خواهشا. چه معنی میتونه باشه؟ جز اینکه به اون کسانی که بچه هاشون رو دارن میکشن میگن تندرو؟

نامزد انتخاباتی (همتی) به رئیس جمهور فعلی (رئیسی) هر چی از دهنش در اومد گفت. گفت تو سندروم بیقراری نشستن سر یک مکان داری. این گفتنش اونجا چه معنی داره؟ جز اینکه برای هر فحش و هر بی ادبی که ابداع میکنن، مستحقن؟ جز اینکه حد بی ادبی رو اینا دارن تعیین میکنن؟

اونوقت این رئیسی یک کلمه میگه تو کارمندی بیشتر نیستی. به این همتی برمیخوره میگه من کارمندم؟ من؟! تو جامعه هم همینطوره. از بالا فساد تاثیر میگیره. دو نفر از هفت نفر نامزد انتخاباتی حد و حدود بی احترامی رو مشخص میکنن. چه معنی داره؟ اینا بعد از رضایی بالاترین میزان رای رو آوردن. معنیش این نیست که از جامعه ما دو هفتم ماهواره ای هستن و حد بی احترامی رو اونا مشخص میکنن؟ حالا این داره میگه عربستان دشمن نیست، امارات دشمن نیست. اماراتی که در اعلام دوستی با اسرائیل پیشدستی کرده دشمن نیست. بنابراین، اسرائیل دشمن نیست! در دوره احمدی نژاد یک مشایی گفت ملت اسرائیل کلی سرصدا شد. حالا این صاف اومد به اسم نامزد انتخاباتی هر چی موضع در این زمینه داشت اعلام کرد که یک وقت پشیمون نشه بعد از سه سال ریاست بانک مرکزی!

معنی این چی میتونه باشه؟ خیلی ها هم (حتی نظرات اینجا رو بخونید هم) طوری به این رئیسی رای دادن که یعنی حالاااا یک چهار سال بهت رای میدیم ولی دمار از روزگارت در میاریم نتونی کار رو درست کنی! معنی اینها چی میتونه باشه؟

دشمنی دیرینه آمریکا، اسرائیل، انگلیس، رژیم عربستان سعودی و امثال اون به من مربوط میشه که به جای اینکه هرچی فحش و لعن داشته باشی به من میدی!؟

چرا باید وضع کشور الآن طوری باشه که وقتی رئیس جمهور عوض میشه و ما یک کلمه صدامون بین مناظره انتخاباتی شنیده میشه، با خودشون بگن عیبی نداره، ما هنوز بانک ها رو در اختیار داریم؟! چرا باید طوری باشه که ما بگیم از جمله هنرهامون اینه که مثلا تعداد 1000 واحد تولید رو از تملک بانکها خارج کردیم؟ این هنر شماست؟!

فاصله خواسته ما با هنر شماها زیاده.

بعدا اضافه کرد: حالا این خواسته بگم چی بوده. در این مدت چقدر فرهنگ سازی کردن و برنامه اجرا کردن که دو نفر یکی از دانشگاه آزاد و یکی از دانشگاه دولتی داشته پایان نامه بچه ها رو انجام میداده. یکسره فیلم، فیلم تبلیغاتی کوتاه، با خنده به هر سبک ممکن. حتی چمیدونم یک فیلم آزاد هم درست کردن یک جوونی با پول کمی که داشت رفت هکر شد و من بقیه این فیلم چمیدونم نهنگ آبی رو ندیدم، ولی با سیاستی که داشتن میشه پیش بینی کرد که آخرش رفت سمت این قرص های معتاد کننده و از این بازیها. در نهایت، اخبار و رسانه با اتحاد بی نظیری که بدست آورده بود توانست چند کامپیوتری از کسانی که پایان نامه انجام میدادن جمع کنه، و قضیه فیصله داده بشه. بله، فیصله داده شد. البته، ما جزو اون بیکارهای مفت خور نبودیم.

حالا این دولت، حال و روزش به این رسیده که میگه عیبی نداره، ما هنوز بانک ها رو در اختیار داریم. انگار مثلا من نیم بانک ها رو گرفته ام، اون کارخونه ها رو گرفته ام و حالا اینها حساب کتاب میکنن و میگن اشکالی نداره. عیبی نداره، ما هنوز سنگر بانک ها رو در برابر سنگر خون این بچه ها داریم و قصد حفظش رو داریم. عیبی نداره!

حالا اگر ازشون بپرسی چطور تو تونستی جلوی اون چند تا جوون رو بگیری که پایان نامه انجام میدادن، و حالا نتوان از جلوگیری از ماین کردن چند تا جوون دیگه هستی، چی میگن؟ هزار تا بهوونه. البته، پولشون با اینکه بانکها رو در اختیار دارن ته کشیده و دیگه نمیتونن در زمینه رقابت در استخراج رمزارزها فرهنگسازی کنن، و بلکه میگن که الآن انقلاب دیجیتال شده و این رو هم مدیون آذری جهرمی، وزیر ارتباطات وقت هستیم!

هر وقت هم بگیم چرا یکسره برق میره، باز میگن صرفه جویی کنید و این بار کولر گازی مثلا روشن نکنید. خونه شده مثل فرگاز، و اینها مثلا نمیتونن برق یک منطقه رو قطع کنن و ببینن با عیب یابی قشنگ از کدوم نقطه است که نشت جریان دارن! فقط میگن کسانی هستن که کنتورخوان ها رو دستکاری میکنن و مثلا به جای سنگ تراشی مزرعه استخراج رمزارز دارن!

ایرانی های مهاجر

یک دوره هایی مهاجرت تو ایران زیاد بوده و یک دوره هایی هم که فکر میکردن میشه تو ایران از داخل خود کشور کار کرد، خب کم شده. اینو گفتم یاد جلسه اخیر طالبان و دولت کشور افغانستان افتادم که برگزار شد. حامد کرزی یک حرف جالبی زد که تلویزیون ما هم پخش کرد. گفت این جلسه رو میتونستیم تو خیمه تو کشور خودمون هم بذاریم. حتما باید هتلهای لوکس باشه؟

ما ایرانی ها سفر رو خیلی دوست داریم. وقتی این سفر مهاجرت بشه البته قضیه فرق میکنه. زمان من میگفتن انقلاب اسلامی شده و پس اگر تو بومی باشی بهتره. در ظاهر میگفتن و در باطن خودشون طور دیگه ای عمل میکردن. دلیلم هم فقط همین خروجیهایی هست که اخیرا میبینیم. نگاه میکنی وزیر صمت انتخاب میکنن، کسی رو انتخاب میکنن که یک دوره طلایی کشور خودرو وارد میکرده. دخترش کاناداست و هزار رفتار مهاجرت گونه، و بعد به ماها میگن بومی دوست داریم!

حدود 50-60 سال پیش اینطور نبود. از همون اول تکلیف دانشجویی که تازه وارد دانشگاه شده بود روشن بود. اون دانشجو در کنار درسش میدونست کدوم کشورها باید بره: آلمان، فرانسه و آمریکا. و میرفتن. حالا شاید برمیگشتن و شاید ساکن میموندن. تکلیف روشن بود. کنار درسها که اغلب کلمات رایج زبان های این کشورها واردشون شده بود یک فصل باز میکردن برای آموزش زبانهای مخصوصا فرانسه و انگلیسی. حالا اونا که میخواستن مهندس بشن، نمیدونم چطور بود که سر از آلمان درمیاوردن.

الآن قضیه پیچیده تره، کلی شعر و هنر ایرانی انداخته ان جلو. از طرفی هم بیگاری میخوان بکشن و نگاه میکنی اصل درآمد از خارج از کشوره (حالا بعدا یک پرانتز هم برای افغانستانی ها در این زمینه باز میکنم.) قبلا هم بوده، ولی الآن دیگه کسی نمیاد ازت بخواد کنار جزوه های دانشگاهیت دانشگاه بعدیت در فلان کشور رو انتخاب کنی. از این جهت خروج از کشور سخت تر و پیچیده تره.

خروج از کشور از سمت کشورهای قبلا مقصد هم سخت تر شده و مثل سابق نیست. این کشورها هم به دلایلی ورود به کشورشون رو مخصوصا از ایران سختتر کرده اند. چند ساله، از سال 2015 میلادی که عفونت ها هم زیادتر شده. طبیعتا سفرهای بین‌المللی هم کمتر شده. کرونا هم که اخیرا اپیدمی شده و واقعا شرایط پذیرش دانشجوی خارجی برای کشورهای همیشه مقصدی مثل آلمان، کانادا، آمریکا، انگلیس و فرانسه سخت تر شده.

حالا پرانتزم برای کشور افغانستان این نقشه است:

همونطور که در تصویر نه چندان واضح میبینید، ما یک خراسان دیروز داریم که فقط بخشی از اون رو خراسان امروز شامل طوس، نیشابور و حرم امام رضا در برمیگیره. بقیه این سرزمین بین کشورهای ترکمنستان، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان تقسیم شده. من روی نقشه دو درگاه مهم از دیدگاه افغانی ها رو پر رنگ کرده ام که یک سرخس و دیگری تایباده. این هم تصویر دیگه که واضحتره:

خراسان بزرگی که الآن دارم حرفش رو میزنم، شاید برای مردم هیچ کشوری اندازه مردم کشور افغانستان اهمیت نداشته باشه (حتی برای مردم کشور ما که در میان استانهایش سه استان با اسم خراسان دارد نیز انقدر مهم نیست). این خراسان بزرگ زمانی پایتختش نیشابور بوده. نیشابور باشکوهی که تا قبل از حمله مغول کسی حتی فکرش هم نمیکرد که از پایتخت فرهنگ و هنر با اون عظمت به این روزگار برسه که حتی الآن هم هنوز نشده مثل سابقش بشه.

مردم کشور افغانستان، حتی آنهایی که در مهدها به پرورش کودکان مشغولند، با وجودیکه تک تک خیابانهای شهرهایشان را میشناسند، وقتی میخواهند راجع به نقشه کشور خود نظر بدهند، با این دید که دو درگاه از کشورشان به کشور ایران دارند، به نقشه کشور خود نگاه میکنند. دلیل این دیدگاه هم پیشینه مشترک این دو کشوره.

این هم از پرانتز. اما از ایران کنونی باید بگم که حتی باوجودیکه کرونا اومده و بیماری های عفونی بین المللی زیاد شده، نویسنده ای مثل قصد عزیمت به کشور دیگری جز ایران داره. مثل همه بقیه. اشکالش چیه که من هم از کشور دیگری در همین وبلاگ تایپ کنم، در حالی که بابت تلاش هام پول میگیرم؟

نگاه میکنم اغلب سایتهای پابرجای ایرانی رو دارن ایرانی ها خارج از کشور پر میکنن. من هم مثل بقیه. این همه عمر نشستیم تو این خاک که چی بهمون بدن؟ مدال؟

آلمان همون آلمان قدیمه، و فقط اگر دوست داشت بیشتر از مهندسی به پزشکی بودنش توجه شود، این اتفاق افتاد. فرانسه تغییر چندانی نکرده. انگلیس همون انگلیس سابقه. آمریکا، رفتارش با ایران چهل ساله که در وضعیت جنگی پیشرونده است. و ایران؟ من ایرانی اگر بگم من حتی صبورتر از ایرانیهای سابق بودم گزافه نگفتم. من صبورتر بودم. نگاه میکنم هردو مادربزرگهام صاحبخونه شده اند، و من دختر ایرانی بعد از چهل سال سن، هنوز نه خانه ای دارم، نه بچه ای، و نه یک زندگی درستی.

اشکالی نداره، که هربار من از خودم بد بگم شماها شادتر بشین. اشکالی نداره، ماها عادت کردیم. ولی میگیم، به موقعش هم میرسه. دنیا برای من نهایتش صد سال اول زندگی باشه.

کیف انگلیسی

یه فیلم ایرانی به نام کیف انگلیسی درست کردیم که اتفاقا خیلی هم گرفت. انگلیس به عنوان یک کشور استعماری برای همه کشورهای دنیا معروفیت داره. بعد از آن قدرت به آمریکا منتقل شد. اما همچنان انگلیس به عنوان روباه پیر ماند، آمریکا هم کم کم نقاب از چهره برداشت.

پیشگویان (پولدارایی که جهت دنیا رو با پولاشون تعیین میکنن) میدونستن که دیر یا زود باید انتقال دولت و سرمایه بدن. در این راستا جمعیت بزرگ چین رو انتخاب کردن. اون ها با بررسی رابطه فرعونیان باستان با چینیان باستان، زنجیره ای از ارتباط بین خودشون و چینی ها پیدا کردند. با گرفتن زنهای چینی کم کم جای پای خودشون رو در این کشور مستحکم کردند. البته، از قبل هم زمان بسیار زیادی چینی زیردست انگلیس پدرسوخته بودند. من اسم انگلیس و آمریکا رو میارم، از فرانسه و یا آلمان نباید غفلت کرد. آلمان نقشش تایید کامل انگلیسه. اون ها مستعمره نیستند، بلکه در تعریف مسائل چالش برانگیز استعماری آمریکا و یا انگلیس همکارند. فرانسه، جامعه گرگی رو تشکیل میده. مثل دسته های گرگ ساکتند، و گله ای حمله میکنند. رفتار سیاستشون، مثل بازی فوتبالشونه. عدالت ندارند.

و اما، برگردیم سر موضوع کیف انگلیسی. آیا امروز، ایران روی پای خودش ایستاد و دیگر خبری از لااقل کیف انگلیسی نیست؟ نه، همچنان کیف انگلیسی گوشه گوشه اتاق های ما ریخته. ایران، در اصل کشوری پر از جمعیت بیکاره که محصولاتش از تکنولوژی پیشرفته گرفته تا اشانتیونهای کوچکش آلمانی، فرانسوی، آمریکایی، و انگلیسیه. دقت کنید، من اسم چین رو نمیارم.

کشور چین، به نوعی کشوری استعماری است. جمعیت خلق چین، مستعمره کشورهایی مثل انگلیس هستند؛ دوست و همکار نیستند، مستعمره اند. شرکت دیوید اند جونز انگلیس سفارش تولید انبوه کیف های خودش رو به کارخونه های دودزای چینی میده تا هم براش ارزون تر بیاد و هم به اسم کشوری ظاهرا مردمی اونها رو به کشور ظاهرا مستقل ایرانی بفروشه. اینطوری، عملا ایران هم همچنان بازار انگلیسی میشه!

بنابراین، صورت مساله استعماری همچنان پابرجاست. فقط، کمی جای مهره و بازیگر عوض شده. نگاه میکنی، چینی هی میگه بایدو بایدو! اونوقت، میری توش میبینی بایدو میگه آمریکا، انگلیس!

خر خودتونین. امروز ویروسی در دنیا منتشر میکنید که بعد از همه گیریش اسمشو میذارین. و بعد معلوم نیست در فاز بعدی چه بلای دیگه ای میخوان سرمون بیارن. تازه اولشه. ما تازه اول راهیم. اول پدرسوخته بازی هاشونه. گام بعدی داره، این همه گیری. ویروس کرونا چیز کمیه.