آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

هیچ چیز اتفاقی نیست

آدم به سن من که میرسه، کم کم با خودش فکر میکنه هیچ چیز اتفاقی نیست. این گچساران که چندین روز در آتش سوختو آخرش که فکر میکردن الآنه که مهار بشه و رسانه ایش کردن، ولی نشدو هی گفتن الآن و الآن، سوختنش اتفاقی نبود. هربار ملت میگفتن گچساران، پشت سرش میگفتن قرارداد دارسی انگلیسیو بعد هم اکتشاف نفت، و از اون طرف هم زمین های بکرش برای گیاهان دارویی و ارز آوری ویژه اش در منطقه حفاظت شده. حالا، یه مدتیه از زمان عیدفطر به اینطرف هی یه جاهایی میسوزن. این ها رو بگیم اتفاقین؟

البته، آتش سوزی در عصر حاضر، معمولا در پی کوتاهی دولت هاست. اگر شنیدین جنگل های آمازون دارن میسوزن، یا استرالیا، کالیفرنیا و یا حتی ایران خودمون یعنی اول دزدی آن ها رو داره به یغما میبره، و بعد هم سودش در سوزوندن اون هاست.

امروز، چسبیده بودم به زمین. البته، نه به اندازه اون روز در میانه بهمن که منجر به تخریب کبد و کلیه م شد. دیگه فهمیدم، با این آلودگی حسابی که کامیون پشت پنجره اتاقم درست میکنه، اگر زیر پام خاکی بود مثل کرم خاکی دوست داشتم برم زیر زمین. یعنی، بدن در حالت آرامش نیست. در عین حال، تو خوابی! بیدار میشی میبینی خیلی هم خوابیده ای. ولی چسبیدی روی زمین، محکم. این هم اتفاقی نیست. وقتی، کامیونه میبینه مردم خوب بیدار شدن راه میفته میره. ولی کارش تا هر زمانیه که مردم تو کوچه خیابون راه نیافتاده ان.

خوب شد تو این مدت که تلویزیون هی اون سیاه آمریکایی رو نشون میداد، که چقد وقیحانه توسط پلیس آمریکا کشته شد، مطلبی تو اینترنت نذاشتم. احساسات آدم جریحه دار میشد دیگه. هی یه بار از زاویه جلوی ماشینو یک بار هم از کنارش.

هربار همینطوریه، مثلا تلویزیون ما این فلسطینی ها رو میشمره، این سیاه های آمریکا رو میشمره، ماها هم زیر توپ و گلوله هم باشیم، چون چشمه که میبینه، اشک میریزه. دیگه نمیبینیم که مثلا کبد داره بر اثر آلودگی دشمن سیاه میشه، کرونا گرفته ایم، و یا کلیه هامون دارن خراب میشن. یه وقت بیدار میشیم میبینیم از چشممون خون میاد. حالا، قبلش هم میگی انسان دوستی، من اگر از فلسطینی حمایت کنم از خودم حمایت کرده امو این حرفا. بعد، کلی هم از داخلو خارج فحش میخوری!

حالا چرا میگم خوب شد چیزی نگفتم؟ برای اینکه دیشب یه خبری خیلی ماست مال از کشته شدن زنی در کرمانشاه به دست شهرداری پخش کرد. مجری خبری که هیچ، فقط باید انگار اون چیز زشت رو زودتر رد میکرد، میرفت. من فقط چیزی که دیدم این بود که دوربین ها همه در اومده، یه زنی تو این بیل تراکتور تخریب کپرش نشسته، و نمیذاره که ماشین تخریب کنه. بعد هم خیلی مبهم. مجری خبری جمله اول رو گفت که داشتن تخریب میکردن، و بعد زن رو منتقل کردن به کمپ ترک اعتیاد و بعد هم فرداش اون زن مرد. ولی چیزی که من در همون لحظه ضبط شده دوربین ها به نظرم اومد، انگار یه عالمه در حد لازم خفگی یک نفر خاک رفت تو حلق اون زن. همون جا مرگ زن توسط راننده ماشین کلید خورده بود. چون، از اون طرف همه مردها قیافه هاشون یک طوری شد که انگار وااااای چه اتفاق بدی (در حد مرگ!) برای اون زن افتاد. حالا نمیدونم جنازه زن رو به کمپ ترک اعتیاد منتقل کردن و یا چی؟ ماست مال. حتی گفتن یکی دستگیر شد... حتی گفتن دوپا خوب، چهار پا بد؛ قانون قلعه حیوانات. ماها هم همه گوسفند.

اینا همه تتمه شاهه. همه ش هم سر زمینه. اسمش هم اینه که انقلاب شده، و خائنها رو ریخته ن بیرون، ولی خائن ها سر کارن.