آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

شاخص

زمانیکه دبستان بودم مدرسه معمولی میرفتم. خیلی خیلی معمولی و دولتی. مدرسه مون بزرگ نبود و من از یک سنی یعنی کلاس سوم دبستان دشمن پیدا کرده بودم. قبلا هم تو گروه دوستان همین بود. یادمه 3-4 ساله هم بودم یک دختر دیگه ای که فکر میکنم کوچکتر از من بود و اصالت مشهدی داشت حتما باید موهامو مثل خروس میکشید. مدرسه مون خیلی بزرگ نبود و من تا اون جا که یادمه یک کلاس پنجم دبستان هم بیشتر نداشت. همون دشمن سوم دبستانم همکلاسو رقیب من شده بود در ارزیابی شاخص هام. حالا من تو همین شاخص تر هم شده بودم. چطوری؟ یاد گرفته بودم قرآن رو با ترتیل بخونم. حتی نمیدونم چطوری، ولی یاد گرفته بودم اغلب اوقات برم سر صفو قرآن سرصبح رو من بخونم!

فکرش رو بکنید، تو اون سنی که بچه های یک مدرسه همدیگه رو کم کم پیدا میکنندو فامیل های دورشون رو تو مدرسه میبینن، من داشتم اینطوری خودمو شاخص میکردم. حالا به چه بهایی؟ مثلا به بهای گرفتن یک کارت صدآفرین از مدرسه! کی یه همچین آدمیو دوست داره که باهاش دوست بشه؟! من البته، خیلی خوب داشتم یاد میگرفتم رقابت بین سه نفر اول از توانایی هامه. البته، دوست هایی هم پیدا کرده بودم. مثلا مثل همیشه بغل دستیم، و یا کسی که مادرش بهش یاد داده بود که اگر خودش بلد نیست قرآن بخونه، ولی حتما دوستش که خوب بلده، میتونه دوست خوبی براش باشه. ولی خب، از زمان مثلا کلاس سوم دبستانم هم دشمن و رقیب اجتماعی داشتم که حالا که شاخص شده بودم، دشمنیش قوی تر هم شده بود.

الآن اگر بهم بگن قرآن بخونو حفظ کن تا بهت مثلا چمیدونم جایزه میدیم اصلا سمتش نمیرم. حتی یک چندبار بررسی هم کردم. این چیه جایزه شون؟! حتی کمک هزینه سفر هم نیست شاید بخوای پولشو سرمایه گذاری به کار دیگه ات بکنی. من کار به مسابقات قرآن ارتش ندارم. ولی این مسابقات حفظ قرآن ارشاد و اوقاف که اون هم اینهمه تبلیغش میکنن خیلی مسخره است؛ نفر اول رو بغلش میکنیم میبریم حج! دومی کربلا! طرف خودشو میکشه به اینجا برسه که تو اون سالن به اون بزرگی و با اونهمه تبلیغ شماها مثلا بغلش کنین ببرینش حج. کمک بعدی شاید ازدواج طرفه! حالا اگر یک کسی مثل من زشت باشه چی؟! هی تلاش میکنین فیلم ترکی ازش درست کنین، صداش رو ضبط کنید بفرستین نیویورک، یا چمیدونم فیلم وحشت ایرانی ازش درست کنین، هه.

من برگشتم

سرچ کرده م درباره "ناشر مولف" و قوانین معافیت مالیاتی این بدبخت. فقط مورد من و یک چند مورد سایت رسمی به اون پرداخته بودند. اون هم بعد از سال 1390 که در موردش داشتن میگفتن ناشر مولف رو حذف میکنندو از این برنامه ریزی های مورد علاقه ناشرین و فروشندگان کتاب که ید طولانی در کیسه سر کردن جوانان مولف دارن.

میخواستم بیام اینجا بگم که برگشتم میبینم یکی خودشو خیلی نخبه فرض کرده و حالا به اسم "دال" (اینجا کسی برام نظر نمیذاره یا الف تا ی هست اسمش و یا دیوونه و روانی و از این حرفا) اومده شفاف سازی کنه که انقد من خنگ بوده ام که حتی فرق قطب آهن ربا رو از قطب زمین نفهمیده م و مطلب گذاشته ام و اون هم بر حسب وظیفه قراردادیش در پر کردن محتوای اینترنتیش داره حقوق میگیره و شفاف سازی میکنه.

یاد حرفای کماری و اردشیر نخبگان جوان این مملکت افتادم که جلسه میذاشتن برامون این چیزا رو توضیح بدن:

میدونین راه نمایی کور یعنی چی؟ بذارین بهتون یاد بدم

یا اون اردشیری میگه: هواپیما دو تا بال داره. بعد دستاشو باز میکنه. بعد میگه اینا که میبینین شهپرن.

این ها حرفهای نخبگان جوانی هست که برای اینکه فکر کنن نخبه هستند باید فکر کنن که ما به اندازه کافی خنگ هستیم. حالا طرف اومده تو بخش نظرات مربوط ب جابجایی قطب ها با من بحث میکنه که اصلا تو فرق قطب مغناطیسی رو از قطب جغرافیایی میدونی؟! :) یعنی نخبه داریم در این ابعاد


پ.ن 1: ناشر مولف حق داره بین این اداره ها گیر کنه. یک اداره ارشاد گفته من موظف بوده ام اسم کسایی که بهشون مجوز میدم رو یک جایی لیست کنم، ولی حالا نکرده (به هر دلیل مورد علاقه ش). بعد این ناشر مولف بدبخت، من، بایدبرم اداره مالیات جواب پس بدم که نه، راستی راستی یک مجوزی بوده تو خبر نداشتیو حالا داری 70 درصد مالیات از هزینه های من میگیری.

پ.ن 2: باز رفته م سرچ کرده م قانون مالیاتی نوشته که من سالی باید زیر 24 میلیون تومن درآمد داشته باشم تا معاف از مالیات باشم. معافیت از مالیات برحقوق ماهیانه هم سقفش 2 میلیون تومنه. بعد من اظهار کرده ام که 1 میلیون هزینه کرده م و یک میلیون سر به سر شده. معلوم نیست سر چی معاف از مالیات نشده ام!

کلا اینه. این طلای نایاب کشور ماست. این منم در این کشور گل و بلبل، با تمام خوبی ها، زیبایی ها، برف ها و بارانهاش که هر روز بر سر ما میبارد و هر روز زیباتر و زیباتر و زیباتر میشویم.

ای کانادا، کانادا، کجایی که باز اقلا اگر 70 درصد مالیات بر درآمد میگیری کارات حساب کتاب داره

پ.ن 3: سرچ کرده ام برای معافیت مالیاتی اقشار کم درآمد. بعد مطلب اومده حذف معافیت مالیاتی کمک به اقشار کم درآمد. بعد کلی فکر میکنم که هضمش کنم. در نتیجه این جوری مینویسه که ما معافیت مالیاتی رو برمیداریم و بعد به مرزنشینان و این ها کمک میکنیم. دولت تدبیر و امید. بعد با خودم فکر میکنم که هربار میرم سایت پدیده تا سهامم رو بفروشم و پولم بهم برگرده. نگو اینا هی میگن قدمی دیگر، اینطوری هی از ما بر میداره هی به ما کمک میکنه؛ تدبیر و امید. هی داره به ما کمک میکنه.

پ.ن. 4: با خودم این فکر رو هم کرده ام که کار خاوری معروفه. همون مدیرعامل معروف بانک ملی که با 3 میلیون دلار رشوه از بانک ملی هی گفتن بگیریمش، هی گفتن نه کله گنده ستو نگیریمش. انقدر گفتن گفتن تا فراریش دادندو بعد هم الآن موجود نیست در جهانی رو محکوم کرده اند. کار همون خاوریه. این ماست من رو هی بو میکشه و دنبال مو هست توش تا دیگه کسی برنگرده و ازش بپرسه خودت چی؟ پس تو داری چیکار میکنی؟ همه سرشون مشغول حسابرسی به کارهای من باشه تا اون در آرامش بیشتر رشوه هاشو تنظیم کنه.