آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

Safe Kingdom

چند روز پیش داشتم نگاه میکردم این فلسطینی ها مثل کارتونها که نشونمون میدن همه ایستاده اند لب دریای بی کرانه آب. بعد یک چند تا قایق هم هستن برای اینکه چند تا پسر جوون طعمه باشن برن زیر آب باهاش. یعنی تیر اسرائیلی ها اونجا بود و اون ها مثلا برای شکستن حصر باید میرفتن زیر تیر! خب این راه حل خیلی کارتونی و بعید هست دیگه؛ فقط تو کارتونها عملیاتیه! راه حل عملیاتی مشابهش در تاریخ اتفاق افتاده. مثل قضیه دانکرک و قضایای مشابهش در تاریخ اوایل انقلاب کشورمون (مثل کامیون های حمل گندم به بوشهر). تو قضیه دانکرک مردم خودشون با قایقهاشون یک عالمه قایق شدن و آمدن به کمک. اینکه فلسطینی ها یک دو سه تا عزیزشون رو با دو-سه تا قایق بفرستن کناره آب تا بعد مثلا اسرائیلیه راحت یک دو تا تیر هم بزنه و چندتاشون خالی شن فایده خاصی نداره. خمینی خوب میگفت. میگفت همه مسلمان های جهان جمع میشدن و نفری یک سطل آب روی این ها خالی میکردن تا حالا قضیه اسرائیل تموم شده بود. اما نه، حالا اسرائیلی ها چی کار کرده ان؟ با کمک عربستان سعودی یک فیلم وسترن آمریکایی بازی کردن رو جمال قاشقچی. به دلایل زیادی. یکیش اینه که توجه جهانی رو متوجه اون کنن و حواسشون رو از جاهایی مثل فلسطین و یمن پرت کنن. بعد هم حکومت بن سلمان زیادی دیکتاتوری شده و طرفداری بیش از حد از اون مثل قضیه طرفداری انگلیس از رضاخانه. مردم دنیا از بن سلمان بدشون میاد، همونطور که از رضاخان خوششون نمیومد. احتمالا سناریوی تعویض حکومت دارن؛ یک چیزی مثل انتقال حکومت از رضاخان به محمدرضا تو ایران تو دستور کارشونه. کار دیگه شون هم بالا بردن فروش محصولات امنیتیشون هست. یکیش مثلا افزایش فروش ساعت اپل هست. تو این جریان میگفتن تمام اتفاقاتی که سر قاشقچی اومد از طریق ساعت اپل لحظه به لحظه شنیده میشد. البته یک عده هم عکسش رو تبلیغ هم کرده اند. مثلا میگفتن قبل از اجرای حکم فراقانونی قاشقچی، بن سلمان از طریق اسکایپ با قاتلین ارتباط برقرار کرده بوده. از این دست کارها برای سعودی ها خیلی عادیه. مثلا همین چند وقت پیش اینها گرفته بودن رفیق حریری رئیس جمهور لبنان رو به مدت دو هفته دزدیده بودن! حالا این هست. قاشقچی هم که فروشنده سلاح و روزنامه نگار و آدم بانفوذی بوده هم هست. تو این جریان فقط سر قاشقچی این همه تبلیغات تکنولوژی های پوپولیستی شد. البته اخیرا هم میگن این قاشقچی اطلاعات خاصی در مورد یمن داشته و میخواسته رو کنه و بالاخره یک دلیل خوبی برا قتل فجیعش داشته دیگه. نکته دیگه که وجود داره و شاید برای شما جالب باشه فامیل خود قاشقچی هست. این فامیل اشاره به مکانی در ترکیه میکنه و در تاریخ بارها بهش اشاره شده، مثلا جنگ محلی قاشقچا، قاشقاجا یا قاشقجه یا نمونه دیگه اش حتی میتونه خ داشته. اصلا میتونی ریشه ترک ایرانیش رو هم پیدا کنی. هرچند خب خیلی برگردی میرسی به پسران نوح و اونجا که پدر دنیا رو بین یکتاپرستا تقسیم میکنه. ولی باز کمی بالاتر بیاییم میرسیم به انگلیسی زبان ها. یک نکته تاریخی در مورد اون ها وجود داره و اون هم اینه که درسته که ریشه زبانشون ترک هست، ولی اونها از این موضوع ناراحتن. همیشه کار کردنشون برای عثمانی ها رو یکی از ذلتهاشون در طول تاریخ ذکر کرده اند. تو فیلم های متعادلشون هم این نوع ناراحتی رو میشه حس کرد. حالا این انگلیسی ها و آمریکایی ها احساس حقارت میکنن درست، ولی این وسط سعودی ها چی کاره ان؟! اونها به عنوان یک مسلمان علیه یک مسلمان دیگه چه نقشی بازی میکنن؟!

 




پ.ن: گفتم انگلیسی زبان ها. منظورم اسرائیلی ها هم هست. چون ما کامپیوتری ها که بیشتر درگیر زبان هستیم میدونیم ما همون طور که زبان انگلیسی ایرلندی، استرالیایی، آمریکایی و غیره داریم زبان انگلیسی اسرائیلی هم داریم، و این بجز زبان عبری هست.

پ.ن: مونده بودم اسم مطلب رو The winner takes all بذارم یا همین Safe Kingdom که میبینید.

تو هدیه دهنده ای

گفت هر قدر بهت بگم یاد نمیگیری؛ تو هدیه دهنده ای. نباید بذاری کسی گوشت تنت رو بکنه و بگی اشکالی نداره. زنه با بچه اش میاد ازت بهونه میگیره و به اسم اینکه تو بچه اش رو زدی، حتی اگر نزده باشی، هدیه ای میگیره دستش و میره. بارها شده دیده ام هر کس هر فیلم خواسته روت پیاده کرده و تو اون امتیازها که خواسته رو بهش دادی! آدما میان و تو اینطوری بهشون هدیه میدی!

بهش گفتم درسته من خودم هم ته ذهنم میگم اشکال نداره. میگه خب نباید اینطور باشه؛ من وقتی چیزی به کسی میدم آگاه هستم که دارم بهش میدم. در اون حد ازش میخوام که ازم تشکر کنه؛ میدونم که دارم معامله ای انجام میدم و از دادن هدیه آگاه هستم، ولی تو اینطوری نیستی! مثلا طرف میاد رد میشه و تو به بچه اش از سر دلسوزی میگی بدبخت. و منظورت هم اینه که اگاه باش از بدبختیت. بعد اون مادرش این رو امتیاز میگیره و همونجا میاد و میگیره تو رو میزنه و بعد از اون که درگیر شدی باهاش میبردت دادگاه و تا حدی که دوست داشته باشه از اون کلمه بدبختی که تو گفتی ازت امتیاز میگیره.

بهش گفتم درسته من خودم هم ته ذهنم میگم اشکال نداره. میگه خب نباید اینطور باشه؛ من وقتی چیزی به کسی میدم آگاه هستم که دارم بهش میدم. در اون حد ازش میخوام که ازم تشکر کنه؛ میدونم که دارم معامله ای انجام میدم و از دادن هدیه آگاه هستم، ولی تو اینطوری نیستی! هرچیزی که داشته باشی رو هم حاضری همینطوری بدی بره

باخودم فکر میکنم. شاید بعضی آدما مثل من هیچ وقت نتونن اونطور تغییر کنن که هدیه دهنده مُفت و ناآگاه نباشن!

چقدر خوب شد که سیل اومد

این حرفای مجلس رو دیروز میشنیدی کلی خنده ات میگرفت. البته برای ما دهه شصتی ها هم تکراری و هم عادیه. ولی خب دهه هفتادی ها به بعد شاید بخندن. طرف نماینده مجلس اومده بود میگفت من عشایر و روستایی هستم. فقط چیزی که از شما میبینم اینه که یک شبه خواب میبینین بودجه میبندین. در همون یک شب همه رانتشون رو میخورن و بعد میگین که اشتباه کردین. این سوال رو ما میخواستیم از وزیر صنعت، معدن و تجارت بپرسیم. همون روز در جلسه غایب بود! گفتن رفته سیل شمال رو ببینه! پرسیدیم. گفتن از رئیس اجازه گرفته بوده. دقیقا در همان روز با اجازه از رئیسش یک کار غیرقانونی کرده بوده، درست. ولی چرا جلسه استیضاح وزیر رو فرداش نگرفتین؟!

یا دیگه تو این مجلس، لاریجانی رئیس غایب بود. موقع نماز طرف بچه کوچولوی عاخولی گفت که رای بگیریم حرفم رو نصفه بذارم یا تنفش بذاریم! بعد هرکسی یک حرف عاقلانه میزد که مثلا خودت تصمیم بگیر! سروصدا و از این حرفا. اون هم میگفت که نه! باید رای بگیریم. دو بار رای گرفت تا بالاخره با این تصمیمش که خیلی دوست داشت تنفس بذارن موافقت بشه.

کشورمون داره اینطوری با بچه بازی اداره میشه. وزیر میاریم میگه من در این شرایط نمیتونم کاری بکنم. با خودمون میگیم پس برای چی تو رو آوردیم؟! پشت سرش میگه مگر که شرایط عوض بشه! میگیم بله هنوز یک سری مردم رو دستشون رو از نظام قطع نکردی و نونشون رو نبریدی. در این شرایط اونها باید نونشون ببُره تا شما بالاخره بتونین دست به کار بشین!

باغ بی برگی که میگوید که زیبا نیست / پادشاه فصل ها پاییز

چند وقت پیش وقتی عروسک مو مشکیم رو برای بار چندهزارم میدیدم یهو حس کردم عروسکم فقیره. شاید این طور برام جا افتاده کسی که موی مشکی و فر داره جنس دوم و فقیر هست. از من کسی بپرسه میگم من خیلی عادل هستم. ولی برام اون لحظه این طرز تفکر عادی شده بود. اصلا بقدری مثلا من سیاه پوست به عنوان نفر دوم دیده ام که حتی حسودیم میشه ببینم که سیاه پوستی اول هم ممکنه بشه! یا مثلا شما فکرش رو بکنید که هنوز که هنوزه تو ذهن ما جنس چینی جنس دوم هست، با وجودی که الآن اقتصاد دوم دنیاست. قبلا هم هیچ وقت چینی ها فقیر و بدبخت نبوده ان، باوجودی که تو کتابهامون به دروغ! میگفتن فقیر و بدبخت بوده اند. درصورتی که اونها به خاطر امپراطوری بودنشون نسبی که نگاه کنی همیشه از مردم کشور ما پولدارتر بوده اند. البته خب، خیلی زیاد داریم مردم مو بلوند و زیبایی که در عین زیبایی واقعا اول، و باهوش هم هستن. ولی حس کلی و بلافصل ذهنی ما میگه زشت و فقیر کسی هست که موی مشکی و فری داره. چینی و یا مثلا عربی هم همین طور، حتی اگر خلافش در واقع باشه. و این خیلی بده. چون این ذهنیت فرصت هامون رو در شناخت تواناییهای انسان های اطرافمون میسوزنه

امتیازات دکتری پردیس

دیروز کسی که داشت برام رساله ام رو صحافی میکرد خانومی بود تحصیل کرده که معلوم بود ارشدش رو گرفته و حالا که شاغل شده دوست داره دکتریش رو هم بگیره تا در حین دانشجوییش از مزایایش استفاده کنه. اولین بار بود که میشنید که پردیس دکتری قبول شدنش سخته و آزمون و مصاحبه داره و ضمنا از هرگونه مزایایی که ممکنه به یک دانشجوی معمولی بهش تعلق بگیره محرومه. یعنی تا زمانی که من الآن دارم فارغ التحصیل میشم یکسره پول هست که به بهانه های مختلف1 دارم میدم. اصلا هم از پول گرفتن ازمون ناراحت نیستن. خدمات هم نمیدن. مثلا شما فرض کنید که من وقتی دانشجوی دکتری شدم تعهد کردم که ترمی اون موقع نزدیک 8میلیون به دانشگاه بابت هزینه تحصیلم بدم. ولی دریغ از خدماتی در شان این پول بی زبون و دریغ از انگیزه ای برای اینکار؛ همه باهم دندون در میارن که آیا اگر این عضو هیات علمی، به فرض محال و با وجود تلاش های ما برای نشدنش، میشد مثلا مثل ما رتبه مربی به بعد رو بهش میدن و از این جور حساب کتابها

این درصورتی هست که اگر همین پول رو فقط داده بودم به بیمه و سرمایه گذاری تا حالا چندبرابر شده بود. کاغذ خریده بودم الان فروشگاه کاغذ داشتم. اگر این پول رو گوسفند خریده بودم تا حالا میلیاردر شده بودم. و همه اش هم عمدیه؛ این جا و اینجا (نشانه های استعمار در ایران) رو بخونید.




1- بهونه هایی مثل این که خسارت زدی به موکت خوابگاه حالا باید پول موکت رو بدی. غذای سلف رو خوردی باید پول غذای هتل درجه یک شهر تهران رو بدی. ماهی 75 هزار تومن به جز شهریه باید بابت خدمات بدی! و از این جور پول خوردا که برا بچه مایه دارا که چیزی نیست که!