آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

اوراق تبعی کلا برای بورس خوب نیست

فرض کنید من و خواهرم هر کدوم سیم ظرف شویی گرفتیم دستمون و اومدیم در خونه تون و داریم میفروشیم. خواهرم میگه 4 تومن، و من هم میگم 2 تومن. شما چی کار میکنید؟

در بهترین حالت میگین بیاین باهم در این رابطه صحبت کنیم. اتفاقی هم که میفته اینه که نه سیم های منو میخرین و نه مال خواهرم رو. منطقی هم هست، از نظر روانی. اعتماد نمیکنیدو منو خواهرم دعوامون میشه.

در مورد اوراق تبعی هم همینطوره. فرض کنید، مثلا یکی از سهم های دارویی ها رو میخواین بخرین. یکی میگه این سهم همون سهمه داروئیه که شما میخواین بخرین، ولی کفک نمیزنه و 2200 تومن میشه. سهم دیگه ای هم هست و همون سهمه، اصلا کسی در موردش نمیگه که کفک نمیزنه. حالا چی میشه؟

 این سوال پیش نمیاد که یعنی اونی که تضمینی نیست، پس ممکنه که کفک بزنه؟! اصلا شاید حتی شاید یکی خواست قیمت سهمی که معلوم نیست کفک میزنه رو بالاتر از قیمت سهم تضمینی بده. اون وقت نمیگین این سهم که کفک نمیزنه، میشه 2200 و حالا این که هیچ تضمینی نداره، 4200؟ از نظر روانی حاضرید یکی از این دو سهم رو بخرین؟

اوراق تبعی، اختیار خرید، یک همچین چیزی رو به خریداران بورس القا میکنه. این روزا راه افتاده که اصلا اوراق تبعی چی هست؟ حالا بیاین راجع بهش صحبت کنیم.

حالا تعریفی که درباره اوراق تبعی (اوراق اختیار فروش تبعی) داده اند اینه:بیمه نامه سهام شما.  اوراق تبعی ابزاری است که به‌ وسیله آن نوسانات و زیان سهام بیمه می‌شود. کارگزاری ها هم خودشون یک طوری میگن که دقت کنید. مثلا این تعریف رو نگاه کنید:

شرکت‌های منتشر کننده اوراق تبعی قبل از فروش این اوراق ملزم به انتشار اطلاعیه عرضه جهت اعلام عمومی ویژگی‌های آن می‌باشند. توصیه می‌گردد سهامداران قبل از اقدام به خرید آن ها را مطالعه کنند.

یعنی، هشدار! نرید همینطوری سهام این شرکت ها رو بخرین!


بعدا اضافه کرد: حالا اینا که میگم مثاله. مثلا نگین که عه، حالا یک کار دیگه مثلا میکردم. مثال دیگه م همین بیت کوینه. بیت کوین که اومد، کمی بعدش ما باهاش آشنا شدیم. بعد از مدتی فهمیدیم اصل کوین ها که باید بخریم بیت کوینه. اوضاع خوب بود تا اینکه کلی تقلب تو کار خود بیت کوین اومد. یعنی، اول سعی کردن با کوین های جایگزین بگن اصلا چرا بیت کوین؟ بعد دیدن بالاخره آدمایی مثل ما هستن که فریب به این راحتی ها نمیخورندو شروع کردن حتی با زور اسلحه هم که شده به جمع کردن کوین های مردم. بعد از اون نظریه پردازها چیزی به اسم بیت کوین کش (Bit-Coin Cache) رو ارائه کردن. ما هنوز هم چشممون به دنبال خود بیت کوین بود و بیت کوین کش رو نمیخریدیم. کمی بعد که کوین ها رو جمع کردن دیگه تعداد کسایی که میگفتن مثلا فلان قاره انقدر حجم بیت کوین داره کم شد. این زمانی بود که دیگه ما تو موندن تو این کوین رعشه گرفته بودیم. خیلی ساده، ازش اومدیم بیرون. از اون روز تا حالا هم قیمت بیت کوین دیگه رشد زیادی نکرده. فقط چون دلار تو ایران گرون شده خریدش توجیه داره.

این اتفاق خیلی ساده، ممکنه برای بورس ایران هم بیفته. کم حالا مثلا بانکهای این کشور، کارتهای اعتباری تو پاچه مون کرده ان، حالا هی مجبورمون کنن سجام بریم ثبت نام کنیم (برا گرفتن بیت کوین هم باید پاسپورت داشته باشیم و هزارتا دردسر). اصل رو میخوان بزنن خراب کنن، در عوض هی کارت خرید اعتباری بهمون بدن بخریم، و بعد خودشون بشینن یک گوشه به هنر خرابکاری خودشون با لذت نظاره کنن.

بورس باز (معامله گر بورس)

قبلا من بارها بورس رو به دلیل ماهیت ویژه اش در زمینه رباخواری مورد تقبیح قرار داده ام. ولی با توجه به اینکه صحبت در مورد آن جای بحث داره امروز میخوام در مورد بازار ناجوانمرد بورس بیشتر صحبت کنم. 

اول اینکه من باید بگم من هم در بورس مزخرف ایران سرمایه داشته ام و هم در بورس بین الملل. ولی به دلایلی از انجام معامله بازی و یا به اصطلاحی که علمیش کرده اند (نوسانگیری) در این بازارها اجتناب کرده ام و شکر خدا سراغ معاملات دیگه ای که مبناشون خدمات بوده رفته ام.

در نظامی که امروز ما زود به دنیا اومده ایم عواملی هستند که به صورت لازم و ملزوم دوره سیاه را تشکیل میدهند.

وضعیت بازار بورس و معامله گران بورس هم تصویری از اوضاع و احوالی می دهد که در دوره سیاه فرمان روایی میکند. من اگر این جا شخصیت یک نفر از آن ها را تشریح میکنم، شما میتونید آن را به سایر لوازم تشکیل دهنده بازار مخصوصا بورس بسط بدهید.

امروز من می خوام مجددا شخصیت مظفری رو با جزئیات تشریح کنم. این م. مظفری زن و بچه داشت، و با پولی که از تعمیر کامپیوتر و انجام پروژه برای سایرین به دست می آورد، اموراتش نمی گذشت. بنابراین چاره ای نداشت که گدایی کند. یقینا اگر او را رئیس و یا مدیر جایی میکردند که فقط با دزدی و رشوه زندگی کند، دیگر احتیاج نداشت که هرچند وقت یک بار حرف از زنش پیش هر کسی بزند.

اولین باری که من با م. مظفری آشنا شدم، او اسم من را با مشخصات کامل شامل رشته تحصیلیم نوشت و ثبت کرد. هدفش از این کار این بود که با کسایی که دستشان به دهنشان میرسد، آشنا شود.

این م. مظفری بعد از گذاشتن یک دوره آشنایی با بورس و بورس بازی (معامله گری بورس) پیشنهاد کرد که اگر خودم نمیتونم بورس بازی (نوسانگیری بورس) کنم خودش برایم این کار را انجام دهد.

بالاخره اولین اشتباه من این بود که سرمایه مون را به او دادم تا برایم معامله گری بورس داشته باشد. او البته هر بار هم خودش را از وجود شخص سومی ناراحت نشون میداد که مبادا اطلاعاتی باشد. که اگر اطلاعاتی از آب دربیاید، توانایی مقابله با او را ندارد و کارش هم البته انقدر درست است که کسی مثل او را کسی حریف نمی شود.

م. مظفری از این راه از اغلب کسایی مثل من و البته از طریق شبکه ای که در این چند سال درست کرده بود، پول ها در آورد. من که چند ماهی شده بود که پی به فریب او برده بودم مجبور شدم در چند مرحله از دست دادن سرمایه واقعی ذره پول های نهایی که باقی مانده بود را از چنگش در بیاورم. انقدر هم پر رو بود که یک بار از من خواست جلو مشتری دیگرش بگویم که به به، چه عالی شما کلاه بردار از آب در آمده این.

م. مظفری هیچ وقت در لباس یک مسئول در نیامد. هر بار من او را دیدم همیشه یک بولوز آستین بلند به اضافه یک دعایی سمت چپش در کنارش داشت که نشان بدهد اتفاقا مذهبی هم هست.

من فکر نمی کنم هیچ کس جرات نکند از او پول به اسم جریمه و غیره بگیرد. همون طور که تا به حال هیچ کس جرات نکرده از کسی که به اسم نوسان گیری پول های مردم را در تله ای به اسم بورس گیر می اندازه بپرسه که این چه بازار آشوبیست که شماها به پا کرده این.