آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

بادهای گرم نیمه شب های مشهد

خیلـــــــــــــــی بیشتر از این ها باید ساخته بشیم. مقاومت کنید که ادامه داره. چی؟ بادهای گرم نیمه شبهای مشهد. یادتونه پارسال میگفتم چوب سوخته های نیمه شبهای مشهد کجان؟ خب، امسال این یک قلم هم اضافه کنید که بادهای گرم مشهد وسط زمستون دقیقا از نیمه شب شروع میشه. خیلی وقته که شهرهای مرزی سمت افغانستان میگن بادهای گرم از سمت کابل دارن. حالا من نمیدونم چی بگم که این بادهای گرم مشهد از کجا میان. یک چیزی مثل طوفان میشه. بعد عجیب، دمای داخل خونه با وجود بخاری سردتر از دمای بیرون از خونه میشه. مثل زلزله های این چند سال اخیر هم نصف شب این اتفاق ها میفته، و البته که طبیعین.

ما وایسادیم ببینیم این کارخونه های چی توزو دوستان کی پولدار میشن که برن کرج مالیات کمتر بدن. بعد وایسادیمو دیدیم شاتل هم پولدار شدو رفت. فکر نکنید که ما وایساده ایم گوههای مشهد بعد از اون همه سختی کشیدن مال خودمون باشه. برنامه مهاجرت هنوز ادامه داره....


پی نوشت: خیلی ها بی سرصدا از فامیل ما رفتن انگلیس، و حتی ما نفهمییدیم که کی رفتن (فکرشو بکنید شوهره چقدر پولدار بوده به محض شوهر کردن دختر تو چشم فامیل پروندتش انگلیس). خیلی ها بی سرصدا رفتن شهر دیگه. خواهرم میگه تو که از همه بیشتر سرصدا میکنی حتما میتونی کاری بکنی. حالا که فعلا پیر نشسته ایم سرگوه خودمون کی بهار میشه...


بعدا اضافه کرد: این یک قلم رو هم اضافه کنید که کارخونه معروف کوکاکولا بشدت داره کولاک میکنه. اخیرا به جز نوشابه های زیرو، رفته سمت نکتارهای آلبالو همینطور فقط کامیون حمل کوکاکولاست که میبینیم. فکرشو بکنید کاله که بستنی هاش معروف بودن هم رفته تو کار نوشابه گاز دار! از بس این یک قلم تو مشهد فروش داشته! اهوازی ها خسته شدن از پپسی کولا و کوکاکولا، طوریکه هی شعر میخونن برادرم زن میخواد پولشو از من میخواد، بعد من وایساده ام بچه فامیل بیاد دوباره بهش یاد بدم: کوکاکولا پپسی مچکرم مرسیو ....

Gulf [Optional]

دیروز جمعه هوا داشت خنک می شد. ولی آمبولانس های ناجا سرصدا میکردن و هوا به طرز عجیبی آلوده میشد. دیشب تا ساعت 2 نصف شب هی کل پنجره های اتاق رو میبستیم و باز میکردیم به خاطر آلودگی هوا. دیگه ساعت 2 ول کردیم تا الآن که 5 صبحه. دوباره بوی کلی چوب سوخته به مشام رسید. نمیدونم من تا کی میتونم هی گزارش جنگل سوزی در تنوع منتشر کنم. اما بگذریم.

موضوع امروز راجع به نقشه ای هست که اخیرا دیده ام.

داشتیم عکس های ماهواره ای گوگل را برای منطقه خودمون رو میدیدیم. خیلی جالب بودن حتی سایه ساختمون ها هم تو عکس ها پیدا بود. از جای ماهواره حتی ماشین های در تردد به صورت آنلاین دیده میشدن. به جز این، اخیرا یک نقشه هم پیدا کرده ام متعلق به 1974؛ زمانی که ایران هنوز حکومت شاهی داشت و هنوز عراق وارد جنگ با ایران نشده بود. نقشه ای که نشون میده ایران آن زمان یکی از مهم ترین بخش های سبزش از اهواز چسبیده به عراق بوده، و فقط کافی بوده یک عراقی پیدا بشه و بخواد اون یک تیکه رو هم از ایران جدا کند تا وضع ایران خیلی دیگه باحال بشه. به این عکس نگاه کنید:

 

چیزهای جالب که تو نقشه زیاد دیده میشه. ولی چیزی که خیلی توجهم رو جلب کرد، آبهای جنوب کشور بود که توی نقشه جاش خالی بود: [Optional] Gulf. کنار کلمه خلیج رو هر کشوری با توجه به علاقه اش میتونسته مهر بزنه. مثلا یکی میتونسته Persian بزنه یکی دیگه که مخالف بوده مثلا میتونسته Arabic بزنه. بسته به این که کدوم کشور این نقشه رو میخریده، جای خالی پرمیشده. حالا مثلا کشور ایران خریدار این نقشه و الآن توزیع کننده آن بوده، میتونسته بزنه: Persian Gulf؛ انتخابی بوده دیگه. تصویر زیر رو ببینید:

این نشون میده که داستان جداسازی ایران و خشک کردن اون1 مربوط به بعد از انقلاب نبوده و سالهای ساله که یک مسیر پیشرونده برای جداکردن تیکه های خوب اون از بخش مرکزی در دستور نسل های مختلف دزدان غیرایرانی بوده. داستان جدا شدن عراق و ارمنستان در زمان قاجار رو هم که میدونید. ایران همزمان هم باید ارمنستان رو حفظ میکرده و هم باید شورش عراق رو سرکوب میکرده. ولی شاهش تن لش و بسیار عجیب کوته فکر بوده، زمانی که فرانسوی ها داشتن درختهای ما رو میشمردن. عراق که میگه میخوام جدا بشم. شاه بهش میگه باشه. چون فکر میکرده به جای حفظ عراق بهتر هست بره هندوستان2 رو بگیره و سپاهش رو برای جنگ با هند باید میبرده. شاه ایران به جدایی عراق از ایران علاقه نشون میده و میگه در عوض بقیه کنترل کنند عراقی ها به ایران مالیات بدن. عراق جدا میشه و کسی هم مالیاتی به ایران نمیده. از اون طرف ارمنستان هم به راحتی از ایران جدا میشه. و ایران هم دست از پادرازتر کو تا هند که بخواد بره با اونا بجنگه. و بعد به همین راحتی این دوبخش از ایران جدا میشن.

به این هم فکر نکنید که آمریکایی ها یک ذره مثل ما ایرانی ها انصاف سرشون بشه. بعد از کودتای 28 مرداد، در سال های 1340-42 هواپیماهای آمریکایی در حال بررسی و امکان سنجی معادن ایران بودند. این در حالی بود که در آن زمان قحطی گسترده ای ایران رو فراگرفته بود. آمریکایی ها در حال تهیه نقشه از زمین های ایران و نگران ارزیابی معادنش بودند، در حالی که ایرانی ها صاحب آن زمین ها داشتند از گرسنگی و قحطی میمردند.





1- اصلا فکر نکنید این جنگل سوزی ها و پارک سوزی ها یک وقت تعطیل میشه. تعطیلی نداره. همین شب 25 تیر رفتیم زیر پتو یک وقت بوی چوب سوخته خیلی فجیع خوابمونو تغییر نده. یا مثلا فرض کنید آسمان الآن اهواز و اطراف که سفید شده. یک تالاب فرضی رو تو بخش غربی یعنی بخش عراقیش هی داره می سوزه. بعد از دوهفته ما به عراقی ها گفتیم بابا بذارین ما هم تو خاموش کردن کمکتون کنیم. روز یک مرداد 97 هم که دیگه تعطیل کردن ادارات بخش های عظیمی از خوزستان رو. دیگه بخوام بشمرم زیاده: هی تانکر سوخت، پتروشیمی و مجتمع میترکونندو اخیرا هم که مسجد جامع ساری رو با یک بازار در کنار سوخته داریمو این آمار تاریخ سوز رو به افزایشه تا هی ما محصول آب 700 تومنی دماوند از گروه شرکتهای فرانسه رفیق فرانسه رو بخوریم و یا مثلا آب دسنی مستقیم محصول اسرائیلی ها رو بخوریم. تازه راه دور نباید بریم. من یک دایی دارم که آب میفروشه. شاید خودم هم مجوز بگیرم و برم آب بفروشمو...


2- اون موقع هنوز پاکستان از هند جدا نشده بود و هند همسایه شرقی ایران میشده