آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

زنان کلفت، مردان جنگجو

این رو جستجو کردم و نتیجه دوستان کلفت اومد! کلفت به معنای ضخیم و گردن کلفت و نه اونی که من میخوام!

بعد از یک مدتی سر هر شغلی مثل خیلی پیشقدم های دیگر در کارها از شغلم ناراضی میشم. هربار سر یک شغلی شروع میکنم و همون اول میگم که قصد موندن ندارم! در نتیجه، مثل خیلی مشاغل آمریکایی ها که فقط در صورت نیاز و برای تولید ثروت راه می افتن، وارد شغل میشم و بعد هم بدون هیچ گونه چشم داشت و مزایایی از شغل خارج میشم!

یه مدتیه، حالا رفته ام تو کار هتل. نگاه میکنم این هتله سورنائه، اون یکی سارینائه! میگم کاسه بشقاب هاشون هم مثل همه! پس، آیا مثل این شیرینی فروشی محل (قدیمی ترین شیرینی فروش شهر) هزارتوی چند شعبه مال یک خاندانه داره میگرده؟! کلا خیلی دنبال سرش نیستم البته!

پشت سیستم نشسته ام. صفحه یکی از مشتری ها جلوم بازه. نگاه میکنم خانوم مسافری هست که شغل خانه دار براش معرفی شده. انقدر در شرح وظایف شغل خانه دار هتل دقیق شده ام که تا لحظاتی فکر میکنم منظورش همون خانه داری هتله! بعد که به اعماق ذهنم مراجعه میکنم میبینم دو تعبیر متفاوت دارن این ها! یعنی شاید بیشتر تا همون دهه هفتاد که هتل ها انقدر کتابی نشده بودن خانه دار کدبانوی خانه بود که کوکب خانوم در کتاب فارسی دوم سوم دبستان تخم مرغ های زیادی داشت و غذا خوب میپخت!

اما حالا قضیه فرق میکنه. دیگه دهه شصت نوستالژی نیست و دهه هفتاد نوستالژی شده! دیگه داستان کوکب خانوم از کتاب فارسی دبستان حذف شده و به جایش خانه دار زنی است با شرح وظایف مشخص در هتل که به او حقوق میدهند!

مسافر که در هتل به عنوان مهمان شناخته میشود، تا زمان تخلیه حق مالکیت اتاق را دارد. پس از تخلیه چک اوت میشود و پس از آن اتاق در اختیار خانه دار قرار میگیرد تا کلفتی کرده و آن را تمیز و مرتب کند! در ازای این فرآیند کلفتی به این زن حقوقی داده میشود و این زن خانه دار است! گستره مفهوم خانه داری از آنچه که تا دهه فوق نوستالژیک شصت که فراتر رفت، گستره مفهوم مهمان و مسافر هم فراتر رفت. امروز البته، یک اتاق، ولو مسافر پس از یکسال آن را تخلیه کرده باشد، به همان سرعتی تمیز میشود که اتاق چند ساعته! البته، خانه داران توانایی های فوق العاده یک زن خانه دار معمولی که در خانه خودش هم کار میکند نیز باید داشته باشد. مثلا اینکه موکتهای بزرگ و سنگین را جابجا کنند و یا تخت را بلند کرده و جای بلمن را بگیرند! مفهوم مسافر هم میتواند گسترده تر باشد1! مسافر یا مهمان به حکم پولی که میدهد گاهی انگار صاحبخانه است! قوانین خودش را دارد و گویی ترک اتاق پس از چک اوت برایش معنی ندارد! این مفهوم گسترده شده و مسئول پذیرش به دنبال خانه دار که آیا شلوار لی ارزشمند مسافر بالای توالت فرنگی را در سطل زباله انداخته است و یا خیر! اگر انداخته است، بگردد پیدایش کند!

حال، فکرش رو بکنید رهبری مثل خامنه ای که متولد قرن پیش است، میگوید خانم ها باید خانه دار باشند (!) و ما در ذهنمان چه چیزی تداعی میشود! البته، الآن که جنگ هم هست. مهم نیست که باز چه تعبیری از جنگ خواهیم داشت. فقط کافی است به مفهوم خانه داری زن مراجعه کنیم و از آنطرف مرد را جنگجو بدانیم! هرچند در بخشی از غرب برعکس این عبارت تولید کننده کتابی باشد!




__________________

1- از همان لحظه چک این check in در هتل ها که ساعت 14:00 است و شما کلید اتاق خود را تحویل می گیرید تا زمان تحویل کلید و خروج که چک اوت checkout که ساعت 12:00 است شما موظف به رعایت قوانین بین المللی و ملی هتل ها هستید.

این روزا

فکر میکردم الآن دیگه صبح پا میشمو دیگه میبینم اینترنت وصله. انگار فقط قرار بوده وبینار (Webinar) منو کنسل کنند. بعد که میبینم هنوز قطعه، میگم یعنی میشه دشمنام هم این قطعی باعث بشه ضرر کنن؟!

هرچند میدونم این قطعی ها هدف ضررشون بیشتر یکی مثل من بوده و بقیه از ماهواره گرفته تا اینترنت آزادو توییتر همه چی دارن. مثلا جهرمی الآن داره چی کار میکنه؟ مگر خود توییتر بگه اینجا جای سیاسی بازی نیستو دستشو ببنده. وگرنه که هر روز میرفته اونجا و هی توئیت میکرده!

دیگه امروز بگم که بیشتر حالو هوای دهه هفتادو دارم؛ اون زمان که همه اش یک قلم کاغذ دستم بود با مجله کامپیوتر جوانو هی ازش آدرسای اینترنتی مورد علاقه م رو تو کاغذ مینوشتم تا امتحانشون کنم. حس خیلی بدی نیست. البته، به جز این، نمیدونم چرا از یک ساعتایی از دیروز این گوشی هام به شدت دارن کار میکنن. هی میزنن باتری تموم کرده ان! منم چه میدونم، الکی میزنم تو شارژ؟ یا شایدم واقعا دارن باتری تموم میکنن. اونقدرم هوشمند نیستن که بگن پردازنده هاشونو الآن کی داره استفاده میکنه، عجیب!


بعدا اضافه کرد: یه راهپیمایی دیگه. حالا یکی دیگه. نه، مثلا جمعه 1 آذر 98 رو برا اون 5 دقیقه راهپیمایی پر از دودمون نکردن، حالا یکی دیگه روز دوشنبه 4 آذر! بعد میری تو مردم اطرافت، میبینی انگار اینا تو لندن بوده ان، تو ایران! اینا اصلا نمیدونن راهپیمایی یعنی چی! همون 9 دی 88 خواهرم فرداش امتحان داشت، معلم فرداش جیغ میزد دیروز داشتین چی کار میکردین؟! هیچ کسی نگفت که تنها شرکت کننده راهپیمایی خواهرم بوده! خودشون دارن چی کار میکنن؟ در حال اجرای پخش زنده برنامه موتور جستجو هستن! یه مدتی موضوعش عوض شده بود، حالا دیگه الآن بازارشون داغ میشه. حالا مردم بریزین تو خیابون. بریزین تو خیابون، تا صدای اینا که الآن اعتراض دارن شنیده نشه، صدای شماها شنیده بشه. بعدهم ماها با شماها دوستیم!


پ.ن: به هر بازار خنیاگر نشسته / چو حوران بهشتی دسته دسته

ترجمه: همه اینا که تو راهپیمایی شرکت میکنن مسلمان واقعیو حافظ ایمان و اسلام


یکشنبه 3 آذر 98: همچنان قطعی اینترنت در مشهد داریم. گوشی هایم به شدت در حال شارژ خالی کردن هستند. به تعداد روزهای قطعی، اینجا خواهم شمرد.

لیوان پلاستیکی

عکس یک لیوان پلاستیکی رو می بینم؛ لیوانی قرمز و دسته دار. یاد خاطرات دورم میفتم. انقدر دور که برای یادآوریشون مجبور میشم بیشتر تمرکز کنم. لیوان تاشو کنار آبخوری مدرسه، لیوان پلاستیکی قرمز تو حیاط ویلایی، تنگ قرمز در دار. تنگ قرمز بلند کنار پرده های با گل های محمدی که نوری هم بهش خورده و ظهر جمعه رو آفتابی نشون می ده. لیوان پلاستیکی دست همه بچه های یک کلاس مدرسه که همه به یک شکل هم هستند. لیوان اسباب بازیم با رنگ فانتزی... لیوان پلاستیکی الآن هم پیدا میشه؟ احتمالا کمتر و خیلی تک و توک.

این لیوان ها متعلق به یک زمان خاص (همون دهه های شصت و هفتاد) هستند. من بچه دهه شصت هستم. دهه ای که الآن برای به خاطر آوردنش باید به خودم زحمت بدم.