آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

حصر خانگی احمدی نژاد

راسته که این احمدی نژاد هم از اونها بود که میگفت نیایم رای بدیم؟ اگر اینطور بوده، پس چرا این یکی رو حبس خانگی نمیکنن تا ملتی رو آزاد کنن؟!

احمدی نژاد رئیس جمهور دوره ای بود که در رقابت با مرحوم هاشمی رفسنجانی رقابتش به دور دوم کشیده شد. پس از آن، با اختلافی ناچیز بالاخره رئیس جمهور شد. این شخصیت سیاسی، لزوما از همان اول هم محبوب همگان نبود. با خودمون میگفتیم هدفمندسازی یارانه ها از دستاوردهای دور اولش میتونست باشه. در دور دوم مخصوصا همگان با این هدف که میرحسین موسوی که عنصری ضدانقلاب به نظر میرسید به احمدی نژاد رای دادن. رای که همواره جزو ابهامات تاریخ خواهد ماند که اگر همه به او رای نمیدادند و میرحسین موسوی بالا می آمد، شاید دوره تحمل ضدانقلاب در راس نظام به جای هشت سال 4 سال میشد و شاید خیلی اتفاقات ناجور که در این مدت نهادینه شد، نمی افتادن.

من همون موقع یادمه میزدیم شبکه خبر و یک ساعت سخنرانی احمدی نژاد رو گوش میکردیم. میگفتم معلمی است که باید وقت تلف کند، کسی مثل بقیه. چه اهمیتی داشت که چرت و پرت تحویل مردم دهد. خاتمی هم دست کمی از او نداشت. او حرف میزد و وسط حرفهایش آن یک کلمات خاص رو میگنجوند که مفهوم خاصی ضمنی پنهان شود. پس آن سخنرانی های زمان بر بیهوده اش چندان اهمیت نداشت. تازه، این سخنرانی های خاصش رو هم نشان ماها نمیدادن. مثلا اون داستان که تعریف میکنن رفته سازمان ملل کاغذ حقوقی دشمنانش رو پاره کرده ما ندیدیم.

اما نکته از آنجا شروع میشود که همین احمدی نژاد فرصت ها را به تهدید تبدیل کرد. همین این نبود که مشایی رو با وجود ملت دانستن پادگانی های اسرائیل پذیرفت و دوستی خودش را با او ادامه داد؟ روحانی شاید یک هفته قهر کرده باشد، نهایتش. ولی این آخر دوره کلی در مراسم قهر سپری کرد. چقدر آدم دلسوز در این دستگاه بودند که به جای کار حقوقی مجبور شدن حقیقی وارد شوند و از همان زمانها ارزش کار حقوقی پایین آمد. از همان زمان ها بود که شخص حقیقی ارزش بیشتری پیدا کرد و همزمان تحریم ها به این دامن زد.

زمانی داد میزد بیست میلیون جوان، و همه شعار میدادن رجایی و کلی خوشحالی که ماها جوانیم!

در مدت کوتاه این ریاست جمهوری همه مون به تهدید تبدیل شدیم. تبدیل شدیم به یک مشت دانشگاه رفته مفت خور. دهه شصتی های معروفی شدیم که مجرد ماندند. آن هم درست زمانی که ارزش شخص حقیقی صدچندان شده بود. ظرف مدت کوتاهی تعریف استانداردها تغییر کرد.

من یادمه به عنوان یک دهه شصتی فعال با پسر هم ارتباط علمی برقرار میکردم. کی قصد شوهر کردن داشت؟ چادری، محجبه، و بدون آرایش بودم. مثل این دهه هفتادی ها به بعد این دوره ها هم نبودم. نه اندازه اونها خواستگار داشتم و نه انگیزه ام برای دانشگاه رفتن مثل اونها بود.

پسرهای دوره من حتی آمادگی پذیرش یک ایمیل از دختر نداشتن. آماده ازدواج نبودن. یادمه به یک پسر ایمیل زده بودم و اون هم برام همون اول کلمه "دورستانه" رو استفاده کرد. یعنی میفهمید، ولی آمادگی پذیرش نداشت.

الآن، نه. اصلا جوون ها میدونن که درسهای دانشگاه کشکن. خودشون ارتباطات دوستانه رو مینوشند و به آن افتخار میکنن. مخصوصا ما دهه شصتی ها رو هم ناقص فرض میکنن.

حالا که به تهدیدی به مرور زمان تبدیل شده ایم. هرچند هر سال میشد فکری به حالمان کرد و آگاهانه و ناآگاهانه نخواستن. بادمجان که نبودیم، خودمان هم میدیدیم و حتی کارهایی هم میکردیم.

یعنی چی که تو این نظام هرکی با چهار تا مینی بوس آدم بالا اومد نشه محکومش کرد؟ مثلا همین همتی. این قشنگ کلمه امان نامه رو هم وسط نامزدیش آورد. کروبی میگن وقتی جوون بوده وقتی مخالفت بالادستی در حکومت رو میبینه سریع از طریق روزنامه آدم جمع میکنه، به محض اینکه نظام میبینه چند تا مینی بوس شده ان و دارن میان تهران، دست از مخاطب کردن کروبی برمیدارن. حالا میگن فتنه بلندمدت کروبی و امثال اون. این احمدی نژاد که اومد با فتنه کوتاه مدت یک برچسبی هم به ماها که منطقی فکر میکنیم و عمل میکنیم زد.

خود من به عنوان یک آدمی که در چشمم خوب نگاه میکنم مثل موش آزمایشگاهی از هر کوچکترین اشتباهی برایم درس درست میکنن. انگار قراره رئیس جمهور بشم. یک وقت برگه مالیاتم رو به عنوان نمونه بیرون میکشن و یک وقت تو دانشگاه و خوابگاه سرپرست ها دنبالم میوفتن که مبادا فروش غیرقانونی داشته باشم. بعد اونوقت اینا میان با چهار تا مینی بوس آدم بالا و هر اشتباهی ازشون سر میزنه انگار نه انگار. یادمه یک سال تو همین اینترنت من گفتم رای نمیدم. همون موقع ازمون خواستن برای جذب هیات علمی تمام صفحات شناسنامه از جمله صفحه رای رو بذاریم، ببینن کیا رای داده ان. هنوز که هنوزه شوهر نکرده ام. حاضرن حتی آبروی خودشون رو ببرن ثابت کنن من کاری کرده ام که بشه بهش گفت آبروریزی.

خب چی نگم شماها چقدر ...ین؟

همین کارها رو کرده این که میگیم انصاف نیست دیگه.