آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

اخبار این چند روز

الآن داشتم این مصاحبه لاریجانی رو تو نشست خبریش نگاه میکردم. همه خبرنگارا یک شکل بودن. مثلا طرف میگفت این نماینده ایرانه، اون نماینده میزانه. ولی مرداش انگار مثلا در یک چاقی و دندان با هم فرق داشتن. زن هاشون هم همه یک شکل بود. انگار یکی عکس گذاشته بودو برحسب عکس جلوش انتخاب کرده بودشون. گذشته از اینها چیزای جالبی تو این نشست بود. مثلا یک دختری اومد پرسید: کاری دارین میکنین برای اون جریان 88؟ بعد شما فکر کنید این لاریجانی با اون سطح از شعورش میخواد جواب بده. باز دختره میگه جواب سوال منو ندادین! کاری دارین میکنین برای اون جریان 88؟!

حالا گذشته از اینها مثلا من دیروز وقت گذاشته ام خبر از تلویزیون دنبال کنم. خوب بود اگر دوست این لاریجانی بودم. چون اگر دوستش بودم برام خوب توضیح میداد. ولی حالا من یک پول برق داده ام، تلویزیون ال جی هم خریده ام. تو تلویزیون طرف میگه مجلس با کلیات طرح اصلاح بودجه موافقت کرد! همه شبکه ها هم همین رو میگن. نهایتش خبر ساعت 19 شبکه یک یکی رو هم میاره که بگه همه چیز خوبه؛ دیگه واردات نداریم. بعد میری پول میدی میبینی این کلیات 500 صفحه است! که تصویب شده!

یا مثلا تلویزیون میگه تظاهرات ضدسرمایه داری فرانسه شده. حتی العالم و شبکه خبر هم پخش زنده اش میکنن. بعد تو اصلا نمی دونی این ضدسرمایه داری یعنی چی؟! هیچ کی هم برات حاضر نیست توضیح بده!

اصلا شاید هم ما خواستیم مثل اونها تظاهرات کنیم. نه این تلویزیون ما توضیح میده و نه میگه که کی رهبرشون بوده! همه اش سکوت! فرانسه مثل ایران نیست که برای اون تجمعشون مجوز نداشته باشن. رهبر دارن و برای کنترل اون تظاهراتشون اصلا شاید اون لباس زردها مسئول کنترل هستن شورش نشه.

این که میگن ایران سوپاپ نداره همینه. تو ایران که اصلا حزب و رهبری مردمی نهادهای مختلف معنی نداره. برا همین هم هست تا یکی تو ماهواره میگه بریزین تو خیابون میبینی یک عده پریدن بدون هدف ریختن تو خیابون! حالا مثلا من اومده ام برداشت های شماها رو بگم. خودم هم نمیدونم درسته یا نه. ولی تا اونجا که میدونم از نظر مارکسیستی مردم به سه طبقه فئودال، بورژوا، و کارگر تقسیم میشن. 10 میلیون دولتی میشن بورژوا که بابای من توشون هست و بچه هاش توشون نیستن. به این 10 میلیون 15 میلیون اضافه میشندو در مغازه ها و کسبه و این جور جاها تقسیم میشن (مثلا یک عده فامیل زنه میشندو یک عده هم فامیل مرده هستن). این ها باید واسط هایی باشن که کار فئودال ها رو راه میندازن. فئودال ها همون سرمایه دارها و ملک و زمین دارها هستن! بورژواها معمولا در نقش دولت در واقع یک جور در راه اندازی اون سرمایه دارهایی نقش دارند که نشسته اندو کار نمیکنن؛ پولشون رو گذاشته اند به اسم سرمایه جلو و روزی چندبرابر شدنش رو دارن تماشا میکنن! حالا شما فکر کنید که من تو این طبقه نیستم. من تو طبقه کارگر هم نیستم. در عوض تا حالا کلی زبان خارجی یاد گرفته ام. بچه که بودم قرآن حفظ کرده ام. هی شاگرد اول شده ام، و هی پله های دانشگاه رو طی کشیده ام تا بهم دکتری داده ان. با این وجود برام بیگاری هست و کار نیست! خب، حالا با این همه کار فرهنگی که من کرده ام، اگر فئودال و بورژوا نباشم چی میشه!؟ چه بسا دلم بخواد که برم طبقه کارگریو عملا با یک کارگر هم قبلش فرقی نمیکردم با اون همه کار فرهنگی تا حالا کرده بودم! من هم میرم قاطی کارگرها.

اگر این طبقه کارگر به اون سطح از آگاهی برسن که به خاطر گرفتن حقشون تظاهرات کنن، یکی میشن جزو گروه های ضد سرمایه داری مثل اونها که تو فرانسه هستن!

البته این ها تصورات منه. من خیلی از این چیزها سردرنمیارم.


بعدا اضافه کرد: یک زمانی تئوری مارکس به میان آمد و مردم استقبال کردن. بعد از اون جنگ جهانی دوم شدو تئوری طاعون رو شد که میگفت همه چیز بده و ما در تاریکی فرو میریم. مردم نگاه میکنن شرایط چه طوریه برحسب اون دانشمندا ظاهر میشن. فعلا شاید دوباره تئوری کسایی مثل مارکس رو شده و البته خیلی بعید هست در این چند دهه دوباره تئوری طاعون رو بشه و قرار باشه جنگ جهانی سومی راه بیفته