آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

پیرامون مناظره اول انتخابات ریاست جمهوری 1400 (مناظره 15 خرداد)

با این مناظره معلوم شد اگر بخصوص در این 8 سال کاری انجام نشد، دلیلش اصول گراها و قضات بوده اند. منم که فرزند قاضی هستم برا همینه لابد شوهر نمیکنم و در هیییچ دستگاه اداری شغلی ندارم.

پدر من قاضی نبود، به گفته خودش حمال بود. ماها باز بدتر از اون. خودم و خانواده ام.

خوابگاه که بودم هنوز مفهوم اسمش رو نفهمیده بودم که یعنی جای خواب. یک ماه که گذشت گفتم امام جماعت بیارین برای ما نماز بخونه. نمیدونستم که. بعدا که یک چند بار دانشجوی لیسانس فیزیک بهم گفت نمازت بخوره تو کمرت فهمیدم که چون اونجا محل خواب و خوابگاه بوده، هم اون خواسته اولم اشتباه بوده و هم اون نماز خواندنم آنجا. بعد از مدتی که خوب آموخته شدم دیگه فقط شب و فقط موقع خواب نهایی روی همان تختی که برام تعیین کرده بودن میخوابیدم و باقی را در جای دیگر سپری میکردم. هرچند که البته این جا و مکان فقط در همان حد اسم برای من باید کاربرد میداشت و برای بچه های فرهنگیان و سایر کاربردهای بیشتری باید میداشت. حد و اندازه من که باید فقط در حد تعریف اسمی کلمه خوابگاه میبود.

حالا در این مناظره این آقای نماینده دولت خاتمی و دولت اصلاحات، آقای مهرعلیزاده گفته این شیخه چی میگه شش کلاس هم بیشتر درس نخونده و اون هم درس حوزه؟! این بیاد حرف از اقتصاد بزنه؟

حالا از اسرار این دولت اصلاحات اینه که اتفاقا با نگاه هم اگر شده به کسی مثل سید علی خامنه ای هم همین نظر رو دارن. حرف از وزارت فرهنگ و ارشاد نزن، حرف از جریان اقتصاد کشور نزن. تو قاضی هستی، بله تو از 16 سالگی قاضی بوده ای!

من عذرخواهی میکنم که پدرم هم مثل همین رئیسی قاضی بوده، و البته با هر پست عذرخواهی میکنم، همونطور که شما خواسته این.

پدر من اگر کسی بود که بهش میگفت چقدر ضرر داره این قاضی شدنه حتما شغل های دیگری رو انتخاب میکرد. کما اینکه بازنشسته که شد، دیگه سمت دستگاه های دولتی و اداره و این چیزها نرفت، بسکه خوب بودن.

اما، در مورد درس حوزه. خوب بود که اون زمان که مصادف با چنین روزی 15 خرداد 1342 بود، مردم ورامین و چند شهر دیگه کفن پوش راه افتادن، و در همان زمان کماندوهای محمدرضا شاه پهلوی در مدرسه ای که یک مکان برای آموزش بود، ریختن و مردم و طلاب حوزه را به رگبار بستن، و از آن بالا بله، تپ تپ انداختنشون پایین.

تویی که تپ تپ دیدی اینها رو انداختن پایین، باید عاقبتت رو اون دنیا دید. به ما که خیلی ظلم کردی.

این ها افتادن پایین. اما چرا؟ چون در آن مکان آموزشی چه کرده بودن؟ تجمع در پس قانون اصلاحات ارضی شاه نبود؟ دروغ شاه و انقلاب سفید که هنوز که هنوزه به خاطر اونه که مردم بسیار مشتاقن شهرنشین بشن، نبود؟

اون حوزوی ها که از دم مرده بودن، رو خوب بود میرفتین میخوندین و بدانید برای چه بود که انقدر مردم به اونها اعتقاد داشتند. تویی که سنی نداری، برای منفعتت سراغ همین شیخ ها و حوزوی ها میری و بعد پشت سر همین ها میگی چقدر خوب که تپ تپ افتادن و چقدر خوب که شاه بود، بچه کسی هستی که پدرت سر سفره شاه نشسته و حالا برادرت یک حرکتی هم در جهت انقلابی کرده که تو امروز مستقل بشی، ولی نتیجه چیه؟

نتیجه اینه که انقدر راحت قضاوت میکنن، تا وضع بهتر نشه که بدتر بشه.

آیت الله سید روح الله خمینی، شیخی بود و سیدی از خاندان اولاد پیغمبری بود که با نفس مسیحایی که داشت آمد و بسیاری از اتفاقات ناگواری که در آن دچار بودیم فقط با اقتدای به او بدون هیچ زحمتی عجیب حل شد، به طرزی باورنکردنی. ما مردم ایران او را انتخاب کردیم و به او اقتدا کردیم. خوب است که قدر بدانیم.

امروز در شرایطی هستیم که همه خیلی چیزها میدانیم. این باید اینجا باشد، آن باید آنجا باشد و خیلی چیزا. من سوالم اینه، امروز که به آیت الله سیدعلی خامنه ای اقتدا کردیم، خوب بود در شرایط کرونایی از ما میخواست تجمع کنیم؟

در همین دولت که چیزهای عجیب بسیاری دیدیم از عجایب همین وزیر ارتباطاتش آقای آذری جهرمی بود. این هرکار میکرد هیچ بد نبود. در توییتر که برای ماها فیلتر بود این هر روز توییت میکرد. در شرایطی که وزیر دیگر دولت روحانی، وزیر بهداشت میگفت سفر ممنوع است، اتفاقا تصویر میگرفت یعنی من یک پدرم بچه ام سرش رو گذاشته روی پایم، در حالیکه داریم میریم سفر!

بخشی از جستجوی رمزارزها برای ما فیلتره، و این وزیر ارتباطات میگه چقدر این رمزارزها خوب هستن. اصلا بی برو برگرد خوبن!

حالا خودمون قضاوت کنیم. آیا این جوان تحصیلکرده که برای هر کدام از این کارهاش باید استیضاح میشد، بازخواست میشد، ولی آب از آب تکون نخورد، وجودش مفیدتر بود؟

مگر این دو وزیر هرکدام دو وزیر متخصص در حوزه خودشان در دولت روحانی نبودن؟

ترک فعل

برای عذرخواهی به رایگان تولید محتوا میکنیم. کاری میکنن که آدم کاری نکنه مگر اینکه کسی قبلا پولش رو داده باشه. نقطه شروع ترک فعل همین جاست. کاری میکنن که حتی اگر برای رضای خدا کار کرده باشی، برات بقدری پر هزینه دربیاد که صرف نداشته باشه اونو انجام بدی. البته انتخاب با خودمونه. همین الآن خود من، به مدد امکانات سخت افزاری تعبیه شده در لپ تابم اقلا 4 دقیقه طول میکشه تا فقط این سیستم بالا بیاد. این اولین هزینه زمانی است که برای فقط تایپ این مطالب میگذارم.

از عنوان ترک فعل خوشم میاد. حالا چرا؟ چون جواب خیلی از مسئولین هم هست اتفاقا. امروز داشتم تبیین ظریف رو درباره تنزل رتبه محبوبیتش از 90% به 60% میشنیدم. به نظرم تحلیلش اشکال داشت. شاید دلیلش هم اینه که با دید آماری به قضیه نگاه نکرده بود. وقتی محبوبیت سردار سلیمانی به 90% رسید، محبوبیت ظریف 60% بود. این اتفاق درسته. دلیلش هم اینه که سردار سلیمانی مدیریت درستی در خروجی و نتیجه داشت. زمانیکه محسن حججی شهید شد، تاریخ اعلام کرد و گفت در مدت محدود و مشخصی داعش از کره زمین حذف خواهد شد و این اتفاق هم افتاد. به قولی وسیله و ابزار را در دست داشت و فقط اراده کار مانده بود. اتفاقی که برای دولت روحانی کم افتاده بود. مشابه آن شاید طرح شهید سلیمانی توسط وزارت بهداشت اتفاق افتاد که بلافاصله بعد از شهید شدن سردار سلیمانی با نسل کشی بیماری کرونا داشت میرفت که این اسم از صحنه تاریخ پاک شود، ولی خادمان وزارت بهداشت با طرحشان نگذاشتند.

از نظر آیات الهی، گفته شده که بر زمین دشمنی با مساجد هست و برخی به دفاع از مسجد به پا میخیزند و آنها را حفظ میکنند. از این جهت نگاه کنیم سردار سلیمانی کار درستی انجام داده است. بدترین دشمن کسی است که با حرم ها و مساجد به عنوان خانه امن الهی به دشمنی بر میخیزند.

این وسط البته، اشکالاتی هم غیرقابل انکاره. مثلا خود من. هربار فکر میکردم که من نیازی نمیبینم حتی اگر یک تکه گوشت باشم باز هم در رکاب یاران قاسم سلیمانی در آن منطقه وارد میدان شوم. اما، همه بقیه مثل من فکر میکردن؟ چه بسیار آدمهای بیکار و علافی که دوست داشتند وارد ساختار قاسم سلیمانی شوند ولی کسی راهشان نمیداد. آیا ورود به این ساختار از طریق بسیجی فعال شدن بود؟ احتمالش زیاده، ولی چه کسی بسیجی فعال بود؟ ما که نبودیم. من نخواستم در ساختار قاسم سلیمانی باشم ولی بیکاران دیگر هم اگر میخواستن بسیجی فعال نبودن.

وزیر خارجه ما، ظریف، میگه که وقتی پایگاه عین الاسد رو زدن کلی طول کشید تا من از طریق دشمن آمریکایی این رو فهمیدم. خیلی مسئولین دیگر هم همین ناراحتی را دارند.

ظریف گفت که ما از دیپلماسی هزینه کردیم برای میدان، و نه میدان برای ما. من اون ناراحتی رو درک میکنم که نمیگن، از مردم نمیخوان، ماها رو جاسوس و خائن درنظر میگیرن، اما قبول هم ندارم که دیپلماسی چیز جدایی از میدان نبرد و ارتش باشه. کل ساختار اقتصادی آمریکا حول ارتش آن میگرده، و دیپلماسی آن هم از ارتش آمریکا تاثیر میگیره و حال سیاست ما باید چیز جدایی از میدان باشه؟

اطلاعات شما، از سیاست جدا شد و ارتش از حوزه و دانشگاه. به جز اینه؟

دلیلش چی بود؟

دلیلش این نبود که وعده دادین و خلف وعده کردین؟ در حرف های ظریف این بود که روحانی آیه قرآن خوند، بدترین موجودات کسی است که خلف وعده میکنه. این رو که معنی دیگه اش میتونه از سر خود وا کردن هم باشه زیاد دارین اجرا میکنین. این حرف رو خود رئیس جمهوری میزنه که اصلا اعتقاد به بدنیا اومدن جوون هایی مثل ماها نداره که حالا فرض خلف وعده برما جاری کنه. خودشون میگن این فرار رو به جلوست.

میگن تو کنکور سراسری کمتر کسی رتبه زیر 10هزار میاره. خواهر من زیر سه هزار رتبه آورد، آب از آب تکون نخورد. کسی برای آینده اش برنامه نداشت. خود من دکترام رو گرفتم. کمتر کسی میتونه دکتراش رو بگیره. باز هم آب از آب تکون نخورد. رفتیم و دیدیم که هیچ اتفاقی قرار نبوده بعد از اون همه عالیترین مدارک و مدارج رو طی کردن بیوفته. قرار بود این نتیجه همه بی خوابی ها و بدخوابی ها باشه؟ ماها که امروز زندانی گذشته بودیم نگاه رو به آینده داشتیم اینه عاقبتمون.

کجا سردار سلیمانی اینطوری بود؟ یک دونه بود و در دوره ای بود که ترک فعل شایع بود. ترامپ هم اومد حذفش کرد همین یکی هم از صحنه روزگار حذف شه. میخوام بدونم مثلا این خانواده ها که فقط یکی بچه بدنیا میارن چطوری میخوان جای سردار سلیمانی رو پر کنن. یک دونه بچه بعد از ده- بیست سال که بچه دار نمیشن و عجیب وقتی هم بچه دار میشن، همه از دم پسرن. بچه داری این دوره زمونه معنی فقط پسرداری میده. خود من هم خیلی دوست دارم بدونم میتونم تک فرزندی بدنیا بیارم که حتما پسر باشه. هر جا میری بعد از تبلیغ "کاشت ابرو"، تبلیغ "شکم حامله فقط پسر" میاد. پزشک طب سنتی رو بعد از دختر شدن فرزند میخوان ببرن زندان. دارن هزینه میکنن، حق ندارن بازخواست کنن؟ بارها این جای پزشکای طب سنتی رفته ام و دیده ام که زن میاد و میگه شوهرم به جز پسر قبول نداره. این به جز ترک فعل نیست؟ ترک فعل "دختر بدنیا آوردن". میری میبینی ایرانی های خارج از کشور براشون اشکالی نداره که اشتباهی گوشت خوک بخورن. اتفاقا اونها هم اتفاقی در حالی که نمیخواستن بچه دار بشن فقط یک دونه پسر بدنیا میارن. برای اینها روح فرزند در شکم مادر معنی داره که هرقدر لازم باشه ریسک سقط جنین رو نپذیرن؟ همینها اتفاقا الگوی ایرانی های داخل کشورن. چون میری میبینی زیبایی، علم، پیشرفت و عزت رو همه رو با هم دارن. نخبگان داخل کشور هم یکسره میگن اینا رو به عنوان الگو حتما باید وارد کنیم که از دست رفتیم.

میری میبینی 5-6 ساله که میگه بچه دار نمیشه. لازمه که به تو بگه برای پسردار شدن چند بار دختر سقط کرده؟ اصلا این چیزها جزو خصوصی ترین مسائل یک خانواده است که باید پنهان کنند، ولی خروجی این میشه که میبینی کسی بچه دار نشد مگر آن بچه پسر بود. این دوره زمونه هم دیگه کسی اسم بچه اش رو سعی میکنه امامی نذاره تا امام زمان محجور بمونه.

پدرمادرهای زمان ما که خوب بچه بدنیا آوردن و تا پنج-شش تا بچه هم مقاومت کردن، با سختی ها و مشکلات، اینه عاقبتشون. ارزش آدم و مخصوصا زن اومده پایین. نسل هم عوض شده. با اینکه همه پولی سرش ریخته تا فقط این و خودش و شوهرش رئیس بمونن حاضر نیستن فعل بچه بیشتر آوردن رو اجرا کنن. با اینکه هم میدونن. اشکالی هم نداره خود من یک مدتی داشتم همین پولی که الآن تو این بورس ضرر کردم رو میدادم برای تغییر جنسیتم. برای نوزاد هم کاری نداره که اگر دختر شد یک نشان مردانگی بذاری و راحت تره که تغییر جنسیت بدیش. بعد هم تا حالا ندیده ام که خلاف جهت جامعه حرکت کنیم و سود ببریم. چطور درخت رو تو باغ هرس میکنیم؟ جلوگیری از تولد دختر هم مثل همین میمونه.

چرا سانسور؟

امروز قاضی زاده هاشمی که مسئول نظارت بر انتخابات بود اومد جلو دوربین و یک چیزهایی گفت که معنیش اینه که دلیل شورش های دیروز تا امروز صبح که منجر به جابجایی چند دستگاه آتش نشانی شد سانسور مستند همتی بوده! گفت که یک بار سانسور کردیم و بار دیگر بیست دقیقه مانده به پخش فیلم را آوردن که چون زمان پخش آن نیم ساعت بود نمیشد آن را پخش کرد!

حالا ما این همتی رو هم دیده ایم. از یک طرف در بیان بخیله، از طرفی هم اونقدری بی ادب نیست که ندونه آداب چیه!

ما الآن وسوسه شدیم بدونیم اون حرف ظریف هم که سانسور کرده بودن چی بوده. چرا سانسور میکنید؟ که بعدا به آنچه که چشم هم میبینه شک کنیم؟ که بعدا یکی که شورش کرد بگه مردم نریختین تو خیابون من اونجا داشتم میرفتم زندان! که بعدا کسی به حرف های ما اعتماد نکنه؟ نکن، چرا آبروی ما رو الکی میبری؟! نیا، جلو دوربین نیا.

راحت دروغ میگن، راحت سانسور میکنن. چرا با اون هواپیمای اوکراین آبروی ما رو جلو دوربین بردین؟

در مورد شبکه های اجتماعی هم همینطور بود. من خودم به شخصه قبلا عضو کلوب و چند تا شبکه دیگه بودم. زمانی که ایتا و بله و این چیزها رو بعنوان شبکه اجتماعی ملی معرفی کردن رفتم و تو سایتم لینک یکی از اون دوازده تا رو گذاشتم. یعنی اگر تا دیروز این سایتم یک مراجعه کننده بیشتر نداشت با این کارم همون یکی هم پرید!

کلی زمان برد تا یادم اومد مثلا شبکه اجتماعی کلوب هم با اون همه عضو از قبل جزو شبکه های ملی میتونسته محسوب بشه.

نه، امروز سال 1400 کاری رو پیش گرفتن که سال 88 هم همون کار رو داشتن میکردن. من جوانتر بودم. هر پسری میتونست همسر من باشه و هر شغلی لیاقت دختر جوانی مثل من رو داشت. اتفاقا با اینکه اون زمان هم کلی آدم شغلهاشون رو داشتن از دست میدادن و به دست نمی آوردن من اون زمان فرصت شغلی هم به صورت حق التدریس به دست آوردم. نتیجه اجتماعی اون اتفاق های سال 88 چی بود؟

الآن رو نگاه کنید سال 1400 من یک شغلی خودم برای خودم دست و پا کردم، فرصت شغلی اگر وابسته بود ازم میگرفتن و شوهر هم نکردم.

امروز این جریان رو درست کردن، تیم های سال 1400 رو تشکیل دادن برای یک ده سال دیگه. ده سال دیگه باز ما باید ببینیم با این ندونم کاری اینها قراره چه چیزهایی دیگه ای ماها از دست بدیم.

من به قاضی زاده هاشمی اصلا قبلا هم رای نمیدادم. شاید خودش هم میدونسته! تو اومدی انقلاب شکل بدی یا کودتا راه بندازی؟!

حرف های همین قاضی زاده هاشمی رو هم شنیدیم. معنیش این بود که کشاورزا رو میکشیم. گفت باید کالای کشاورزیشون رو در بورس کالا بفروشن! و خبری هم از خرید تضمینی کم کم نخواهد بود. حالا انگار ماها هر روز داریم کالاهامون رو تو بورس کالا میفروشیم، و یا همون پولی که به اسم خرید تضمینی به کشاورز میدادن مشکل بوده!


بعدا اضافه کرد: به نفع اصلاح طلبا شد. چون ما رفتیم هم ویدئوی مستند همتی رو دانلود کردیم و هم صدای ظریف رو گرفتیم. از نظر ما چیز خاصی هم نداشتن. اگر مشکل مستند دخترهای سرلخت بود که کاری نداشت یک روسری روتوش میکردین روش. شماها که عادت دارین موقع انتخابات دخترهای سرلخت رو در بیارین. حرف های ظریف هم گوش کردیم. این چیزی نبود که بیاین بگین بیا ببین چی گفته، آبروی خودش رو برده! این برای ما جالبه که تلویزیون نظر میده صدای کی پخش بشه کی پخش نشه. تو چی کاره ای؟ یک شورای تبلیغات تشکیل داده ان که توش تلویزیون نظر بده کی بیاد رئیس جمهوری مستندساز بشه کی نشه.

ماها یک تیکه گوشت شدیم یک بار اصلاح طلبه میاد گازمون میزنه، یک بار اصول گراهه. برای من هم همین کار رو کردین. تو تلگرام که خود سایت چشم دیدن ما رو نداشت چهار نفر نیومدن عضو بمونن! چهار نفر. لیست دوستان اخیرم رو عضو کرده بودم. معلوم نبود چی پشت سرم هر بار میگفتن. اون روز اومده بود دختره بهم میگفت من دیگه پول ندارم عضو کانال تو بشم. ضمنا انقدر هم سرم با پسرم شلوغه که نمیتونم کانالت رو نگاه کنم! حالا چی؟ مستقیم ترش رو بهم گفته ان. کلید من رو تو جابجا کردی؟!

آبروی خودم رو بردم نه؟ بیا ببینین این چی گفته، آبروی خودش رو برده!

یک مشت مردم شده ایم تو هم دیگه داریم میلولیم.

تحلیل انتخاباتی 1400 قبل از مناظره

هشت سال پیش انتخاب ریاست جمهوری برام خیلی راحت بود. من یک دهه جوان تر بودم و وقتی روحانی رای آورد گفتم مردم خودکشی کردند. میخواستم شوهر کنم. کسیکه فکر میکرد میتونه نامزدم بشه روحانی رو خورد، در حالی که من ازش متنفر بودم.

از آن زمان به بعد وضع من بهتر نشد. نه کسی شوهرم شد و نه دارایی هام بیشتر شد. هنوز صاحب خونه نشده ایم. خودم به شخصه هربار مالم رو سفت نگه داشتم، ولی هربار انگار تو چشم بودم و همین هی باعث میشد از حقم برداشته بشه. یک چند باری گفتم مو از این خرس گنده دولت بکنیم، ولی انگار این یکی دقت میکرد در منازعه با مردم نه تنها مویی ازش کنده نشه و بلکه بیشتر از گوشت ماها بکنه.

حالا هشت سال گذشته. مجرد دکترا گرفته با معدلی که بالا نرفت مبادا مربی دانشگاه بشم و مبادا نخبه معرفی بشم. هفت نفر هم جلوم گذاشته ان. در حالیکه با شرایط آب و هوایی فعلی گویی هفت گاو استخوانی هفت گاو تر و تازه را خورده اند و ما در خشکسالی هستیم، نامزدهای انتخاباتی برایمان حرف های خوب میزنند. حرفهایی که آدم با شنیدن آن ها بهشت برین رو تصور میکنه و یا اگر بهشت رو تصور نمیکنه لااقل احساس میکنه  احتکار روغن موتور، بنزین و بوی گازوئیل در حال کمتر شدن و کمتر شدن است.

آیا واقعا این طور است؟ انتخاب هشت سال پیش برایم راحت تر بود.

الآن این هفت نفر خیلی شبیه هم هستند. دو نفر رو که راحت رد میکنم؛ یکی زاکانیه و یکی مهر علیزاده.

هربار با خودم میگم آخه این رضایی چرا تو باغ نیست؟ این قاضی زاده هاشمی چرا کتاب نشون داد؟ اون محسن رضایی اول اومده میگه من همه اقوام رو میارم روی کار، بعد میگه خانه داری رو برای زن ها شغل محسوب میکنم. از اون طرف هم هربار میگه من چقدر کتاب خوندم و اینم معدلمه. از نظر من اینا با هم تناقض دارند. اولا که چند باره من دیده ام تو این مملکت هرکی کتاب جلو دوربین آورده و گفته معدلم بالاست کسی بهش رای نداده. همینطوری خیلی راحت احساس میکنم این دو نفر قاضی زاده و رضایی رای نمیارن، مثل همیشه. بعد هم اگر هم رای نیارن به حق و به جاست. همین خود من، واقعا جاش نبود با این همه خدمتی که به این استاده کردم لااقل معدلم بالا باشه؟ تو این مملکت با این حد فساد حرف زدن از کتاب و چوب خط مطالعه جای اعراب نیست. حالا قاضی زاده مثل قالی باف کتاب بلند کرده. 

میگن جلیلی سخنگوی اصول گراهاست. برای خوشگلی میارندش بالا. بعد از اون رئیسی هست. این رئیسی از حالا فکر میکنه پیروز انتخاباته. شاید دلیلش اینه که احتمالا کسایی که خودشون رو اصلاح طلب معرفی میکنن نمیخوان رای بدن. موقع رای جمع کردن انتخابات مجلس هم همین طور شد؛ انتخابات مجلس شفافیت (؟)1، سال 98، دیدیم یک عده با ماشین آنچنانی پیاده شدن یک لیستی هم تو دستشون بود و همه با هم به یک لیستی رای دادن.

همتی رو از لیست انداختم. اون اصلا نمیدونم چه تصوری کرده؟ ولی رای نمیاره. من اول فکر کردم به خاطر رئیسیه که داره میاد. حالا البته به نظرم خیلی بد هم نمیشه رئیس جمهور بشه. میگه رئیس بانک مرکزی باید مستقل از دولت بشه. با این وجود شاید برای فرار از کارنامه اقتصادی روحانی اومده.

به طور کلی احساسم اینه که رای تقسیم میشه. انتخابات 1400 به دو دور کشیده میشه. یک بار باید از هفت نفر انتخاب کنیم و بار دیگه از دو نفر رئیس جمهور انتخاب بشه.

______

1- میگم مجلس شفافیت. همه با هم میگفتن اولین کاری که میکنیم اینه که رایمون رو شفاف میکنیم. الآن داره دو سال میشه که هنوز به قانون شفافیت رای نداده ان. انقدر کار مهم تو این مجلس ریخته که این شفافیته بعیده لااقل تو این چهار سال انجام بشه!

آیا واقعا هر آنچه ما میخوایم باید برآورده بشه؟

آدما دو دسته ان؛ یا به باطن افراد ایمان دارن و یا ندارن. ولی هنگام عمل هرکسی برحسب آنچه که یاد گرفته عمل میکنه. از این میان دو دسته رو انتخاب میکنم: یکی هست که مثلا به باطن خوب طرف مقابلش پی میبره و از او میخواد که خواسته اش رو برآورده کنه، و یکی هم هست که باطن خوب افراد رو تشخیص میده، ولی خواسته اش رو از یک فرد خاص نمیخواد و اون رو از خدا طلب میکنه.

من دسته دوم رو بیشتر ترجیح میدم. هرچند خودم هم از آدمای اطراف خواسته داشته ام تا حالا. کتابی میخوندم که توش نوشته بود آرزوهات رو لیست کن و اونا رو روی کاغذ بنویس. حتی اگر اونا رو توی کارتن گذاشته باشی و دیگه از دیدت خارج شده باشن، به مرور خواهی دید که برآورده میشن. من خیلی وقت پیش این کار رو کردم و دارم میبینم که با وجود دور بودن و بعید بودن آرزوهام در اون زمان الآن در سمت و سوی برآورده شدنشون هستم. شاید این دلیلش این باشه که برای باطنم و سایر کائنات تکلیف روشن کرده ام. گفتم من این ها رو میخوام.

یکی هست باطنش خوبه. تو هم تشخیص میدی. یک  روز هم مثلا فهمیدی که امروز این فرد خوش طینت در راستای برآورده کردن هدفت قرار میگیره؛ یعنی توانایی بالقوه برآورده کردن خواسته تو رو داره. حالا با این تشخیص، آیا میتونی خواسته ات رو از اون بخوای؟ این اشتباه رو حتی خود من هم زیاد کرده ام. باطن همه افراد نزد خدا که آرزوها رو برآورده میکنه محفوظه. خیل خوب، تو تشخیص دادی که فلانی باطن خوبی داره. ضمنا این فرد، بلکه بخواد خواسته تو رو برآورده کنه. اول نیت میکنی و بعد به هر طریق ممکن چه معنوی و چه فیزیکی با او ارتباط برقرار میکنی. نتیجه چی میشه؟ اگر قبلا پاسخهای رفتاری او رو مرور کرده بودی شاید نمیرفتی طرفش. مثلا به تجربه، این شخص با وجود باطن خوبش همیشه یک جواب نه برای تو داره. نتیجه چی میشه؟ جز اینکه تو باید از قبل فکرش رو میکردی که از اون نخوای؟ از قبل مرور میکردی که اگرچه این فرد باطن خوبی داره، ولی مثلا داره لهش میکنه. او هربار خواسته این چنینی تو رو هم قبلا زیر پا له میکرده. اصلا چه بسا، نقطه کور زندگی تو همین باشه که هربار خواسته ای داشته ای رفتی تو سوراخ همین فرد که تنها به او دسترسی داشته ای. تو شدی سنگ محک آن فرد. حضرت ابراهیم دعا کرد و گفت خدایا منو سنگ محک دیگران نکن.

چند وقت پیش برنامه زندگی پس از زندگی رو میدیدم. یکی میگفت من بعد از کما وقتی نزدیک عید داشتم شفا میدیدم امام رضا اومد بهم گفت انقدر منو اذیت نکن، بلند شو وضو بگیر میخوام به خانواده ات عیدی بدم.

این جمله هیچ بعید نیست. سوالی که پیش میاد اینه که امام آیا به فرد شفا دیده گفته انقدر منو اذیت نکن، و یا قصدش گفتن این جمله به مادرش بوده؟

آیا واقعا هرکسی باطن خوبی داره، لزوما باید بشینه هر خواسته بی نهایت ماها رو برآورده کنه؟ گاهی من فکر میکنم این خودخواهیه ماهاست که از امام هامون انقدر خواسته بزرگ و کوچک داریم. بندگان خدا، با مهربانی، جواب تک تک ماها رو هم باید بدن.

گاهی ماها متوجه نیستیم میگیم خدای مهربان به ما اینو بده به ما اونو بده. گریه میکنیم، خودمون رو به در دیوار میکوبیم و هر طور هست عجیب خدای مهربون هرچی میخوایم رو بهمون میده. من خودم گاهی به این شک میکنم. میگم اصلا لزوما کی گفته که من هرچی الآن بدست آوردم آنچه بوده که خواست باطنی و قلبی من و خدا بوده. گاهی بد نیست که شک کنیم. کی گفته که لزوما خدا هرچه به ماها هی میبخشه همه آنها نیاز ما بوده؟

امروز نیاز پیدا کردی قدر گنج قارون خدا به تو ببخشه، آیا همین گنج باید تا ابد در اختیار تو بمونه؟ وقتی خدا میگه در مال خود برنامه ریزی کنید، و از مال خود انفاق کنید، آیا معنیش همین نیست که من میگم؟ اینکه امروز انقدر داری، واقعا نیاز هر روزت نبوده که داریش.