آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

انسان با امید زنده است، امید همان دروغه

ادامه "مرگ صاحبان رویا":

الآن برا چی انقدر تعداد کسایی زیاده که رو مرزند و ازدواج غیرقانونی با خارجی میکنن؟ طرف میگه حالا که من زاییده شده ام که بزایم برا چی برم با ایرانی ازدواج کنم که حالا تو به عنوان حکومت بیایی و تعداد بچه های من رو به عنوان نسل نویت بشمری؟! با شناسنامه این مملکت و قانونی بزایم که تو حالا 18 سالگی بچه ام رو بفرستیش سربازی؟ بزایم که به نفع تو بشه؟! اصلا غیرقانونی میزایم. بچه داریم کودک کار. پیداش کرده ایم آدرس داده مثلا شهرستان سرخس، بالای کوه ها یک روستایی هست به این اسم و این آدرس، و حالا من اومده ام که برای این خانواده کار کنم و پول هم ندارم. بهش پول میدیم و میره و بعد از تحقیق تازه میفهمیم که آدرس درست بوده ولی اون بچه 2 سال هست که از خانه فرار کرده! 2 سال هست که به آن خانه برنگشته هیچ وقت. باوجودی که چیزی به اسم خانواده (!) داشته. حالت دیگه اش هم اینه که اگر به نیاز انسانی استقلال انسان ها توجه نشه شاید شرایط مثل بوکو-حرام تو آفریقا بشه که کارشون فقط اینه که دختر بدزدند. برا این که به نیازشون طور دیگه ای جواب داده نشده. در عوض تو کشورهایی مثل انگلیس اقلا کاباره هست و در ازای یک پولی دختر هست برا اون کاراشون. ولی ایران چی؟ سرپوش میذاره رو مسائلی که داریم و بنظرش از نظر شرعی خوشگل تر هم هست. از نظر شرعی اصلا چه بسا رویا رو مثلا تعداد بار بیشتر زیارت امام حسین بگیره! آرزو مثلا اینه که یک روزی اسمش باشه عاشورا زنها دور هم جمع شن زیارت عاشورا بخونن. شاید مثل سَلَفی ها و سعودی ها که سنی هستن و فک میکنم مثل داعشی ها هم که شیعه هستن و هم مثل صهیونیستا که رویاشون بهشت باشه و برای اینکه هرتعداد بیشتر شیعه بکُشه بهش حوری بهشتی بدن (یا تفکر تمرکز اسرائیل در فلسطین که به نوعی برا خودشون بهشت طلبی دارن). البته صهیون ها رویاهاشون زیاده! شاید یکی از رویاهاشون پول بیشتر به چنگ آوردن از هر راهی باشه. یا شایدم رویای ساختگی ماها الآن جنگ باشه چون به روایتی گفته ان که امام زمانمون در جنگ، ویرانی و نارضایتی های افزون شده میاد. یک عده هم با برگزیدن جنگ این طوری خواستن از خودشون انسان بسازن! شایدم رویای اون صهیون در جنگ محقق میشه. اینه که مثلا ما مسلمونها هم بدمون نمیاد بالاخره یک جنگی بشه شاید اون صهیون بشینه سرجاش و قدرت معلوم شه دست کیه.

حالا بریم سراغ این سوال که چرا اون دهه هفتادی و یا هم دهه هشتادی آرزوش این بوده که ازدواج کنه و بچه به دنیا بیاره؟ برا اینه که بچه رو طوری تربیت کنه تا شمشیری برای دشمنیش با نسل هایی بشه که رویاش رو کُشتن. اون دهه هفتادی به بالا اگر نتونست از ایران بره حتی دشمن اون دهه شصتی هست که راضی بود به فقط همینکه سایه پدر و مادری بالا سرش باشه. اون دهه شصتی قانع که له شد حتی نمی دونست که از کجا داره میخوره. ولی اون دهه هفتادی داشت نگاه میکرد و وقتی که میدید رویایی برای دهه شصتی نماند تصمیم گرفت که اشتباه اون رو تکرار نکنه و ازدواج کنه و بچه ای بیاره که باهاش اینطوری اقتدارش رو در مبارزه با کسایی که رویاش رو کشتن ثابت کنه. آخه دهه شصتی ها خیلی راضین. اون ها در حالی که همه اش هی لبخند زدندو از زندگیشون قانع بودن حتی وقتی هم که فقط خواستند ازدواج کنندو بچه ای بیارند خیلی هاشون حتی شوهری گیرشون نیومد.

در این ساختارا روانشناس ها خائن ترین قشر هستند (چون میخوان به خاطر منافعشون حفظش کنن). بعد از مدتی طرف میشه «هرچه پر دردتر هوشیارتر» و انقدر دایره ارتباطی ماها رو کوچک کرده اند که باید پول بده بره برای یک ارتباط پیش کسی مثلا به اسم روانشناس. تنها راه ارتباطی با آدما این روزا محدود شده به روانشناس پولی. اون روانشناس هم میگه نه، تو فکر کن، تو صاحب رویا هستی، تصورش کن، همه چیز تو رویا هستو از این حرفا. چقدر باید زمان ببره که باز اون آدم هی ببینه که درازای صاحب رویا بودنش هست که داره درد میکشه و رنج میکشه تا اینکه کی برسه بفهمه اصلا مشکل این بوده که صاحب رویا در جامعه ای بوده که هدفش رویا کُشیه. عده ای هستن در این ساختارها که آگاهانه میخوان این ساختار1 حفظ بشه. برای همین هم هست که هم چنان تشویق میکنن آدم بدبخت در تبعیت از این ساختار به زندگی نباتی خودش در حد مرگ ادامه بده.

رسانه ها دنبال موضوع سوژه میگردن و بهترینشون سیاسیه! بهترین و پرنورترین دوربین ها وقتشون صرف فیلم گرفتن از شخصیتای سیاسی میشه، یا صرف پخش تبلیغات فروش چیپس و پفک، و زمان کمتری لازم هست صرف ارتقای هنر و کشف یک الگوی هنری و شایدم علمی در این دوره از تاریخ بشه. یک سری چیزای من در آوردی ساخته میشه و عده ای مبلغ جنبه سیاسی قضایا میشن. کمی بعد هم که اوضاع سیاسی به هر طریق تغییر میکنه، چیزای من در آوردیشونو میبینی و میگی پس کو هنرشون؟! (نمونه واضحش فیلم ایستاده در غباره که من حقیقتا هنری توش ندیدم)

الآن مدتی هست راه انداخته ان که برنامه من کارمند نیستم درست میکنن. میگی چه خوب، بعد نگاش میکنی میبینی طرف رفته با پژو 206 داره دست فروشی میکنه! الآن این چه تغییری در دنیای خارج داده یا میتونسته تغییر داده باشه؟! بله، دکتر و یا کارمند نشده، ولی دست فروشی هم شده که قراره شهرداری بیفته دنبالش! و یا نوآفرینی در حوزه غیرپزشکی که اداره مالیات باهاش در افتاده تا  درصد هنگفتی از حقش رو بخوره.




1- مثال ساختار مدنظرم زیاده. نمونه اش اونی هست که تو تبلیغ مایع ظرفشویی این روزا هی نشونش میدن هست. این ساختار شکم محوری که توشون نقش زن هایی که برای مردهایی قراره بزاین و تو شکمش بشینن پر رنگ تر هست از نقش زن هایی که مثلا عمه معرفی شده اند و شکم توشون معنی نداره.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد