نمیدونم تا حالا با این صحنه برخورد کرده این که پیرزنی با کلی ابوهتش تا حتی همین چند روز پیش از اینکه زمین گیر بشه، کارش به جایی برسه که به ازای دیدن مثلا عکس های جوانیش 5 تا تک تومنی در این گرونی نرخ ارز بخواد؟
من دیده ام. هرچی سنم بالاتر میره هم بیشتر میبینم، و چون نمونه هاشونو دیده ام که بعد از مدتی از درخواستشون هم زود مرده اند، از اینکه در لحظه درخواستشون پولی نداشته ام که کمکشون بکنم خیلی ناراحت شده ام. چون با خودم میگم پس حتما چندوقت بعد هم خبرش میاد که و بعد هم خیلی زود مُرد.
آه...
البته این مورد پیرمرد پیرزن نداره. فشار مالی یکی از بدترین فشارهاست که ممکنه پیرمرد پیرزن ها رو که اتفاقا حالا محتاج کمک هستن زودتر از پا در بیاره...
به تصویر زیر نگاه کنید:
در سال 1389 که اوضاع سیاسی کمی ناآرام شده بود، بارندگی ها تا این حد کم شده بود. سال 1396 هم همین طور. ظاهرا سال 96 اوضاعش وخیم تر از 89 هم بوده که دیگه اشک اون ابره در اومده . یک نگاه هم به نرخ مرگ و میر چهره ها کشور بکنیم، می بینیم که در این سالها احتمال مرگشون بالاتر رفته. آیا این سیاست هست که میزان بارندگی کشور را تعیین می کند؟
پ.ن: اصلا بیایید با آب تجارت کنیم، حالا که نمودارش اینطوری قابل پیش بینی هست. به نمودارهای دلار و ارز خارجی هم دقت کنیم می تونیم تجارت خوبی بر مبنای آب کشور بکنیم . یک بورس آب راه بندازیمو کلی درآمد میتونیم ازش دربیاریم
به قول بورس بازها که این روزا هی روزنامه ها، رادیو و تلویزیون از شجاعت، دانش و ریسکشون رجزها میخونند، سوار موج آلودگی هوا، و میزان بارندگی کشور بشیمو حسابی بورس بازی در زمینه آب راه بندازیم
چیزی حدود بیش از ده سال پیش خیلی جدی تصمیم گرفتم که برای خودم دعا کنم، و واقعا بخوام که موفق بشم. بعد از اون احساس خودم این بود که وضعم بهتر شد، حتی اگر دیگران این رو نمی دیدند.
هنوز هم فکر میکنم که وضع من خیلی بهتر از اوضاع ده سال پیشمه. من اون موقع چیزی از دزدی نمیدونستم. فکر میکردم کسی که استاد و معلم هست حتما خوب بوده که استاد شده. و مثلا حالا نمره نمیگرفتم سر این حرف مرسومشون بوده که میگفتن نمره کم تو ناشی از کوتاهی هات در درس خوندن بوده. اون موقع نمره برام مهم و ملاک بود. هرچند وقتی برای خودم دعا کردم کلی دعا کردم.
بعدها راجع به این موضوع بیشتر فکر کردم، که چرا من حالا باید حتما برای خودم دعا میکردم؟
جوابی که همیشه به خودم میدم اینه که من ادعای مسلمانی کرده ام. پس اگر برای خودم دعا نکنم، اون چیزی که خدا برای یک غیر مسلمان هم در نظر گرفته هم نصیبم نمیشه.
اینه که تاحدی باید جواب شیخا رو قبول کنیم که مثلا برف و باران نداریم چون گناه زیاد شده. درستش اینه که شیخا بگن هرطور هست باید دعاهامونو بیشتر کنیم.
اصلا در دنیای خارج گروه هایی هستند که به صورت خوزه سیلوایی سعی در حل مشکلات مردم میکنن. چه میدونم برای این کارشون پکیج دارندو از این جور برنامه های اتفاقا کاملا علمی.
خلاصه اینکه بدون توجه به گناه، تقصیر و یا هرچیزی که ممکنه وجود داشته باشه، یک چیزی رو خیلی باید مدنظرمون قرار بدیم و اون هم اینه که برای خودمون بیشتر دعا کنیم. دعا کنیم، و علمی هم دعا کنیم تا خدا خودش برامون بسازه.
چند وقتی هست یک خانومی با کالسکه بچه اش میاد روی قالی های مسجد. بعد یک ردی از خاک طوری رو قالی ها میندازه که بقیه پشت سرش راحت تر جرات کنند با کفش راه برند.
ما ایرانی ها اینطوریم. بعضیا خیلی راحت برای خودشون امتیاز قایلند. یکی هم نیست (مثلا همین خادم مسجد) که بهش بگه یعنی چی که تو با کالسکه صاف صاف سرتو میندازی پایینو همینطوری راه افتاده ای هرچند وقت یک بار قالی رو به گند کشیده ای؟
این بار اصلا پایش رو فراتر گذاشته بودو با کالسکه بچه اش پشت بقیه نمازگذارا طوری اومده بود رو قالی ها که اصلا جزئی از نمازگزارها بود. اصلا به نظرم شوهرش مجبورش کرده بود بیاد مسجد نماز بخونه (!)
خلاصه دیگه الآن تکلیف این قالی ها دیگه روشن نیست. مال پا گذاشتن با کفش روشونه و با کالسکه بچه باید روشون رفت؟ و یا باید کفشاتو دربیاریو بعد وارد مسجد بشی
پ.ن: بعد اون وقت همین ماها، میاییم غر میزنیم، هایو هوی میکنیم که آی صدام، اون دشمن، با کفش رفت مسجد نماز خوند! همین ماها. همین جمهوری اسلامی ایرانمون با چادرای مشکیمون. همین ما از بهترونا. بازم بگم؟
این درخت توتمون با چند درخت دیگه است. سعی شده تا حد ممکن خونه همسایه ها نیفته. همسایه هامون اول خونه هاشون مثل ما بود ولی ظرف مدت کوتاهی ساختندو رفتند بالا. طوری که ازشون میپرسیدی میگفتن ما خیلی وقته اینجا اینطوری ساکنیم.