آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

ترجمه رزومه

کمرم شکست از بس پی apply رو گرفتم. از صبح تا حالا فقط دارم یک رزومه انگلیسی آماده می کنم. تازه به نظرم تا حالا خیلی هم خوب نشده. از زمانی که تصمیم گرفته ام برای خارج از کشور apply بگیرم، سال ها میگذره، ولی الآن دیگه دارم دکتریم رو میگیرم ولی هنوز یک نامه برای گرفتن apply نداده ام. امروز دیگه نشستم یک ضرب فقط روی این یک مورد کار کردم.

بعد حالا اینکه کجا و کدوم کشور مقصدم باشه هم باز سخت ترش کرده. حالا بماند که انتخاب شهر و دانشگاه هم مطرحه. مثل یک پروسه سنگین، دارم پیگیری میکنم و هنوز نتونسته ام که اولین نامه م رو برای گرفتن اپلای بنویسم.

مردم خود آزاری دارند

اوضاع و احوال مشهد در این ماه، الآن مثل ماه رمضان شده. میبینی دارن از ظهرراه میفتن که شب رو توی حرم شب زنده داری کنن. باخودت میگی یک ماه محرمه، ولی انگار نه ماه رمضانه! ولی به تعداد شبهای بیشتری از شبهای قدر قراره آدم ببینی که دارن برای خودشون زجه میزنن و ناله میکنن که: «یا حسین!»

ظهر که این رو گفتم یاد فیلمهای قمه زدن و زنجیرزنی پسرای جوان افتادم که صبح ها تو مدرسه بچه پولدارهای شهر تو مدرسه با هینو هون و با آب و تاب برای هم تعریف میکنن.

حقیقتش اینه که من خیلی وقته که برای این روضه ها گریه نمی کنم و برنامه گریه هم برای خودم ندارم. گاهی به ندرت البته اگر احساس کنم بهم ظلمی شده، گریه ای  میکنم و بعدش پشیمون میشم. چون حساسیت دارم و احساس میکنم گریه برای سینوس هایم بده، و روزم رو خراب میکنه.

ولی راستی چرا مردم خودآزاری دارن؟ یاد مریم، زن صادق افتادم که میگفت ما تمام شبهای ماه رمضون رو بیداریم، و من فقط صبح که میشود نماز صبحم رو میخوانم و میخوابم! وجود چنین آدمایی اعصابم رو خورد میکنه.

الآن ساعت 3 بعد از نصف شب و نزدیک صبحه. بلند که میشم صدای سرو صدای مردم میاد و بنظر میرسه در جمعی هستند که در آن جمع صدای «یاحسین»شون شنیده میشه. من که نمی فهمم. وقتی خدا روز رو داده به آدم، چرا آدم باید آن را از خودش بگیره شب کار بشه؟

یاد باز حرفهای اون طرفی ها میفتم که دخترای جوان پذیرنده دوست پسرها، شبها تو خوابگاه من مزاحمشون بودم چون زود میخوابیدم. آرزوی دخترها شب زفاف بود که طولانی باشه! برای این آرزو شاید، ناخودآگاه برنامه ریزی کرده بودن که اقلا دیگه ساعت 12 شب رو حتما مثلا 12 سر ظهر درنظر بگیرن و همه بیدار باشن بجز من!

صدای زن

مدتی که تابستان فشارم پایین آمده بود، به صداها بیشتر حساس شده بودم. در این مدت صدای موسیقی ها را خیلی کم و زیاد کردم تا حساسیتم کم تر بشه و شنوایی گوشم با صداها تنظیم شود. کمی بعد از تابستان فشارم کمی بهتر شده و آبریزش بینی ام هم کمتره. ولی خب، هم چنان گاهی مخصوصا به صدای  فرکانس پایین و دامنه بالای زن ها حساسم. گاهی به خاطر همین حساسیت خودم روی صدای زنها از صدای خودم هم کمی بیشتر خوشم نمی آید.

البته ماها که معلوم نیست چه فرکانس هایی دور و برمان هست. شاید این گوش من تحت تاثیر امواج ضد الکترونیک خودمون این طوری شده باشه

منصرف شو

یک چیزی ته کارهای این ادارات عمیقا حس میکنی که میگن: چیکار کنیم تو منصرف شی؟

مثلا میری اداره آموزش پرورش میگه «هفته اول مهر بیا. بعد تو هفته اول مهر میری میگه الآن دارم کار دبیرها رو راه میندازم. برو هفته آخر مهر بیا. بعد هم اول اصلا بگو واقعا مشتری هستی؟ مدارکت رو بده ببینم. اصلا برای چی میخوای این کار رو بکنی؟ شاید من نخوام که تو این کار رو بکنی!»

بعد مثلا هفته آخر مهر میری برای پیگیری. بعد بهت میگن که الآن فقط میتونی کاردانش قبول شی. تو میگی نه، من مثلا میخوام برم رشته انسانی. بهت جواب میدن که نمیشه، قانون داره میشه که به تو «نه» بگیم. البته هنوز قانون نشده ها، ولی چندبار دیگه که بری و بیایی خودم به رئیس جمهور میگم این قانونو تصویب کن دیگه!

این پروسه برای تمام ادارات دیگه دولتی هم صادقه

حکومت نظامی منطقه استانداری خراسان رضوی

امروز معادل 3 مهر 1396 بعد از تجمع و تحصن دیروز پدیده ای ها، سرتاسر منطقه استانداری و مخصوصا خود استانداری تحت مراقبت شدید و رفت و آمد نیروهای چریک و نظامی بود. به طوری که هر گونه جنبنده ای که اندکی گم شده و مشکوک به نظر میرسید حتی، توسط نیروهای مخفی و لباس شخصی ممکن بود ساعت ها دنبال و پیگیری شود. گویا اطلاعاتی ها و نیروهای پلیس مخفی در پی ضرب شصت زدنی به اطلاعات مردم بودند. البته نیروهای چریک بیشتر در خود استانداری حضور داشتند و سعی کرده بودند، از بیرون همه چیز عادی به نظر برسد.