آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

پاداش روز معلم

هوای مشهد هنوز به شدت آلوده ست، این در حالیه که هنوز به نیمه اردیبهشت نرسیدیم و هوای پاک ترین ماههای سال رو داریم طی میکنیم. مجلس یک هفته قبل از روز معلم اعلام کرد که 1 درصد (درآمد کلان) بانک ها بهشون اختصاص پیدا میکنه. روز معلم رو پیش بینی کردن و یک هفته قبل از روز معلم اعلامش کرده اند. گفته اند حالا فعلا این رو داشته باشین تا خود روز معلم هم پاداش جداگانه ای بگیرین!

اون یک درصد رو اگر به آموزش عالی دادین که اینه نتیجه اش، شایدم اینه. و اگر به معلمین دادین که اینه نتیجه اش. وقتی خیانت در مبدا و در انظار عمومی کودکان و نوجوانان معصوم (دانشجویان 18 به بالا شرمنده معصومیت در عرف برا شماها اطلاق نشده) صورت میگیره، آیا ریختن این پول در جاهایی به اسم آموزش و پرورش و آموزش عالی آن هم درست هفته قبل از روز معلم معنیش این نیست که خیانتی دیگر به فعالان حقوق بشر و فرزندان این سرزمین صورت گرفته؟!

باران

باران آمد، بله. ولی در هر بارانی قبل و بعدش برای من حکمت خفگی ناشی از بوی چوب سوخته و عطر بنزین و گازوئیل هست. من آرام ندارم در این اتاق دربسته. گاهی صبح که میشه مجبورم دیگه پنجره رو باز نکنم و در عوض در اتاق رو باز کنم تا شاید از آن سمت خانه که به چوب های سوخته و بنزین ماشین خیابان متصل نیست کمی هوای تمیزتر وارد اتاق شود. این بجز در مملکتی که فساد اداری آن رو گرفته باشه، از کدام مملکت میتونه نشات گرفته باشه؟!!

به قول فرهنگیان جامعه ماها اگر چُس نبودیم که اون ها رفیق ما میموندند، نه این که حالا انقدر چُس بوده ایم که غرق گناه در بوی دودو گازوئیل طوری شده ایم که خدا بارانش رو میباره ولی همسایه حکمت میدونه و داره در شرایطش خفه مون میکنه.

به چپ چپ

تا حالا دبیرستان دخترانه رفته این؟ من تا دلتون بخواد رفته ام. اقبال ماست که ریخت نحس این معلم ها رو هر چند وقت یک بار باید زیارت کنیم دیگه.

چند روز پیش میخواستم برم جایی که گفتم قبلش چادر بپوشم شاید استخدامم کنن (!) قبلش داشتم از جای یکی از این مدارس شاهد رد میشدم که حدود 20 سال پیش یک بار برای شبکه کامپیوترش برا کارآموزی اونجا رفته بودم. دیدم چادر سرمه و مردها هم طوری نگاه میکنن که انگار طبیعیه هرکی چادری ببینن تو اون محدوده بفهمن سروکارش با این مدرسهه س. برا همین من هم پریدم تو مدرسه دیگه. مثلا همیشه رفتم جای مسئولین مدرسه و دیدم که در حال خوردن هستن1. هنوز دهنم رو باز نکرده بودم که زنه شروع کرد به بیرون کردن من که آی نه ما دولتی هستیمو هی با چشماش پز دادنو تمسخر که اگر هم بخوایم کسی رو استخدام کنیم مدارس غیرانتفاعی هست. چون آخر من داشتم مثلا میگفتم که میفهمم استخدام این کارهای فوق برنامه رو سپرده این به جایی مثل کانون مدارس. ولی طرف خیلی عجله داشتو تندتند داشت مفهوم غیرانتفاعیو دولتی رو داشت برام جا مینداخت.

یادم اومد حدود بیست سال پیش هم که هنوز دیپلم بودم و برای نصب شبکه به همین مدرسه رفته بودم همین طور بود. اون موقع زنه به اصطلاح فرهنگیه (یکی دیگه شون بود اونموقع) همه ش هی به تمسخر میگفت مهندس مهندس. خیلی حرصم در اومده بود. ولی بیست سال گذشتو هنوز ما در حال مسخره شدن توسط همون کادر مدرسه ایم. این بار حتی بدون این که اجازه بدن دهانمون رو باز کنیمو بگیم داریم دکتری میگیریم (!)


دیروز باز داشتم از جای همین مدرسه رد میشدم. زنه این بار تو بلندگو داشت میگفت بفرماین. بفرمایین برا نماز جماعت. با یک حالت تحکمی. فکر کنم یک کلمه فارسی انگلیسی هم گفت که مثلا طرح ب2. یک همچین چیزی. یک جورایی کل حرفاش معنی به چپ چپ نظامی رو میداد دیگه. دارن اینطوری مردم رو تربیت میکنن. از همین جا تناقضات شعوری مردم اگر ذره ای کم رنگ بوده پررنگ میشه


1 - این خانومهای به اصطلاح فرهنگی مهم ترین اشتراکشون تو مدارس اینه که همه ش در حال خوردن میبینیش. البته من دانشکده فنی حرفه ای مشهد هم که رفته ام و دیدم که اونها مسئولین زن تفکیک شده شون زیاد بوده هم همینطور بوده ان.