آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

مید این چاینا

سوار اتوبوس بودم. مرد جوان به پیرزن چاق به حالت امیدوار کننده ای گفت: «برو بالا». بعد، پیرزن اومد بالا و شروع کرد به توضیح دادن اینکه این سوزن نخ کن ها تو دستش چه طوری کار می کنند. من تو ذهنم تصاویر رو برگردوندم؛ یک پیرزن چاق که معلوم بود از پوکی استخوان رنج می بره. با دستهای حنا زده که معلوم می شد روستایی هست اومده شهر برای کسب درآمد. تصویر مرد جوان رو در ذهن مرور کردم. مرد جوان، پسر اهل کار و لابد فن. خوبه، همه این ها برای اینکه راضی بشم یک هزار تومن بدهم خوب بودن.

ولی وقتی پول رو دادم و جنس رو گرفتم دیدم روش نوشته بود Made in China. من فکر کرده بودم که پشتش دارم چرخ صنعت ایرانی رو می گردونم. ولی حالا می بینم چرخ بین المللی صنعت جوان چینی رو چرخونده بودم و لابد دلالی که این وسط با دکترین شوک از اون پیرزن خواسته برای کسب درآمد جنس رو بفروشه


پ.ن.: روستا هم روستاهای قدیم. همه ما اسم روستا که می آید یاد سرسبزی و درخت، باغ و علفزار می افتیمم. ولی امروز در نزدیکی مشهد، کم نیستند روستاهایی که اسمشون روستاست و در آن ها به زور تک درخت هایی میشه پیدا کرد