آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

این جا آمریکاست صدای ما را از ایران میشنوید

فقط کافی بود که من برم آمریکا و معلوم نشه که ایرانی هستم. اون وقت احساس میکردم که چقدر فرهنگ آمریکایی شبیه ایرانیه. البته تفاوت هایی هم داره و یکیش اینه که خب معمولا ما بهشون میگیم کافرو به جای روسری یک کلاهی نهایتش بذارن سرشون. اینو از این جهت گفتم که وقتی رفتار زشت کارمندای بانکشون رو طنز میکنن و یا روابط اجتماعی بقیه کارمنداشون رو تو فیلم ها نشون میدن من هم میخندم و میگم ایران هم همینه.

دیروز یک خانوم مسنی اومده بودکتابخونه تا از وضعش بگه و یک 10هزارتومنی کسریش برای شیمی درمانی پسرش رو بگیره و بره. حالا پسرش بیمارستان امام رضاست، این اومده با اون پوکی استخوانی که داشت 4 تا 4راه اون طرف تر. قبلش این خانوم های کتابخونه به اسم اینکه نشست دارندو نمایشگاه کتابه هی ماها رو معطل کرده بودندو من تو این معطلی چشمم خورده بود به صندوق جمع آوری خیریه برای دیابتی ها که اون پشت گذاشته بود. با خودم فکر کرده بودم که این اداره جات دولتی اصلا واقعا کار خیر هم بلدن؟! من که دیگه حتی صندوق اداره دولتی کمیته امداد هم پول نمیندازم، چه برسه به اینکه تو این صندوق اینها پولی بندازم. خلاصه این خانومه مسن اومده بود بشه جواب من.

دیدم این مسئول کتابخونه بعد از معطل کردن همه راه افتاده و داره میگه خانوم برو آموزش و پرورش این جا کسی بهت پولی نمیده. اسم آموزش و پرورش رو که آورد با خودم گفتم برم دست این پیرزن رو بگیرم، الآن اینجا التماس کرده و اون جا هم میخواد بره همین ها رو تحت فشار بگه میشه چند تا اتفاق بد در یک روزو روزش خراب میشه. زودی پریدم به گفتن اینکه کمیته امداد (!) بیشتر کمکت میکنه و دستشو گرفتم و بردمش از کتابخونه بیرون. پیرزن معلوم بود که کلا از نرمی استخون نا نداره حتی در رو باز کنه. یک دو قدم که راه رفتیم هی مینشست. هرچند وقت هم میخواست بدونه دقیقا اینجا که داریم میریم کجاست. معلوم شد که خونه اش خواجه ربیعه. بعد هم که بهش گفتم اینجا دقیقا کجاستو ساعت چنده، گفت من دیگه باید برم خونه؛ بقیه کارهام رو فردا باید پیگیری کنم.

جدا همه اش همینطوریه. گاهی کسی از تو مثلا پول میخواد شاید تو باید بهش آدرس بدی. شاید فقط کمی همراهی باعث بشه ذهن طرف روشن بشه.

فرهنگ ژاپنی؟!!

مگر ملت ها رو نمیشه از روی تیم های فوتبالشون شناخت؟! چطور این ژاپنی ها یک چند بار دیدن که ما به زن ها اجازه دیدن فوتبال از استادیوم رو نمیدیمو هی شروع کردن به فیلم درست کردن که برعکس زنهاشون هی میان استادیومو فوتبال میبینندو تازه با پسرهاشون فوتبال هم بازی میکنن! در عوض مدتی هست که ما داریم میبینیم تیم فوتبال اینها میان با اون اخلاق گوهیشون مثل سگ بازی میکنن! یک بازی زشت تحویل میدندو نود دقیقه نثار تماشاچی و بازیکن تیم حریف دغلیو ناجوانمردانه بازی کردن نشون میدن. جدا قباحت داره! ما ملتها رو باید مثل خودشون از روی تیم فوتبالشون بشناسیم. در حال حاضر تیم های فوتبالمون الگو هستن و اون چیزی که ژاپنی ها دارن نشون میدن اینه که اون ها نهایتش فرهنگشون در حد فرهنگ ایرانی هست. قابل قبول نیست که وقتی کشور ایران از نظر ملت های دیگه و دولتهاشون چون تحریم هست پس فرهنگ ژاپنی از اون برتره! هرجا فیلم ها و نشریه ها خواستن الگویی برای خودشون درست کنن ملت ایران رو تحریم میکنن و در عوض ژاپنی ها رو تحسین میکنن! این درست نیست. دیگه خودمون با چشم خودمون داریم میبینیم که ژاپنی ها خیلی هم شبیه آمریکایی ها هستن. درسی که ما باید از شرقی ها بگیریم نحوه پیشرفت اقتصادی اونهاس، همون طور که رهبر گفته. ما اون تیکه از زندگی شرقی ها رو باید ببینیم که دست فروشی کردن، ماهی فروش بودن (سامسونگ) و حالا بزرگترین تولید کننده لوازم خانگی در دنیا هستن. برای فرهنگ هم فکر نمیکنم ژاپنی ها الگوی خوبی باشن. در عوض شاید بلژیکی ها و هلندی ها بهتر از اونها باشن.

مردای کله پتی

وقتی میخوان به زن ایرانی بگن که تو در هیچ دوره تاریخی حتی قبل از اسلام کله پتی نبوده ای نمایشگاه های پوشش شناسی دوران قبل از اسلام رو برامون در دموکراسی ترین حالت میذارن. ولی آیا برای مردهای کله پتی الآنمون هم این کار رو میکنن؟ شواهد و قرائن نشون میده که مردها هم کلاه رو سرشون داشته اند، اگر زن ها روسری، و یا هرگونه پوشش دیگه ای داشتن. این تبعیض در نمایش دادن فرهنگ ایرانی غیرقابل انکاره و چشم پوشیه. اگر قراره که زن ها پوشش مقنعه، چادر و روسری داشته باشند، مردها هم حفظ فرهنگ کنن و کلاه بذارن.