آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آیا سیاست های کلی نظام باعث تغییر روند کشور میشه؟

دیروز اتفاقی این سایت مصلحت نظام رو دیدم. رفتم توش و کلی برای تغییر سیاست در زمینه برق و انرژی حرف زدم. اصلا، قرار گذاشتیم یک وقت دیگه سیر پر حرف بزنیم و احساس کردیم که کم حرف زده ایم.

حالا حتما به نظرتون حرفام موثره؟

خودم چندان مطمئن نیستم. چون یک کتاب به زبان فرانسه دارم میخونم بزن بزن. روی تک تک کلماتش معادل فارسیش رو نوشته ام و حتی یک جا معادل فارسیش رو خط زده ام و یک معادل دیگه فارسی نوشته ام دارم اونو زیرزیری میخونم. دلیلم هم اینه که هیجانیه. تازه، اون رو به بقیه هم پیشنهاد میدم. اتفاقا، درست موقعی هم هست که دانشجو هستم و سرم حسابی شلوغه. اصلا نمیدونم دانشگاه برای چیه. فکر هم نمیکنم کس دیگه ای به جز این بدونه برای چی دانشگاه میره.

روی دانشگاه تمام عمرم رو سرمایه گذاری کرده باشم و حالا بهترین تحفه من کتاب قطوری باشه که بی محتواست و به زبان خودم هم نیست. فکر و ذهنم هم همون باشه.

واقعیت اینه. رفتم دیدم نه سمیناری و نه چیزی. نمیدونستم اینی که الآن بهم گفته ان حرفام رو گوش کنه حسوده، یا اون یکی، یا همه شون. موقع ارائه صدام رو ضبط میکردم تنها نباشم.

اصلا چرا زبان فرانسه؟ اول که انگلیسی بود. میخواستیم شغلی داشته باشیم و یا خدمه پرواز بشیم این زبان رو لازم داشتیم و هر طور بود سعی میکردیم یاد بگیریم. چرا باید فرانسه میخوندم؟

قبلا مهاجرت داده شدیم به اونجاها. دست خودمون نبود. کشش داشت.

دانشجوی پسا دکتری فیزیک دانشگاه فردوسی میره تو خوابگاه چند روز اول رو خودکشی میکنی. با زجر خودش رو میکشه. شاید مثل من بوده. بهش میگفتن پژوهشگر.

لیسانس که بودم یکی بهم گفت میخوای چیکاره بشی؟ گفتم پژوهشگر

- چی؟

-پژوهشگر

شانس آوردم یک چند باری حق التدریس بهم یک آزمایشگاهی دادن، وگرنه بعدا معلوم شد پژوهشگر کسی نمیتونه بشه مگر اینکه استادی تاییدش کرده باشه! یعنی، الآن من هزار که بالا پایین کنم خودم رو و همه چیز رو هم روی کاغذ بیارم. هزار هم که این اینترنت رو برای یادگیری جستجو کنم. تمام درس هام رو هم خودم به صورت جوینده دانش پیدا کنم پژوهشگر نیستم. هر کس اینو قبول نداره بیاد مدرک کاردانیم رو بهم بده. ندادن هیچ وقت. گفتن به جای این همه بالا پایین کردن خودت یک مدرک بیکاری میگرفتی بهت مدرک کاردانیت رو میدیم. منم نیاز نداشتم. به یک رئیسی هم اینو گفتم. رئیس نوآوران. البته، بعدش پشیمون شدم. گفتم چقدر حرف زدم. گفتم اولش بی ادبانه شروع شده بود. بعد هم فکس کرده بودم. معلوم نبود بخوندش. تازه، به نظر اون رئیس من آدم خاصی نبودم. فکر نکنم حتی به نظر اون رئیس نوآور محسوب میشدم. میگفت برم سر خونه زندگیم.

بعد از اون، استاد دکترام هم که رسالم رو تقدیمش کردم، همینو میگفت. گفت رساله ت رو بهت نمره میدم بری سر خونه زندگیت. فکر کنم اون دانشجوی پسادکتری که از نظر مالی دچار مضیغه بوده و نتونسته جایی به جز خوابگاه بره (برای یک دانشجوی دکتری و بعد از اون چیزی بدتر از خوابگاه نیست) هم در یک وضعیتی بوده که نمیتونسته بره سر خونه زندگیش. شاید خونه تو شهرستان و روستاش راهش نمیدادن. شاید جویای کار بوده. شاید پسا دکتری هم داشته تموم میشده و اون جای دیگه ای به جز زندان دانشگاه نداشته!

میگن قبلش بردنش بیمارستان روانی ها. ویژگی خاص مشهد اینه که تا به جوونی گفتن تو اخراجی بزنه تغ زیر میز و اونا هم بهش بگن تو روانی هستی. من اون کارها که اینا کرده بودن رو نکرده بودم و بهم میگفتن روانی! انقدر زیر گوش این مامانم خونده بودن که یک چند باری از دستم عصبانی شد و داشت زنگ میزد بیمارستان روانی ها.چقدر آدم دلش برای این دانشجوی طفلک میسوزه. تنها، تو خوابگاه. تو زندان نبوده. تو خوابگاه بوده، به اسم دانشجو. بعدا گفته ان پژوهشگر. البته، ما مطمئن نیستیم.

نمیخواستم گریه تون بندازم. حالا که اینقدر ازش گفتم اسمش رو هم بگم. سعید قلی بیگلو (Saeed Gholi Beiklu) روی رمزنگاری کوآنتومی در هولوگرام کار میکرده، و معلوم نبوده که تحقیقاتش به نتیجه میرسه. سایت گنج باز نمیشد، وگرنه براتون بیشتر میتونستم دربیارم. اینکه استادش کی بوده. البته، نگاه کردم فکر کنم برای کارهای قضایی هرچی تا حالا وبلاگ شخصی و این چیزها جایی تو سایتی داشته احتمالا پاک و یا خارج از دسترس کرده ان. مطالب به سختی درباره اش پیدا میشد. یکی تا پسا دکتری بره و به سختی تو اینترنت بشه درباره اش مطلبی پیدا کرد، خیلی حرفه. شاید  خودکشی اون تلاشش برای دیده شدن بوده. چیزی که داشتن پنهان میکردن، با برچسبهایی مثل اینکه این روانی بوده. گفته، هرچه که از من پنهان کنید این بدن مرده رو دیگه نمیتونید.

دانشجوهای دیگه خوابگاه هم میگفتن که اگر اون رو در حالی که خودش رو کشته پیدا نمیکردیم یک طوری جمعش میکردین کسی چیزی نبینه و هرچه کمتر بفهمن بهتره. راست میگفتن. یک ویدئو از چند آدم واقعی دیدیم و گفتیم ما آدم ندیده ها چند نفر دانشجوی واقعی در فضای مجازی دیدیم!

دانشگاه گذشت. الآن سر خونه زندگیمم، با چند گیگ فرهنگ لغت زبان فرانسه، آلمانی، عبری، چکسلاوکی، ژاپنی، چینی و روسی که رو سیستمم موندن. هنوز که هنوزه میگم همه حرفام رو درباره سیاست تغییر نظام برای انرژی در کشور نگفته ام.

از طرفی، سرم هم شلوغه. حسابی به دنبال داستان های اکشن زبان های دیگر مثل فرانسه، چینی و ژاپنی میگردم. انگلیسی دیگه قدیمی شده، دنبال جدیدترین هاش میگردم.

سبک تخریب آدم های معمولی توسط حکومتی ها را بشناسید

بیش از 30 سال از انقلاب می گذره. اوایل انقلاب خانه های زیادی توسط عده ای اشغال شد.1 هنگام جنگ عده زیادی پولدار شدند. بعد از جنگ هنوز گاهی می شنویم زمین خواری به راحتی صورت می گیرد.

امروز اما، قدرت دست حکومتی است که در اوایل انقلاب با توجیه این که دشمن داریم تجسس را روا داشته است. امروز در شرایطی هستیم که هر ارگانی ریزترین اطلاعات تک تک اعضای خانه رو در حد نیازش در اختیار دارد. تا جایی این اطلاعات ریز هستند که دولت حتی می داند هر خانه چند اتو دارد.

در چنین شرایطی بارها ما مردم شاهد کله پا شدن آدم های معمولی ای هستیم که فقط چون اسمشون سر زبان ها افتاده بود، با سبکی خاص چپ شده اند. آدم هایی مثل همایون صنعتی زاده که بسیاری از پیشرفت های امروزی از نظر فرهنگی را مدیون آن ها هستیم کم نیستند. امروز هنوز با گذشت بیش از 30 سال باید نگران باشیم اسممان سر زبان ها افتاد چند بار باید دادگاهی شویم و چند بار باید جریمه شویم. سبکی که با آن سال ها، همایون صنعتی زاده دشمن شناخته می شد باید شناخته شود، تا باشد آدم معمولی دیگر دشمن شناخته نشود:

کاری که لازم است برای کله پا کردن یک نفر آدم معمولی انجام داد شامل موارد زیر می شود:

1- یک مقاله بلند بالا پر از مطالب حقوقی در جراید نوشته شود مبنی بر این که شخص یا گروه مورد نظر ضد رهبری بوده است

2- تجسس برای پیدا کردن عکس، نوشته و یا مدالی که حتی اگر در اقتضای زمانی در دستانت پیدا شده و نشان می دهد که تو احتمالا مشکل داشته ای

3- تلاش برای منزوی کردن، از سطح بین الملل گرفته تا داخلی و حتی اگر لازم شد انفرادی در زندان

4- حتی اگر لازم شد از جهت مالی شخص حقیقی یا حقوقی مورد نظر رو تحت فشار قرار دهیم


موارد تکراری زیاد است از این جهت. حتی یک آدم معمولی هم می تونه شامل این پروتکل بشه و بالکل نیست بشه. بنابراین دقت و توجه ماها را نیاز دارد


1- قابل استناد با کتاب سیاست های خیابانی