آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

تو چرا هر وقت محتاج میشی بهم زنگ میزنی؟

یه زمانی (دهه هفتاد و هشتاد که هنوز بچه بودم)، با اینکه فامیلمون رو به کسی نمیگفتیم تو چشم بودیم. بازار که میرفتیم، من با استرس نگاه میکردم و به مادرم میگفتم اینا چرا چپ چپ نگاه میکنن؟!

اونم میگفت من که چیزی نمیبینم.

بعدها با زندگی در مکان های مختلف و با حتی مردم زبانهای متفاوت متوجه شدم، واقعا داشتن نگاه میکردن. میشناختن و مثل چی خیره نگاه میکردن. در اثر همون فهم، البته با کسانی مثل خادم های حرم امام رضا که جدیدا تا مرز میدان بسیج مشهد خودشونو ول داده ن، نگاه خوبی ندارم.

این حضور فیزیکی رفت و کم کم نمودش رو در حضور اینترنتی و تلفنی داد. اون نگاهها بالاخره همیشه نمیتونست اونطوری باشه، چون مثلا من ممکن بود جابجا بشم و برم شهر دیگه و یا محله دیگه. نگاه ها تغییر کرده و به روز شده بودن. حالا دیگه نگاه نبودن، بلکه شامل شنود تعاملی هم میشدن. اینو تو فامیل هم دیدم که انگار چیز جدیدی نیست و فامیل هم میدونن و دارن.

الآن البته داناتر شده ام. حالا برام جالبه مادران بچه هایی که ممکنه تو چشم باشن، اونا چقدر با استرس به آدمای اطرافشون نگاه میکنن، انگار از کجا افتاده ان. چند نفر ممکنه مثل مادر من پیدا بشه، سالها واقعا خیره نگاهش کنن و خودشو سالها به اون راه بزنه؟

خیرگی خیابانی جایش رو به تلفنی داد. در نتیجه اون، من شاید تنها تر شدم. مثال میزنم. مثلا همین دیروز پریروز که به دوستم پیام داده بودم. دیده بودم این کانال محصولات  بی تی اس زده و یک کلام بهش پیام دادم که این کمونیسم فرهنگیه و قبل از اینکه بخواد بخونه پاکش کرده بودم. نمیدونم اون از کجا خونده بود و زنگ زد که من حواسم هست بچه ام مراقبه. اصلا چرا تو هر وقت محتاج میشی به من زنگ میزنی؟!

حرفاش نوار ضبط شده بود. بهش گفتم چرا طوری حرف میزنی انگار من نهاد نظارتی هستم؟

اونم نه تایید کرد و نه رد کرد. فقط گفت من وقت ندارم و بدون خدافظی، خیلی بی ادبانه قطع کرد.

با تجربه ای که از رفتارهای اخیر دوستان دیده ام، میدونم که اگر تو خیابون ببیندم دوباره باهام احتمالا حال و احوال پرسی میکنه و خیلی عادی شاید همون آدم کنجکاو قبلی میشه که میخواد از زندگیم سردربیاره، ولی پشت تلفن این رفتار ناراحت کننده چرا باید از دوستان و اطرافیان سر بزنه؟

بعد از تلفنش سردرد گرفتم. این سردرد با دراز کشیدنم میرفت. کسی هم دور و برم نبود که ازش بپرسم فقط من سردردم. همون موقع تلویزیون اعلام کرد رژیم صهیونیستی شبکه سوخت رسانی حمل و نقل رو هک کرده. خبر چندان مهمی نبود به نظرم.

دیگه شب شد و خواهرم گفت از آلودگی هوا پدرش در اومده و مردم ریخته ان تو خیابان پشت پمپ بنزین ها. همه پمپ بنزین ها گیر بودند و همینطور شهر پر از دود قفل شده بود.

هواشناسی اعلام کرده بود اون یک روز رو میخواد بارون بیاد. ابرها قبل از قفل کردن ملت، حالت برف داشتن و حتی ممکن بود اولین برف پاییزی رو اون روز ببینیم. دیروزش، روز شهادت حضرت زهرا تمام سیستم حمل و نقل همگانی رو همگانی کرده بودن و رایگان بود، و همه چیز داشت میرفت که به نظر بیاد اگر پیام چای صلواتی خوردیم حالا به خاطر فساد چای باید نفری یه بیست میلیونی پیاده بشیم، شهرت پیدا کرده، لااقل این یکی جایش رو بگیره.

نگاه کردم، دوستم (همکلاسم) دقیقا درست موقع شروعش زنگ زده بود. واقعا منو نهاد نظارتی فرض کرده بود؟

بهش پیام دادم که ازت انتظار نداشتم. من با شما تماس برقرار نمیکنم که این وسط دخترت چشم نخوره. و دیگه اینکه یکی دوتا انیمه بهش معرفی کردم و گفتم پست بعدی وبلاگم درباره کی.پاپ و بی.تی اسه. تو الآن سر گور این بی تی اس نشسته ای و پایان محصولاتش بعد از رفتنش به سازمان ملل و دست دادن با جو بایدن، مخصوصا با این جنگ چندماه اخیر غزه سر رسیده. خود جو بایدن رو میخوان حذف کنن.

برای بی.تی.اس سرچ کردم. نوشته بود اینها با ارتش هدایت میشن. نظم و هدایت هژمونی دارن، و این ریشه در تفکرات لائیک داره که از مقصود کنترل یکدست جهان به دست عیادی شیطان سرچشمه میگیره. باز یکی نوشته بود به اون پسرهایش با آرایش دخترگونه مخنث گفته میشه

شاید از سر رقابت با همینها بوده. بازیگرای ما سالهاست اینطوریه که میرن نگاه میکنن این مردم فقط عاشق ظاهر این بی.تی.اس شده ان، میرن اینطوری خودشون رو ناکار میکنن. دیگه نگاه نمیکنن که اون آمریکا که خودش خالق شبکه های اجتماعیه میاد این وسط کاربرد هشتگ رو هم برات تعریف میکنه. کاری میکنه که تو آدم معمولی با یک خرید چمدانی چهارتا کاغذ و عکس پلارید و زدن یک کانال باعنوان محصولات کی.پاپ (Korean Pop) در حد خرید محصولات سامسونگ کره هم درآمد کنی و هم پولشونو بهشون برگردونی. این چیزها رو مثلا فرض میکنن که میرن با دوستان فرانسویشون بگیرند.

تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

یک دانشمند چینی روی منشا کرونا تحقیقاتش رو میخواست بگه، که روزی که میخواست ارائه ش کنه به ضرب گلوله کشتندش. همزمان با انتشار ویروس کرونا (CORONA) خیلی ها چیزهای زیادی گفتند. یک عده انکار کردند که کار و ساخته پرداخته بشره، و یه عده هم با سند و مدرک (فیلم، تبلیغات و سخنان دانشمندان و بازیگران) گفتن که کرونا کار بشره. حرف دسته دوم رو بیشتری ها قبول کردند، خصوصا که دانشمندان معتقدند کلا ویروس کار بشره، از آنفلوانزا گرفته تا ویروس تبخال و حالا هم که ویروس (COVID-19).

سوال برای خارجی ها پیش اومد، و نه شما که آیا ویروس کرونا (CORONA Virus) با شراب کرونا (CORONA Beer) ارتباطی داره؟  نمیتونه بی ارتباط هم باشه. کتابی هست مربوط به سال 2004 که به برندسازی اشاره میکنه و اونجا چندین بار مثالش شراب کرونا بوده.

البته، کرونا آخرش آ داره. شراب داریم، مثلا تاورنا، اونم آخرش آ داره. ولی شما در نظر بگیرین، وقتی ترامپ (Trump) رئیس جمهور شد زمانی بود که به اندازه کافی کتاب های چگونه ثروتمند شدمش در سه جلد کل دنیا رو پر کرد. حتی یکی مثل منکه خیلی پایبند ثروتمند شدن نبودم هم این کتاب رو دانلود کرده بودمو تا همین چند وقت پیش هم میتونستی بخشی از کتابی که پر از کلمه مقدس Trump بود رو تو کامپیوترم ببینید. خیلی هم اتفاقی همین چند وقت پیش دیدمشو پاکش کردم. باز از اون جالب تر بود که موقعی که تو بورس داشتن دستکاری میکردن تا ریزش کنه، مطلب منتشر کرد یکی که ترامپ سه جلد کتاب درباره ثروتمند شدن منتشر کرده و حرفش (!) میتونه درست باشه!

حالا آقا جون، کرونا قبل از اینکه ویروس بوده باشه، در کتابی به اسم چطور برندها آیکون میشن در سال 2004 میلادی بهش اشاره شده. معلوم نییست این برند کرونا چند وقت قبل میخواسته رونمایی بشه. شاید، پروژه ای بوده به عنوان گام بعد از آنفلوانزا و حالا یکی مثل ترامپ خاکش رو برداشته و کلیدش زده، و شاید هم اینا بقدری دقیقا که گام به گام از صد سال پیش باید قدم ها رو طی میکردن به این گام برسونندمون که حالا رسیده ایم! به نام ترامپ

حالا امروز، دیگه چی دیدم؟ خب یکی این فرق ویروس کرونا با شراب کرونا، که حالا یه عده سعی در شفاف سازیش داشتن، و دیگه این گیره فلزی:


این گیره فلزی دوبل سیاه، با بقیه گیره های من فرق داره. روش نوشته: CORONA!

منظورش شراب کرونا بوده؟ یا ویروس کرونا؟

تمام گیره های فلزی من این اسمو ندارن، شانسم روی این یکی بوده. چرا باید این اسم روی این گیره (Double Clip Code) وارداتی باشه.

حالا واردات کدوم کشوره؟ به احتمال زیاد واردات کشور کره است. اصلا چیز عجیب یا جدیدی هم برای یکی مثل من نیست. کشور کره ای که معلوم نشد آخرش پول های بلوک شده کشورمون رو برگردوند یا نه، ما تبلیغات شرکت سامسونگش رو میکردیم، که متاسفانه با توپ های اون تو سر مردم سوریه ریختن؛ توپهای ساخت کشور کره، محصول سامسونگ. همون سامسونگی که برنامه ای مثل دستپخت(محصول شبکه یک صدا و سیما) تا زمانیکه خود شرکت رو ترش نکرده بود داشت تبلیغش رو میکرد. همون موقع هم من از این برنامه دستپخت حرصم درمیومد. چون مثلا یکی میوورد و میگفت با فقط پونصد میلیون تومن میشه کسب و کار راه انداخت. ما اون زمان، و حتی الآنش پونصد میلیون تومن به چشم ندیده بودیم، بعد این میگرفت حرف از پونصد میلیون میزد، انگار آب خوردنیه که از شیر باز کنی. خیلی هم عالی.

بعدا اضافه کرد: میگن از عوارض کرونا سندروم قلب شکسته است. یکی مثل من که ده سال دنبال این دولت های احمدی نژاد و روحانی و قبل از اون خاتمی افتاد تا به هدفی برسه، خیلی زودتر قلبم شکسته بود. از بیست سالگیم. با این دولتهای خائن به مملکت یکی مثل من بزرگ شده. امروز، اگر بچه دهه جدید بیاد بگه من فهمیده شده ام، و میخوام جای اون جوون هایی رو پر کنم که دلشون رو شکستین و از دور خارجشون کردین (مثالم مثلا همین مسابقات شناورهای هوشمنده که چه بچه های نازنینی از دور باهاش خارج شدن)، اصلا دل شکسته م رو درست نمیکنه. اصلا، قصد و هدف این دل شکسته بود. اون از اون کرونا که از عوارض مهمش قلب شکسته بود، و اون از قبلش. شکست دیگه. حقم دارم. تو بیا جوون ها و خانواده های بعدی رو از روی اونا شبیه سازی کن، نمیشه. نمیتونی. اون خونواده که اونطوری کردیش بیرون، اون اینی که بعدا مثلا بعد از تیربارانمون از این گیره ای که الآن گیره است بهم فروختی و حالا بعدا میشه گلوله، اون خونواده نمیشه. من فقط نگاه میکنم میگم آره. آره، راست میگین. آره. هدف بعدی، من بعد از این همه خیانت هدف بعدی درستی رو انتخاب کردم، ولی شامل اعتماد به این کشور و نظام نمیشه.