آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

بزرگ تر شدن کیک دانشگاه و محدود ماندن اعضای هیات علمی

دیشب یک خوابی دیدم. خواب دیدم رفته ام درخواست حق التدریس به یکی از استادان مهربان دانشگاه میدم و اون هم یک سری سوال ساده میذاره جلوم از دورس آزمایشگاه.

من بیشتر آزمایشگاه تدریس میکردم. گفتم برم این دانشگاه الزهرا یک استاد مهربان پیدا کنم همین درخواست رو بدم. آموزشکده فنی و حرفه ای الزهرا مشهد قبلا اسمش دانشگاه فنی و  حرفه ای نبود. بچه که بودیم استادهای پیر امیدوارتری هم نسبت به الآن داشت. جوان ها هم که تازه جذب شده بودن خیلی امید داشتن. به خیابان پشتی دانشگاه اشاره میکردن و میگفتن اونجا رو میبینید؟ اونجا قراره به اینجا اضافه بشه. اینجا رشته کاردانی درس میدن، قراره کارشناسی بشه. کلی قراره همه چیز خوب بشه. ماها هم خوشحال از اینکه چه دانشگاهی روزانه قبول شده ایم.

سال ها گذشت و ما فارغ التحصیل شدیم. این آموزشکده رو ترک کردیم تا بعدا بشه دانشگاه. فقط کافی بود در رزومه دیگه به جای کلمه آموزشکده که بیشتر نشون میداد وابسته به آموزش و پرورش هست، بنویسیم دانشگاه و پس میتونه وابسته به وزارت علوم باشه و کلی امید و آرزو.

حالا امروز رفته ام بعد از چند سالی که مدرکم رو هیچ وقت آزاد نکردن درخواست تدریس بدم. چه توقعی ازشون دارم وقتی دیگه دکترا گرفته ام؟ چه کسی به اون مدرک کاردانی اهمیت میده، وقتی که هزار تا بهترش رو دارم؟

پس وقت رو تلف نکردم و رفتم تو سایتش. چه سایتی. قبلا هم یک بار خود دانشگاه رفته بودم. خالی از اجداد کامپیوتری و حتی نسل نوی جوان تازه کار. بیشتر طراحی دوخت و معماری نمود داشت. استادی که قبلا زمانی میشناختم من رو همچنان میشناخت، ولی اون در نقش فارغ التحصیل دبیر دانشگاه تربیت دبیر رجایی و الی الابد معلم و استاد دانشگاه. همون طور هم که خودش از روز اول به ما درس میداد، من در نقش بنا که حتی با وجود دکترایم چون از دانشگاه تربیت دبیر معلم ها فارغ التحصیل نشده ام، پس بنا باقی خواهم ماند!

فقط دانشگاه برای معلم های آنجا خوب شده. دانشجوها هم راضی نیستن و فکر نکنم باشن. از اون بالاتر همین دانشگاه الزهرا تهران، که خیلی بیشتر بین المللی هم هست. اسم دانشگاه رو که جستجو کردم خبر خودکشی فارغ التحصیل دانشگاه الزهرا رو دیدم. دانشجویی مثل خود من سال 91 از ارشد فلسفه و معارف اسلامی فارغ التحصیل میشه و سال 92 مدرک رو میگیره. لابد تا سال 97 خوشحال هی میاد دانشگاه که به درخواست تدریسش کسی توجه کنه و میبینه اینطور نیست و بعد از اونهمه اذیت شدن، یک روز بعد از روز دانشجو همون جا خودکشی میکنه. یاد خودکشی های پی در پی دانشجویان فیزیک شریف جای آونگ فوکو میوفتم که کارشون یکسره همین شده بود!

دانشجو تا دانشجوئه انقدر اذیتش میکنن، که اگر تونست همون جا خودکشی کنه، و اگر هم نه بعد فارغ التحصیلی که حسابی مایوس شد یک بار این کار رو بکنه تمام دیگه. به دختر یکی از همین معلم ها که تا میدیدنش بفرمایین بالا میگفن، گفتم ما ضرر کردیم رفتیم رشته کامپیوتر و رفتیم فنی و حرفه ای. گفت نه خواهرم الآن ارشد دانشگاه فردوسیه. یک نمونه نقض الکی آورد. بعدها دیدم این دختره همون رقیبم و رتبه یک مدارس بوده و حالا، با رشته حسابداری اون هم، رفته دانشگاه فردوسی. بگی ضرر کردیم، کلی طول میکشه تا اثبات کنی.

حالا اون دختری که چند سال پس از فارغ التحصیلی سال 97 خودکشی کرد جای من نیومده بود بهش بگم که کجای کاری؟ استادهای دهه هشتاد و نودت هم الآن دیگه ایران نیستن. کجای کاری که خیلی قبل از تو دنبال مقصر میگشتن، پیدا نکردن و مهاجرت کردن. یک عده هم که تو رو به جاهای بالاتر راه نمیدادن، خودشون الآن مهاجرت کرده اند. کیک دانشگاه بزرگتر شده، ولی آدمهایی که اون رو بین خودشون تقسیم کرده اند، همون تعداد محدود قبلی هستند. کامپیوترها کوانتومی شده اند، ولی قرار نیست رشته کامپیوتر در ایران ارتقا پیدا کنه. یا دانشجویان رشته کامپیوتر میپذیرن که بنایی بیشتر نیستن و یا ما این رشته رو در حد انحلال پیش میبریم، علی برکت الله.


بعدا اضافه کرد: حالا بعدا شاید شبیه همین مطلب رو در مورد بانک ها هم بنویسم. چون اونجا خودکشی که چه عرض کنم، بسیار دیده شده که مراجعه کرده اند و سکته قلبی و در دم جان دادن به صورت های مختلف به گوش رسیده. هم در اون بانک ها و هم در این جاها به اسم محل تحصیل، کسانی که حتی باعث شده ان اینها خودکشی کنند، قاتل محسوب میشن. درسته که مثلا اون دختر که خودکشی کرد میره جهنم، ولی کسانی که باعث شدن این خودکشی کنه، و یا اون سکته کنه، قاتل محسوب میشن و اون دنیا به اسم قاتل میرن جهنم.