آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

بوروکراسی دولتی به سبک همتی و آذری جهرمی

از بیست و سه سالگی با علاقه ای وارد ساختاری شدم که بعد از چند بار کار کردن ازم پرسیدن: تو برای چی کار میکنی؟ برای پول؟

کاش برای پول بود. دیر این رو فهمیدم

روش کار، اما برای آدم هایی که از نظر این ساختار سیاست زده، من شجاع محسوب میشده ام، یک حرکت مرسوم بوده.

همتی امروز یک لیست داد دست رئیسی که حالا این لیست رو بخون! لیست اسامی مرتبط با کسانی بود که میگفت یازده نفر دونه درشت مالی هستن. من نگاه کردم همون کار رو با من قبلا سال 93 کرده بودن. من از سال 87 داشتم به عنوان یک دانشجوی لیسانس و بعد از اون با این ها ارتباط برقرار میکردم. اینها کیا بودن؟ یک سری آدم معمولی؟

چندان معمولی نبودن. معمولی بگیم کارمند بودن. من هربار فرض میکردم مثل اینها معمولی بودم، ولی اصرار هست که معمولی نیستم. راست میگین. من معمولی نبوده ام. من بابام قاضی بوده. من مساله خاص قاضی زاده بودن داشتم!

چه ارتباط دقیقی با من برقرار کردن، و چه جلسه دادگاهی از پیامک های غیردقیق ازم گرفتن، مهم نیست. اما باید من هم تعریف کنم که اینها با یک جوان بیست و چند ساله چه کردن.

دوره ارشدم که تموم شد یک لیستی برام از طریق پست دادن. در این لیست اسم هر بدهکاری برای مالیات بود. نامه ای بدون سلام و بدون هیچ تذکری. اسم من هم در آن لیست بود. در این لیست با ظرافت حتی با ماژیک شبرنگ اسم بالای اسم من رو رنگ کرده بودن که مبادا من از طریق آن بتونم مثل خودشون بهونه بگیرم و اشتباه دادگاهی دربیارم!

این لیست پژوهشکده ای موسوم به پژوهشکده نوح، وابسته به دانشگاه فردوسی مشهد بود. حالا من علاقه وافر داشتم با این ها همکاری برد-برد داشته باشم، و از طرف آنها سیاسی بازی بود. من اگر لج نمیکردم میتونستم برای عذرخواهی برایشون کار کنم. از این جهت هی در رودربایستی قرار میگرفتن و من هم هی برای عذرخواهی برایشون پروژه و گزارش پر میکردم.

برایشان باکی هم نبود. کما اینکه الآن هم همینه. الآن هم همه میدونن که خیلی از این محتواها برای عذرخواهی در حال پر شدنه.

حالا چی؟ گذشت؟

نه، نگذشته. روش این دستگاه کارمندی خیلی مرسوم شده. خیلی راحت دروغ میگن و خیلی هم پررو هستن.

خواهر من برای یک جای معروفی یک مدت پیش ایناها کار اختیاری میکرد. مدتی رئیس آن مکان به این اسم که تو با دیگران بدرفتاری میکنی، گفت من به تو لیست میدم و تو نامهربان نباش! من رئیسم و دیگران تحملت نمیکنن! مثل همین حرف ها که الآن درمیان میگن به رئیسی.

حالا انتظار داریم رئیس لیست رو بده. آیا میده؟ نه. لیست رو روزی که شوهر میکنه میده تا بگه شوهرم به تو لیست رو داد و من در حق تو لطف کرده ام؟!

اوناها یک سناریوی تکراری رو برای شانتاژ کردن فضا یاد گرفته ان. همین کار رو باکسی انجام میدن که اختیاری کار میکنه، و همین کار رو با کسی میکنن که حقوق میگیره. فعلا من برای عذرخواهی هم کار میکنم و هم محتوا پر میکنم.
حالا این آذری جهرمی شجاع شده؟ این همتی به رئیسی گفت وزیر بیچاره مون اذیت شده، و ازش شکایت شده. برای چی این تو توییتر مینویسی؟ تو میگی میخوای حمایت کنی؟ من چرا باید برم تو ایتا بنویسم، ولی تو میری توییتر مینویسی. چرا میری

ما رو برای بنزینی که یک شبه گرون کردن، فیلتر کردن، بعد هم نگفتن. خب بگو. من پول داده ام، سرور مجازی گرفته ام برای شرکتم. پول من پرید اون وسط. تو فضای کامپیوتر هم هست رشته ات. بدترین بیکاری در رشته کامپیوتره.

وسط کرونا که همه مون، شرکت هامون، جمع شده، این آذری جهرمی رفته عکس شخصی خانواده اش رو میذاره تو فضای مجازی که رفتم سفر، خوش گذشت!

میگن سفر در شرایط کرونایی ممنوعه. تو که هر غلطی میخوای بکنی، خب بکن. چرا پس حرص ما رو در میاری؟

آذری جهرمی میگه من تنها کاری که کردم اینه زیرساخت رو درست کردم. الآن اینترنت ارزون شده؟ چی رو درست کردی؟ زیرساخت خودت رو درست کردی؟!

اون از اون وزیرتون که به ما میگه بیکار رفاه طلب. این از این وزیر ارتباطاتتون.

همتی برای آذری جهرمی میگه وزیر خوب و عالی. پز این رو میدن که رفته واسه بچه هایی که بستنی طلا تو برج میلاد میخورن، هزار تا سرورشون رو کرده صدهزار سرور. حالا من باید به این برج میلادی ها پول بدم که تی شرت خارجی بپوشن بگن پردازش تصویر کردیم. چیزیکه مشق شبانه من بود. چیزیکه دم به دم داشتیم انجام میدادیم. فقط من باید پول سرور اونو، تی شرت خارجی اونو بدم، تشویقشون هم بکنم، بگم رشته ام کامپیوتره. تو برای بیکاری ماها که رشته مون ارتباط مستقیم با فناوری اطلاعات و ارتباطات داشت چه کردی؟

آذری جهرمی، بدترین وزیر دولت روحانی بود، ولی انقدر این دونه درشت بود که کج شد، ولی نیوفتاد. انقدر این خاندان داشت که الآن کجیش فقط روی صورتش مونده.

یک جوری راحت دروغ میگن که خود ما که زیر دستشون بودیم باور کنیم، فردا این وزیرشون کاندید ریاست جمهوری شد ما هم بفرستیم رئیس جمهور بشه.

شماها که خیلی خوب و دلسوز بودین، حق من به عنوان یک ایرانی رو خوب به جا آوردین. با همه آدمهای اون لیست که دادین دستم همین کار رو کردین؟ به همه اونها گفتین جاسوس بودن؟ یا فقط به من قاضی زاده گفتین.

مخصوصا هی کرم میدوونن که وقت بذاریم هی جواب اینا رو بدیم. البته، اگر هم وقت رو تلف نکنیم دکترا هم بگیریم میگن چرا دقیقه نود این کار رو کردی؟

توی اون لیست من دیدم چقدر کارمند زاده دیگر بودن که میتونست اسمشون بلند نشه. چرا باید اسم من قاضی زاده اینطوری بلند میشد؟

مقصر من بودم؟ یا پدرم بود؟

حمال بودیم؟

باید برای عذرخواهی هی براتون کار کنیم؟

باید بریم خارج؟

چرا؟

من اگر قاضی زاده نبودم، جاسوس نبودم. دیدم اون همه کارمند زاده که بی صدا کار کردن، ولی باید هی صدای من بلند بشه.