آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

از حالا ما در آینده

فکرش رو بکنید می گن در آینده، انسان های تراریخته می آیند؛ یعنی ما می تونیم بچه مون رو سفارش بدیم قدش چی باشه، وزنش چی، رنگ چشماش و غیره. بعد لابد  مرده میره خواستگاری میگه من دوست دارم زنم اصیل باشه؛ یعنی تراریخته نباشه.

هرچند الآن هم به نظر ما در آینده گذشته هستیم. قدیم می گفتن شب هنگام آرامش و خوابه. الآن می بینیم همه جا تاریکه ولی انگار همه بیدارن. مثلا همین همسایه های جیمز باندی ما. چند شب ساعت های 1 و 2 نصف شب بلند می شم یک صدایی که بلند و شاید هم ترسیده آمیخته با عصبانیت می شنوم که داره سر یکی داد میزنه این طوری:

«بشین تو ماشین.» بعد صدای بسته شدن چند در می شنوم و بعد هم ماشین حتما باید درجا گاز بده و سریع انگار فرار کنن.

امشب هم از اون شب ها بود. فقط فرقش این بود که طرف عصبانی تر داد زد و گفت: «ها بشین. بشین تو ماشین» بعد هم انگار ماشین درجا گاز زد و شاید هم اصلا نرفت و همون جا فقط کار تعمیرگاه ماشین بود!

اصلا هیچ با خودتون فکر نکنید دیگه مثل قدیم مردم روز کار می کنن. الآن این چیزی که من میبینم همه ش شب کاریه