آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

کاش با تشییع پیکر شهدا به فکر آب و هوا هم میبودین!

شهداتون رو تشییع کردین خیلی خوبه. کاش همزمان دو کار میکردین. اینکه پلاکارد هم با خودتون برمیداشتین و میگفتین در عجبین از بی تحرکی مسئولین برای آبو هوا1!

پریروز گفتیم سرده و انگار برف می یاد. نگاه کردیم ابرها سنگین نبودن. فرداش شب نگاه کردیم که چه ابرهای سنگینی! این ابرها برف دارن.

عجیب هنوز برف نیومده! اصلا باران هم به جاش یک شبنمی دیدیم! دیدم دستم تو دماغمه. یک سر زدم به این سایت waqi.info. چند بار هی refresh زدم بالا نیومد. از جمله لینکهایش که نشون میداد google-analytics بود. لابد این رو برای ما بسته ان و این سایت چون به تحلیل های ردگیری کاربران از طریق گوگل وابسته است چیزی نشونم نداد. تنها مرجعم برای اعلام درست آلودگی هوا همین سایت بود. وگرنه که سازمان آب و هوای ایران که بجز هر روز هشدار دادن برای گرفتگی معابر و سیلاب چیز دیگه ای نمیگه! فوقش میره تو پارک میشینه و میگه تمیزترین نقطه هوا از نظر آلودگی چقدر آلوده است، خوشگل!

یک مرور بکنیم که چی شد. سالی که قاسم سلیمانی را شهید کردند، در واقع می خواستن مطمئن شوند که ما میدان نداشته باشیم. یعنی به جهت اطمینان ترامپ بعد از اینکه سال 2017 از برجام از نظر دیپلماسی خارج شد، میخواستن مطمئن شوند که ایران میدان نبرد  را هم نداره

شهید شد و بلافاصله کرونا اومد. اسمش رو گذاشتن COVID-2019

من یکی که چشمم خون اومد. کبدم ورم کرد و پشت سرش هم صورتم. دیگه بیرون نرفتم. گفتم سربه و هوا آلوده است. قبلش هم داشتم زیاده روی میکردم بیرون میرفتم. کرونا مزید بر علت شد.

واکسن آوردن و یکی دو دوز زدیم. خوب بود. و هنوز هم خوبه

با این وجود من برنگشتم. هوا هنوز آلوده بود. مردم خیلی سعی کردن با این هوا عادی بشن. رفتن و یک چند نفری در اغتشاشات اخیر به عنوان مدافع امنیت و چند نفری هم بعنوان مردم حرم رفته به گلوله بسته شدن.

البته این ظاهرشه. کاش ماها در غسالخانه کار میکردیم که ببینیم چقدر این روزها آمار سرطان و مرگ و میر بالا رفته. نمیگن که. اگر میگفتن من در موج اول کرونا اونقدر آسیب نمیدیدم.

در موج اول مهر امسال من یک چیزی مثل کرونا گرفتم که چون علائمش کامل نبود اسمش رو چیزی نگذاشتیم. در عوض گفتن برخی همزمان کرونا و آنفولانزا گرفته ان. گفتن آنفولانزا همیشه آبان می آمد و امسال 4 هفته زودتر شد. همزمان اغتشاشات و ریختن دو طرف دعوا به خیابان بود

حالا میگن آنفولانزا 4 ماهه. بچه برادرم خروسک گرفته. طفلی هفت سالشه و تازه مدرسه رفته. تا بهمن باید صبر کنه تا آنفولانزا بره.

البته نسل بعد از ما خیلی طفلی هستند. شاید اغلب تناسخ مرد سی ساله بیکار باشند! یکباره کل دانش ما در سن کودکی به آنها منتقل شده، درحالی که بچگی نکرده ان. زودی بزرگ شده ان و ما نمیدانیم با اینهمه دانش میخوان چی کاره بشن!

خلاصه اینه که ما الآن در غسال خانه کار نمیکنیم که بدانیم در این مدت آمار بی صبری ها و مرگ و میر ناشی از سرطان در پی کرونا چقدر بالا رفته، ولی یک چیز روشنه و آن این است که هوا هنوز آلوده است و من ترجیح میدهم بیرون نروم!

کاش میگفتم کاری بکنید اثر داشت. ابرها چند وقت پیش در خوزستان افتادند روی زمین و چند ماشین یکباره فقط به همین دلیل با هم تصادف کردن!

این طبیعی نیست. بلکه مستقیم دارن آبو هوا رو تغییر میدن. اینهایی که ما دیدیم مهارت رانندگی دارن و با مهارت سنگ میارن که بلبشو درست کنند وسط بزرگراهی که سنگ نداره، ازشون هیچ بعید نیست که دستکاری منطقه ای بکنن و ابرها رو هم بندازن زمین که هوا یک برف به خودش نبینه!

ماها که رو کار نیستیم. من خودم رو هم مقصر نمیدانم. من داشتم تدریس میکردم. اومدن گفتن فلانی اومده دماغش رو عمل کرده و اصلا به اصول تو اعتقاد نداره بیا و بهش نمره بده! دادیم و ترم بعد هم دیگه بهم ندادن درس بدم!

افغانستان یک قانون خوبی داره و اون هم اینه که اگر کسی از فامیلی در دولت استخدام شد بقیه آن فامیل حق ورود به دستگاه دولتی رو ندارن! اینطوری فامیل بازی و پارتی بازی کمتر میشه! دیگه دولت از 84 میلیون جمعیت میشه 18 میلیون نفر و نه بیشتر! انقدر فساد زیاد نمیشد که پشت سرش ماها ندونیم دور و بر چه اتفاقایی می افته!



1- تظاهرات به خاطر بی تحرکی مسئولین در قبال تغییرات اقلیمی


چطور کرونا رو من اثر کرد؟

از درد گوش های میانیم شروع شد. همه این ها که میگم قبلا یک مشکلی داشتن. گوش میانی، دندان ها، چشم، قلب، طحال و غیره. حالا فکرشو بکنید، یک باره همه این ها، به ترتیب، ولی خیلی کم کم درگیر عوارض خیلی جدی بشن.

از یکی از گوش های میانیم، اون عقب. البته، در تمام مدت چشم هام میگفتن که مشکلی هست؛ قرمز شده بودن، و دچار تورم چشم شده بودم. درد شدید گوش داشتم. یک گوشم، و بعد گوش دیگرم. در تمام این مدت، اعضای خانواده تغییر خاصی در من حس نمیکردن. قرمزی چشم میتونست به خیلی عوامل مربوط بشه، از جمله آلودگی هوا که در بهمن ماه، ماه آلودگی هوای مشهد، اتفاقی تازه نبود. خودم هم اتفاقی حس نمیکردم. قبلا یک بار در همین وبلاگ از حساس شدن گوش هام به صداهای تیز مثل صدای زن، در این چند سال اخیر نوشته بودم. دانش پزشکیم هم کم بود.

تب خال هم که چیزی تکراری بود. یک تب خال روی لب، که ممکن بود به جاهای دیگه منتشر بشه، هم که در این 20-30 سال که در مرکز شهر زندگی میکردیم، چیزی جدید نبود. خلاصه، کسی شکی به بیماری خاصی نمیکرد.

خلاصه، مدت زمان طولانی فقط درد، و ورم گوش، همراه با ورم یکی از چشم ها داشتم. چشمانم خیلی حساس شده بودن. غدد اشکیم متورم شده بودن.

یک شب، شبی سرد، احساس کردم چیزی در بدنم، در اعضای درونی بدنم شکسته. اون شبی که میگفتیم نصف شبی ماشینی با بوی گازوئیل خونه رو درنوردیده بود. یکباره، جاهایی مثل کلیه، کبد و روده ها درد داشتن. آن شب، روی چشمانم خوابیده بودم. چشمام پف کرده بودن و من مچاله شده بودم.

در تمام این چند ماه، دوست داشتم چاق بشم. برای همین غذا میخوردم. بلد نبودم که هروقت گشنه ام شد، بگم نمیخورم. میوه کم میخوردم. داشتم اینطوری، در بدتر شدن اوضاع کمک میکردم. روزها زود بیدار میشدم، و شب ها تا اندازه ای که بشه گفت فقط 8 ساعت میخوابم، بیدار میماندم. گوش های من باید سروصدای طاقت فرسای برج روبرویی که حتی گوش یک آدم معمولی رو هم آزار میداد تحمل میکردن.

خانواده هم، نهایتش میگفت که تو باید بری دکتر! ولی تحمل یک مریض روی دستش، و مراعات آن را نداشت. یک جوری میگفت خوب شو دیگه! میوه، کاهو و سبزی در خانه زیاد شده بود، ولی تحمل خانواده برای خوردن یکسره سوپ و آش های مختلف در یک دوره طولانی بیماری در حد ماه ها سر اومده بود. کبدم حسابی چرب شده بود. یکباری میدیدی جوش چرکی رو صورتم پیدا شد. انگار خیلی چربی، و یا قند خورده باشم. در صورتی که در حالت معمولی اینطور نبود. چربی خیلی کم میخوردم، ولی گویی چربی زیادی خورده بودم. در مورد قند هم همینطور بود.

حس بویایی و حس چشاییم رو رفته رفته از دست میدادم. همزمان، به تمام غذاهایی که یک دیابتی رو دچار مشکل میکرد، حساس شده بودم. فشار خونم بالا رفته بود. فکرشو بکنید، من در تمام این سال ها تو این وبلاگ از پایین رفتن فشار خونم اعتراض کرده بودم. فشار خون یک ماهی را داشتم، و حالا مثل یک فشارخون بالا بدنم عمل میکرد. حس چشایی نداشتم و غذاها در فشار خون بالا، در خشکی چشم، و در تورم رو من اثر میکردن.

بعد از تورم گوش ها، نوبت تورم اعضای جلویی صورت بود. غدد بزاقی سمت راست، و بعد غدد بزاقی سمت چپ. دیگه میشد، حس کرد که حتی شاید چیزی در بدنم در حال حرکته. چیزی مثل توده ای تورم زا! تورم این غدد به حدی بود که دیگر با چشم میشد آن ها را دید. من فقط میگفتم مزاجم به هم خورده. گاهی چیزهایی میخوردم که به بدتر شدن بیماری کمک میکرد. درست نمیتونستم باهاش رفتار کنم. بعضی تظاهرات بیماری روی بدنم داشتم. مثلا یکباره لکه ای خونی روی جایی از پوست صورت جای لپ، که گویی مثلا خودم با دستم نشگون گرفته بودم. اینها برام بعد از یک ماه مثلا خوب بودن. چون دیگران میتونستن ببینن، که وضعیت بدنم عادی نیست، و با من به عنوان یک بیمار رفتار کنن.

بعد از یک ماه و نیم، یک روز هم روزه گرفتم. روز بعد که روزه گرفتم، پای چشمام سیاه شد. معلوم بود روزه هم خیلی برای این بیماری خوب نیست. البته، ماه بعدش دو روز پشت سر هم روزه گرفتم که با سیاه نشدن پای چشمام معلوم بود که رو به بهبودی خیلی کندی هستم. ورزش رو شروع کرده بودم. تنها چیزی که احساس میکردم، بدتر نمیکنه و ناگهان اثر معکوس نداره، همین ورزش بود.

زمان به کندی سپری میشد. کم کم حس چشایی من برگشت. یک سری عوارض بهبود پیدا کردن، ولی همچنان عوارض دیابت باقی موند. که اون هم احتمالا در خیلی دراز مدت و با طی دوره آلرژی و تورم ناشی از ماه های فروردین و اردیبهشت باید بهتر بشن.

تجربه ای که من در مورد این بیماری داشتم، بهبودی بود. ولی خیلی کند و خیلی تدریجی. صبر و استقامت نه تنها خودم، بلکه خانواده رو میطلبید. و در شرایط آلودگی هوا، عوارض بسیار زیاد.  این بیماری عوارضش خیلی زیاده و شاید در خیلی درازمدت در حد سال طول بکشه، آدم بخواد بهبود پیدا کنه.


بعدا اضافه کرد: تظاهرات بیماری در بدن من مثل آنفولانزا و یا سرما خوردگی نبود، برخلاف این حرف رایجی که پزشکا همه جا پخش کرده ان. این تظاهرات مثل همون تظاهراتی بود که قبلا باهاش سال 96 مواجه شده بودم. کرونایی که اثر آبریزش بینی در اون به اون صورت دیده نمیشه. تب و لرزی که باهاش مواجه میشی کم و ناچیزه. سال 96 حالت استفراغ و تهوع مبرز بود، ولی دلیلش این بود که جای دیگه رو درگیر نکرده بود. اگر این بیماری جاهای دیگه رو درگیر کنه، که میکنه، تظاهرات بیماری مثل آنفولانزا در برابر بقیه تظاهراتش ناچیزه. درد در غدد شاید بقیه آثار رو بیشتر تحت تاثیر خودش قرار بده. خیلی به ندرت من سرفه کردم، که اونم میتونیم بگیم خاکی چیزی برای یک تک سرفه اثر گذاشته بود. بیشتر حساسیت به ذرات معلق هوا بود که من داشتم. با یک گردو خاک، و با یک باد قبل از بارون فشار خونم بالا میرفت!

بعدا اضافه کرد 2: بقدری در مورد این بیماری و علائم اون بد اطلاع رسانی کرده ان، که هی من باید نکته و تبصره اضافه کنم. همونطور که قبلا هم گفتم اون تبی که دکترا از داشتنش مدنظرشونه تا بگن این بیماری رو گرفته ای، ناچیزه. یک چیزیت میشه که در دمای معمولی احساس میکنی خیس عرق شده ای. البته، از قدیم هم گفته ان که تب نشونه خوبیه، یعنی بدنت داره با بیماری مبارزه میکنه. آیا این تب رو فقط تا همون 15 روز، یک ماه اول حس میکنی؟ یعنی، آیا این ویروس ظرف همون 14 روز که بیماری نشونه هاش بروز کرد در بدن باقی میمونه؟ راستش، من میکروسکوپ ندارم که این ویروس رو ببینم، ولی نشونه های مبارزه بدنم رو که میبینم، از مثلا دوباره بادکردن غدد بزاقی و عرق سرد کردنو اینا بعد از سه ماه تظاهر بیماری، از بهمن ماه، باید بگم که در مورد من اینطور نبود. یعنی، الآن اگر من دوباره مثل بهمن بلد نبودم، روزها کوتاه بودن، و شرایط آلودگی هوای بهمن دوباره برمیگشت، احتمالا این علائم بازهم با همون شدت بهمن ظاهر میشدن. در مورد من که اینطوره. هنوز بعد از سه ماه یکباری میبینی در یه حدی غدد بزاقی با آلودگی هوا درگیر میشن، و شب ممکنه از تب سرد خیس عرق بشی.

بعدا اضافه کرد 3: و درد گلو، از علائم دیگه ش بود، به نحوی که انگار خار رفته باشه اون تو. وقتی مثلا آب میخوردم یا غذایی که نیاز به پردازش داشت، اون ته گلوم نزدیک گوش های میانی درد میکرد. انگار مجموعه ای خارهای ریز کاکتوس رفتن تو گلو و حالا جاشون مونده و درد میکنه. این هم با شدت اولیه شروع شد و کم کم از دردش کم شد.

بعدا اضافه کرد 4: یک جایی وسط حرفام گفتم خشکی چشم. این یکی خیلی برام ویژه شد در این ایام کرونا. مخصوصا که در حالت هوای آلوده چشم خشک میشه، و یا در حالت خوردن غذاهایی که برای یک دیابتی بده، مثل غذاهای سرخ کرده و ادویه دار، در یک شدتی زیادتر میشه. وقتیم میگم خشکی چشم، از قرمزی، اختلال رگ، و آبریزش، قی خونی، شروع میشه تا خونریزی. کمی که رژیم رو رعایت کنید، و هوا رو هم مرطوب و تمیز نگه دارید تا حد کم شدن وضعیت بحرانی چشم به سطح قرمزی فقط میتونید پیش برین. من بررسی کردم، یک چیزی مثل شالازیون در مورد چشم پیشنهاد شده بود که میگفت مثلا تا 6 ماه ممکنه خوب شدنش طول بکشه. شالازیون، اونطور که بررسی کردم، چربی زیر پلک هست. نشانه مشترکی داشت، وضعیت چشمم با شالازیون، و اون هم اینکه وقتی مثلا خوابیده ام، بیشتر از اشک از چشم میاد، و در حد آب عفونی هست. شباهت به قی داره، ولی چیزی تو چشمم نرفته که. اگر فرض کنیم که ویروس ها تو چشم نیستن. نگاه که کردم چشمم بیشتر دچار اختلال رگ بود، تا چربی زیر پلک. حدس میزنم همون حداقل 6 ماه برای خوب شدنش طول بکشه، ولی شالازیون نباشه.

بعدا اضافه کرد 5: بی اشتهایی، و از اون بیشتر سوءهاضمه. و یبوست. اون اوایل به بوها خیلی حساس شده بودم. با بو احساس میکردم عفونت بدنم بیشتر میشد. مثلا یک چرخ خیاطی بالا سرم بود که بوی پارافینش اذیتم میکرد. یا شبی که مادرم جگر سیخ زده بود، فرداش غدد بزاقی زیر چشم پرکارم، همراه با دندونام حسابی باد کرده بود. خیلی برام سخت بود، چون عادت غذایی دیگه ای داشتم و غذایی که میخوردم قبلا برام مشکلی درست نکرده بود. ضمن اینکه نمیدونستم که مثلا بیماری مثل کرونا با دستگاه هاضمه چی کار میکنه. چون نمیدونستم ویروس وارد بدنم شده، باهاش مبارزه هم نمیکردم، پس یه مدتی رو به بدتر شدن رفته بودم.

از علائمی که نشون میداد که دولت و رسانه هم میدونست، تکذیب بسیار شدیدی بود که میکرد. تکذیبی که قبلا مشابه اون رو وقتی قیمت سکه از یک میلیون تومن پرید به سه میلیون و ظرف 15 روز به 4 میلیون، دیده بودیم. و عجیب که هر دوبار ما بهش شک نکردیم. از اون تکذیب های عجیبی که قبلا مشابه اون رو در ریاست هواپیمایی ایران، در ماجرای سقوط هواپیمای ایران-اوکراین دیده بودیم. من، فقط کمی اطلاعات یک شاهد رو گفتم که تخصصم اینها نبود. اون ها هم ابزارهای بهتری، هم تعداد گزارش های بیشتری داشتن، و اصلا اگر علم نداشتن، رئیس نمی شدن. در مورد سقوط هواپیمای ایران-اوکراین هم همینطور بود. کمی پزشکی بدونی، و کمی فیزیک بدونی باید سریع، حداقل بگی موارد مشکوکی هست، و نه اینکه شدیدا تکذیب کنی. دفعه بعدی، باز هم اخبار رو با این دیدها نگاه میکنم، ببینم میتونم یاد بگیرم کی چه اتفاقی افتاده!

وقتی، چشمام قرمز شده بود، چشمای خیلی ها قرمز بود. همزمان همین جا اطلاع رسانی میکردم. خون که از چشمام اومد، اطلاع رسانی هم میکردم. از اون مهم تر، در این مدت، داروخانه ها، مملو از حضور مردم بودن. یه عده ضدعفونی کننده میخریدن، و یه عده هم مثل من دنبال دارویی بودن که شاید کروناشون درمان بشه. الآن اون شلوغی داروخانه ها دیگه نیست. در استانداری جای خونه ما یک طبقه به مبارزه با سلاح های بیولوژیک سالهاست که اختصاص داده شده. راز این حرکات عجیب دولت ها و سعی در مسکوت نگه داشتن این اپیدمی ها چیست؟

بعدا اضافه کرد 6: حالت تهوع، خیلی ناچیز. به همون ناچیزی تب. از چیزایی که برام عجیب بود، این بود که نمیتونستم لب به ارده بزنم. کنجد آسیاب شده ای که همه کلی ازش تعریف میکنن. اصلا به لب زدن نمیرسید که حالا بخوام از خوردنش حالت تهوع داشته باشم. فکر میکنم فشار خونم با لب زدن به ارده بالا میرفت. برای همین ازش زده شده بودم. تا حدود دو ماه-سه ماه.

بعد از اون ماجرا، دیگه جرئت نداشتم حتی برم تو حیاط. البته، هوا هم خودش آلوده بودو حق هم داشتم. قضیه کرونا رو هم افشا کرده بودندو به جز آلودگی های مرسوم، بوهای خاصی که ما فرض میکردیم برای ضدعفونی میزنن هم میومد. اینکه میگفتن هوای بهار رو تنفس کنید و از اون دیگه نباید گذشتو گذاشته بودم کنارو خیلی خودجوش هوس هم نمیکردم برم بیرون، و یا لااقل سعی میکردم نفس نکشم توش دیگه. یکسره از اون موقع به بعد، فقط با ترس و لرز گاهی به زور لای پنجره رو باز میکنیمو زود میبندیم. قبل از کرونا هم من خودم میخواستم دیگه بیرون از خونه نرم، صرفا به خاطر ترافیکو آلودگی هوا. فوقش به خودم گفته بودم، نگاه میکنم اگر ماشین ها تو ترافیک نشسته ان بیرون نرم دیگه. ولی تا یک سال این تفکر رو گذاشته بودم کنار، تا اینکه کرونای حاد همه گیر شد. حالا که کرونای حاد همه گیر شده، اصلا دلیلی برای بیرون رفتن نمیبینم. حتی یک درصد هم احساس نمیکنم بصرفه که بیرون برم. فکرشم نمیکنم.

بعدا اضافه کرد 7: درد گلو، فقط مال سر گلو نبود. اغلب، بعد از بلعیدن بود، ولی فقط به اون تعلق نداشت. یعنی مثلا درد شامل غدد بزاقی هم میشد، شامل انتهای گلو (سر دوشاخه شدن نای) هم میشد. و زمان خاصی بهش تعلق نداشت. یعنی، الآن هم آلودگی هوا زیاد بشه، یه وقت میبینی جای سرشاخه های نای بعد از سه ماه که شروع شده، درد میکنه، ولی خب، نه به اون شدت اول. تنگی نفس رو خیلی نمیتونستم تشخیص بدم، چون مثلا این تنگی رو میتونستم ارتباط بدم به کمبود اکسیژن، آلودگی هوا و غیره. بعنوان نشانه، خیلی نشانه قابل تشخیصی نبود. یعنی، اصلا خیلی تمیز دادن مشکلات ناشی از آلودگی هوا (ذرات معلق فلزی مثل سرب)، با مشکلات ناشی از خود کرونا قابل تشخیص نبود. با این وجود، یک تفاوت ها و شباهت هایی بود که میشد آلودگی کرونا رو از بقیه مشکلات آلودگی هوا تمیز داد.

بعدا اضافه کرد 8: آبریزش بینی. به اون صورت معنی نداشت. یعنی واقعا میشه گفت یکی از تفاوت های اصلی حساسیت فصلی، آنفولانزا و سرما خوردگی تو همین قسمته. کرونایی که من گرفته بودم عفونت داشت. عفونتی شفاف و سبز، منتشر در تمامی نواحی سینوس ها. ولی مثل آنفولانزا و سرماخوردگی، و یا آلرژی، بدن رو تر نمی کرد. برای تر کردن، واقعا بدن در زحمت بود. این کرونایی که من گرفتم بیشتر خشک میکرد، و بدن برای تر کردن به زحمت میفتاد. پس، آبریزش بینی به اون صورت توش معنی نداشت. البته، چیزهایی مثل خارش به وجود آمده ناشی از خوردن اسفرزه در حد دو روز، برای بدن دردسرساز بود. مثل همیشه (یعنی قبل از کرونا هم)، اسفرزه زیاد نمیتونستم بخورم. اصلا یک دلیلی که میگم این بیماری رو نباید تو دسته آنفولانزا قرار داد، سر همین خشکی که تو بدن ایجاد میکنه. این بیماری آب بدنو میکشه. کرونا بدن رو خشک میکنه. اما، اینکه میگن اگر خارش داشتین، پس احتمالا آلرژیه و کرونا نیست، احتمال ضعیفیه. چون مثلا در بدن من علائم کرونا وجود داره، و از طرفی هم در این مدت 2-3 ماهه گاهی جای این غدد اشکی متورم میخاره. طبیعی هم هست. عفونت کرده، و حالا جای عفونت میخاره. من یادمه اون موقع هم که این غدد بزاقی لپ سمت راستم باد کرده بود، ممکن بود جاش رطوبتی مثل عرق بیرون بزنه، و ممکن هم بود کمی بخاره. البته، این خاریدن، مال خاریدن جایی عفونی هست که متورم شده، و با خاریدن حساسیت فصلی فرق میکنه. با تمام این حرفا، خاریدن حساسیت فصلی در بدتر شدن عفونت کرونایی موثره. و به طور کلی، میتونم بگم کرونا در بدن من سودا رو زیاد میکنه، و آنفولانزا، سرماخوردگی، و حساسیت فصلی، بلغم رو. در واقع، واکنش بدن به حساسیت های آلرژیک بیشتر از نوع خلط آوره، ولی در کرونا بیشتر خشکی هست.

بعدا اضافه کرد 9: آیا من از راه هوا کرونا گرفتم؟ تا اونجا که یادم میاد، نه. کرونا، تاثیر آلودگی هوا رو به صورت تصاعدی روی من زیاد کرد، ولی اینکه از طریق هوا کرونا گرفته باشم، هرگز به ذهنم خطور نکرده. من، خیلی به کثیفی اون نقطه از چین فکر میکنم که میگن در یک خیابون آلوده و از طریق خرید و فروش حیوان، انتقال صورت گرفته. این کرونا، از سال 96 تا اونجا که خودم ثبت کرده ام، بوده. این کرونا، رو من شاید اولین بار، از یک حیوان آلوده مثل خوک گرفتم، و نه حتی گربه، سگ و یا خفاش. خوک، از نوع زشت و سیاهش، چرا میگم خوک؟ دلیلش اینه که تا حالا ندیده ام، حیوانی مثل خوک، انقدر بخواد خودش رو به انسان نزدیک کنه. کجا؟ در جایی مثل انباشت  زباله انسانی. چون خوک هایی داریم که مثل سگ ها دور زباله ها میگردن، و به دنبال غذان. بعد، اصلا درنظر نمیگیرن که نجاستو رفته ان با اون پوزه شون بو کشیده ن، مزه کرده ان و وارد بدنشون کرده ان. میرن تو زباله ها میگردن، بعد میان خودشون به هرکی سر راهشون قرار بگیره میمالن. یک جورایی خودشون برای آدم لوس میکنن. حیا ندارن. حتی از گربه هم حیاشون کمتره. در شهر من، مشهد، و دقیقا اون وسطاش که من هستم، لااقل میدونیم که سیستم دفع زباله قوی ای داره، اما، آیا همه شهرها این سیستم رو دارن؟ نه.

مردم (حتی مشهد) زباله هاشون رو در طول روز ولو میکنن تو خیابون ها، و خرابه ها. بعد، از کارهای روزانه شون اینه که رد آدمایی رو بگیرن که از کنار این زباله ها رد میشن. در مشهد، که اینطوره. در شهرهای کوچکتر بدتر. سیستم دفع زباله، تا اونجایی که من دیده ام، حتی میشه گفت در شهرهای کوچک خیلی هم معنی نداره. پس، من کرونا رو بیشتر از یک ناقل حیوانی که داشت از کنار زباله ها رد میشد، گرفتم و نه حتی یک ناقل انسانی، و یا آب و هوا.

البته، اینکه گفتم شروع ماجرا بود. این بیماری طولانی مدت میمونه. ادامه ش با انتخاب قبلیمون با ترامپ رقم خورده. بعد از اینکه از عفونت های بدن های ما شیرابه، در خیابان ها راه افتاد، گام بعدی تحرک این بیماری شروع شد. تصمیم گرفته شد، تا دست فروشی ها راحت تر جمع بشن، حتی با مرگ دست فروشان، اتفاق خاطره انگیزی بود. به همون خاطره انگیزی که ترامپ رو باهاش انتخاب کردیم. شیرابه هایی از بدن های عفونی ما در خیابان ها راه افتاد و ما فقط شاهد شروع ماجرایی بودیم که در اون مرگ آدم هایی رقم میخورد که تا الآن، هنوز شاهدشیم.

بعدا اضافه کرد 10: آیا روزه داری برای کرونا خوب است؟ بالای متن اشاره کردم که در روزهای اول بیماری که دچار میشین، خوب نیست. ولی من از همون اول که بی اشتها شده بودم دوست داشتم روزه بگیرم. رژیم غذاییم رو که باید عوض میکردم. به اون خواهر رژیم شکنم باید تاکید میکردم دیگه انقدر با این شیرینی های گاهو بیگاهش برای ما رژیم شکر تجویز نکنه، و از طرفی هم خودم باید رژیم خاصی رو ترتیب میدادم، ولی هنوز هم باید یک چیز عوض میشد. اون این بود که باید به صورت طولانی مدت، برنامه ریزی میکردم که چیزی نخورم. این کار ساده نبود، و براش باید دلیلی میداشتم. در یک مدت طولانی، در کمتر از سن یک انسان سالمند، من هم لاغرتر شده بودم و هم از قدم کم شده بود. این از نظر روانی این تاثیر رو من داشت که بی مهابا بخورم، تا بلکه بتونم اول با چاق تر شدن بتونم حداقل به قد سابقم برگردم. بهترین کار، برای ترک این اعتیاد، یک چیزی، یک دلیلی، مثل روزه بود. پس، الآن که ماه رمضونه و سه ماهی هم از اولین روزهای بیماریم میگذره، خوشحالم، چون دلیل خیلی قانع کننده ای برای روژه داری دارم.

نکته بعدی، التهاباته. آیا التهابات کرونا فقط تا همون روده، است؟ خیر، شیمیایی که نزده ان. ویروس کرونا درون سلول های بدن نفوذ میکنه. در روزهای اول که بیشتر ملتهب بودم، ترشحات واژینال، به این معنا که آلودگی خارجی تا اون حد، وارد بدن شده داشتم. یادمه، روزی که لرز خفیفی در ماهیچه های ران پام حس کردم، قرمزی هایی کم رنگ در همون قسمت، انگار که نشگون گرفته باشن، روی پام ظاهر شد. اون روزی که قرمزی پر رنگ تری روی لپم در صورت ظاهر شد، شاید هفته دوم بیماری بود.

بعدا اضافه کرد 11: امروز آمار و ارقام جالبی میدیدم. اینکه مثلا تست کرونا 800 هزار تومنه (خیلی گرونه!)، و دیگه اینکه امروز 7/2/99 تازه آمار فوتی ها رسیده به اون روزی که اینا شروع کرده بودن به آمار دادن! این هم از اون عددهای عجیبه! من داشتم از همون دیر خبر دادنشون ایراد میگرفتم، حالا اینا دارن میگن برگشته ایم به آمار روز اول که داده ایم. خداییش برای منکه قبل از این آمارها بیماری رو گرفته بودمو تموم شده بود و رفته بود، و البته مرتب هم هی میگفتم که خیلی ها گرفته ان، این عدد بالاست. حالا، شماها احتمالا خوشحالین، به خاطر اینه که همون جریمه 500 هزار تومنی حضورتون با ماشین در دوران قرنطینه تعطیلات عید، هم بالا نبوده، و یا این عدد تست کرونا که 800 تومنه هم براتون ناقابله.

اما، از کرونایی که من گرفتم. این مطالب رو مینویسم و دوست داشتم کسایی بخونن که امکانات کمی داشته ان، و بدون هزینه میخواستن یک شمه ای از این بیماری دستشون بیاد.

یادمه، روزهای اول که کرونا گرفتم، تقریبا میشه گفت که نمیدونستم گرفتم. خب، خیلی سخته بتونی تشخیص بدی. اونم برای چیزی که جدیده و علائمش رو تا حالا کسی بهتون گوشزد نکرده. من اینطوری بودم. یادمه تقریبا هر اشتباه نکنی رو تو همون 14 روز اول سر این بیماری کردم. از جمله اشتباهاتم هم این بود که این کش شلوارم تنگ بود، حسابی، بعد واقعا، عقلم هم نمیکشید شلوارمو عوض کنم. همینطور تنگ، تحمل میکردم . حالا اینا رو گفتم، برای کرونا آمادگی داشته باشین، خواستین بگیرین، لباس مناسب بپوشین.

بعدا اضافه کرد 12: وقتی میگم اشتباهات زیادی اون موقع داشتم، از تعداد زیادی اشتباه حرف میزنم. از جلمه اونها این بود که بعد از مدتی خمیردندانی رو استفاده کردم که توش دی اکسید تیتانیوم بود. با خودم گفتم که یک روز درمیان که اشکالی نداره. بعد پماد زینک اکسیدی استفاده کرده بودم که خیلی وقت بود همینطوری رو زمین بود. میزدم به یکی از جوش هام که بره. دیگه، از اشتباهاتم استفاده از کرم مرطوب کننده ای بود که عطر غیرطبیعیش حتی بعد از اینکه حساسیتم نسبت به بوها رفته بود، بازم تا وقتی ظرفش رو نشسته بودم نمیرفت. یعنی بعد از اینکه ظرف کرم رو هم شستم بازم بوی عطرش آزار دهنده بود. این اشتباهات به اضافه یکسری اشتباهات زیاد دیگه، کار خدا، دقیقا تو آلودگی هوا و روزهای کوتاه و سرد سال، همراه بشن به یک پدیده اضافی دیگه، چی میشه؟ اثر تصاعدی یک اشتباه!، طوری که هربار برگردی عقب و بگی اگر اون کرم نبود، اگر اون روز این یک حرکتو نمیکردمو اینا

بعدا اضافه کرد 13: این روزا تصویر بچه هایی رو نشون میده که به مدرسه برگشته ان، و حالا یک ماسکی رو هم به صورتاشون زده ان. تقریبا میشه گفت که این کار فقط 10درصد شانس ابتلا یک بچه و حذف چرخه انتقال ویروس کووید-19 و هر ویروس دیگه ای رو کاهش میده. فکرشو بکنید، این بچه میخواد بره دستشویی، و بعد از دستشویی میخواد دستاشو بشوره. بالفرض اگر که مامور هم گذاشته باشن که بزرگو کوچکش رو بشوره، و اون مامور هم حواسش به بچه باشه که دستاش رو هم میشوره، فکرشو کردین که وقتی دستشو زد به شیر آب، چه تعداد ویروس از شیر آب به دستش منتقل میشه و چه تعداد ویروس خودش منتقل میکنه؟ منکه گاهی جای شیر آب بزرگسالان فهمیده میرم، فرداش این ویروس تبخالم عود میکنه. فقط مثلا کافیه حواسم نباشه و مثلا بخوام وضو بگیرم. در یک مرحله که خواستم بعد از آب زدن به دستم آب بزنم به صورتم، همینکه دستم به لبم بخوره، فرداش ویروس تبخال گرفته ام. البته، فقط این هم نیست. یادمه وقتی غذا با قاشق یکبار مصرف پلاستیکی، و یا ظرف یک بار مصرف پلاستیکی هم میخوردم همین اتفاق میفتاد. ویروس، ویروسه. از نظر انتقال رفتار یک ویروس مشابه دیگری هست. واقعا قابل تصور نیست، که چه تعداد قراره انتقال ویروس در جامعه و یا افزایش آمار مرگو میر داشته باشیم.

بعدا اضافه کرد 14: ویروسی که من گرفته ام، الآن از اول بهمن تا امروز که 16 اردیبهشته، در تنم مونده. حالا اینکه میگن کرونا-2019 تا 6 هفته بیشتر در بدن نمیمونه رو دیگه نمیدونم. البته، من نمونه شاهد خوبی نیستم. شاید ویروس دیگه ای گرفته باشم، ولی فکر میکنم ویروسی که دارم به بقیه لااقل از نظر تماس با وسایل شخصیم قابل انتقال باشه.

بعدا اضافه کرد 14 خرداد 1399: چقدر طول میکشه که اگر یک بار کرونا گرفته باشی، دوباره که در معرض ویروس قرار گرفتی بازم بروز کنه؟

دو روز پیش مجبور شدم به خاطر سهام عدالت برم بانک تا بگم هرچی دستم هست از اون 30% میفروشم. روز اول که کارمند بانک گفت سیستم کار نمیکنه فردا بیا و روز دوم هم که دیگه اگر نمیرفتم تا سیزدهم بیشتر وقت نداشتم. پس باید میرفتم. قبلا هم که دولت و کارگزاری رو امتحان کرده بودمو اعتباری بهشون نبود. کلا، خیلی مجهز با ماسکو عینکو دستکش رفتم بانک. روز اول، که خیلی چیزی بروز نکرد، ولی احساس میکردم هرلحظه ممکنه چیزی مثل تب خال تو تنم بروز کنه که نکرد. روز دوم، البته ترافیک خیلی بیشتر بود. دیروز هم ترافیک باز از اون روز دومی که من رفتم بیرون تو مشهد، بیشتر بود. خب قرار بود این چند روزه تعطیل باشه دیگه، ملت ریخته بودن تو ماشین هاشون و به مقصد احتمالا باغو ویلاشون همه جا رو گرفته بودن. دیگه، حسابی دلیل برای بروز علائم کرونا تو من بالا رفته بود. البته، من قبلا هم گفته بودم، بهترین علامت برای نشانه تو من همین بثورات جلدیه. قبلا یک بار تو پام خونمردگی دیدم. بعد یک بار قدر یک نشگون خونمردگی جای فک پایین. و این دفعه، یعنی دو روز پیش، قدر یک خراش خیلی کوچیک. از نظر علائم اطرافیان در بیرون هم، کسیکه کارمند بانک بود، چشماش قرمز شده بود. تقریبا میشه گفت که خیلی ها تو این دو روز اخیر من دیدم که چشماشون قرمز شده بود. آدم میگه التهاب گرفته طرف. حالا شما فکر میکنین من چقدر بیرون بودم؟ کمتر از یک ساعت. حتی مادرم هم که دیروز رفته بود پارچه بخره، در همین حد بیرون بود. ولی چشما همه قرمز. البته، امروز هم اعلام کردن که وضع کرونایی مشهد جدی شده، و اسمش کنار قزوین، و بوشهر و شهرهای قرمز رفته. دیگه شما خودتون حساب کنید. با این وضع، اگر کسی کرونا گرفته دوباره نمیگیره؟

اصلا این حرفا نیست. میگیره و تجمع ویروس کرونا در وجودش برحسب آنچه که بیرون تجمع کرده و میزان آلودگی هوا بالا میره. البته، میزان ایمنی بدن و رعایتو اینا هم در کمتر شدن احتمال دوباره ویروس گرفتن موثره.